پايگاه خبري تحليلي «پارس»- چهل روز از درگذشت عالم مجاهد و پارسا، سیاستمدار صادق و یک انقلابی صریح، حضرت آیت الله مهدوی کنی می گذرد و قطعا مطالعه ابعاد مختلف زندگی سیاسی - اجتماعی آن بزرگوار که بعضا تاکنون ناگفته بوده است، برای مشتاقان و نیز، ثبت در تاریخ از اهمیت به سزایی برخوردار است. خیبر، به همین منظور، قرار گفت و گویی با حجت الاسلام سید محمدحسین (فرید) میرلوحی، نوه رییس فقید مجلس خبرگان، هماهنگ شد تا به این مهم دست یابیم. به منزل آقای میرلوحی رفتیم که از قضا در حوالی مجتمع امام صادق(ع) در شهرک قدس تهران هست؛ مجتمعی که از آن به عنوان یک یادگار ارزشمند از آیت الله یاد می شود و در کتابخانه منزل، مصاحبه خبرنگار ما با ایشان کلید خورد. به گزارش پارس، قبلا به آقای میرلوحی گفته بودیم که با توجه به شعارمان، گفت و گوهایمان نیز رنگ و بوی انقلابی و بدون محافظه کاری خواهد گرفت و البته ایشان، با استقبال گرم از این مساله، بیان کردند که من نیز نوه همان فردی هستم که به عنوان انقلابی صریح معروف شد. اینگونه بود که از همان ابتدا، حال و هوای مصاحبه از لاک محافظه کاری خارج شد و صریح ترین سوالات ما، صریح ترین پاسخ ها را گرفت. تلاش کردیم تا برخلاف نظر شخصی خود، حتی برای برخی شبهاتی که سالها با تلاش دشمن از آیت الله مهدوی کنی در برخی افکار شکل گرفته بود، مانند شبهات مالی، پاسخ بگیریم. آقای میرلوحی در بخش های مختلف این گفت و گو تاکید می کردند که این مطلب، برای اولین بار رسانه ای می شود و... و این یعنی، این مصاحبه که طی دو قسمت منتشر می شود را از دست ندهید؛ ناگفته های بسیاری در آن وجود دارد که می تواند گره گشای بسیاری از ابهامات باشد.

mirlohifarid (2)

* برای شروع گفت و گو، لطفا خودتان را برای مخاطبان خیبری معرفی نمایید.

میرلوحی - ابتدای کلام لازم است ایام عزای حضرت اباعبدالله الحسین(ع) را به محبان ایشان تسلیت عرض کنم؛ هرآنچه داریم از محرم و صفر است و از امام(ره) این مساله را یاد گرفته ایم.

سید محمدحسین میرلوحی هستم، توفیق آن را داشتم که در خانواده عاشق انقلاب و خاندان روحانیت و در خط مقدم جبهه  انقلاب به دنیا بیایم و ان شاءالله که همین خط را هم پیگیری بکنیم. در رشته ریاضی فیزیک در دبیرستان امام صادق(ع) فارغ التحصیل شدم. با اینکه در یک دانشگاه خوب تهران در رشته مهندسی قبول شده بودم اما اینگونه تربیت شده بودیم که عاشق رشته های معارفی دانشگاه امام صادق(ع) باشیم به همین جهت تحصیلاتم را در دانشگاه امام صادق(ع) ادامه دادم و الآن در آستانه کارشناسی ارشد در رشته معارف اسلامی و حقوق با گرایش حقوق عمومی قرار دارم. در دانشگاه امام صادق(ع) هم می دانید که درواقع دو رشته معارف اسلامی و رشته تخصصی را می خوانند. همزمان هم مفتخر به حضور در فضای طلبگی هستم و به دست حضرت آیت الله مهدوی کنی(ره) مراسم عمامه گذاری حقیر و تنی چند از دیگر دانشجویانی که علاقه مند بودند و امتحان دادند،انجام پذیرفت. توفیق دیگرمان هم این است که با یک خانواده انقلابی و روحانی وصلت کرده ایم و در خدمت حجت الاسلام والمسلمین پناهیان هم هستیم. امیدواریم که عاقبت این مسایل ختم به خیر شود؛ هم از روحانیت وجهه بگیریم و هم به آن وجهه بدهیم و در نهایت آبرویی برای امام زمان(عج) باشیم.

* مخاطبان خیبری با روال این پایگاه آشنا هستند. ما سعی می کنیم سخن خود را صریح و انقلابی بیان کنیم و در مصاحبه ها هم تلاش می شود این صراحت انقلابی رعایت شود. امروز، آمده ایم تا ناگفته ها و ناشنیده هایی از زندگی آیت الله مهدوی کنی را از زبان نوه بزرگوار ایشان بشنویم و بحمدالله شما هم با این صراحت، اعلام موافقت نمودید. تلاش می کنیم تا با بیان پرسش هایی که بعضا در افکار برخی از مردم به صورت شبهه وجود دارد، برای آنها پاسخ های گره گشایی دریافت کنیم و اما نخستین سوال؛ چرا آیت الله مهدوی کنی دو رییس دفتر داشتند؟ آیا این مساله موجب تداخل کارها نمی شد؟

میرلوحی – خوب طبیعتا گستردگی ابعاد مختلف شخصیت ایشان که اخیراهم برحسب وظیفه وارد فضای مجلس خبرگان شده بودند، کارهای آن مجلس در کنار درگیری های جامعه الامام صادق(ع) ایجاب می کرد که دو نفر کارهای ایشان را پیگیری کنند. به همین منظور، حاج آقای انصاریان در خبرگان زحمت کار را می کشیدند و ابوی ما هم در دانشگاه و سایر مسایلی که کمتر ابعاد سیاسی داشتند، فعالیت می کردند. در رابطه با تداخل کار هم اصلا اینگونه نبود. در یک فضای کاملا صمیمانه برنامه هماهنگ می شد و جالب اینکه چون این اتفاق چندان مرسوم نیست، بعضا رسانه ها هم دچار اشتباه می شدند و در درج نام مسئول دفتر ایشان در جایگاه مختلف جابجایی در نام ها صورت می گرفت. اما کارها به بهترین شکل ممکن به پیش می رفت.

* یک سوال روز، تکلیف ریاست دانشگاه امام صادق(ع) پس از رحلت ایشان مشخص شده است؟

میرلوحی - هیات امنای دانشگاه که همینک فعال هستند (فرزند بزرگوار ایشان، ابوی ما، آیت الله حسینی بوشهری، آقای میرمحمدصادقی) هنوز تصمیم خاصی نگرفته اند و قائم مقامی کماکان برعهده آیت الله باقری کنی است و ایشان کارها را پیگیری می کنند تا در زمان مناسب جلسه ای به این منظور تشکیل شود.

* بفرمایید که نفس پایه گذاری مجتمع امام صادق(ع) چه بوده است و چه شد که آیت الله مهدوی کنی به فکر راه اندازی چنین فضای گسترده ای اعم از دبستان، راهنمایی، دبیرستان و دانشگاه افتادند؟

میرلوحی – البته در رابطه با دانشگاه امام صادق(ع) مطالب بسیاری گفته شده است و اگر بنده بخواهم سریعا پاسخ سوال شما را بدهم این است که طبیعتا خلاء علوم انسانی اسلامی که الآن هم مقام معظم رهبری اعلام نیاز کرده اند، وجود داشت. حضرت آیت الله از قبل انقلاب ظاهرا به این مساله توجه داشتند. پس از انقلاب هم ایشان به این فکر افتادند که تربیت دینی که شاکله انسان ها را می سازد، نمی شود از 17 یا 18 سالگی درست شود، نهایتا به دبیرستان و در ادامه به بحث راه اندازی دبستان افتادند. این در واقع یک نوع مکتب سازی از صفر تا صد جهت کادرسازی برای نظام بود. البته چون قرار است صریح صحبت بکنیم، باید بگویم شایستگی کسانی که خروجی دانشگاه امام صادق(ع) بودند از خیلی کسانی که همینک بر برخی مسندهای اجرایی هستند، بیشتر است اما متاسفانه در غالب دوره ها نسبت به این طیف بی انصافی کردند. دولت ها از زمان اصلاحات مشغول قلع و قمع فارغ التحصیلان این دانشگاه بودند. به عنوان مثال، یکی از اساتید برجسته ما در آن دوران برای تحصیل در مقطع دکترا به دانشگاه تهران رفته بود اما به صرف اینکه حزب اللهی و فارغ التحصیل از دانشگاه امام صادق(ع) بود، نسبت به ثبت نام ایشان ممانعت می کردند. 3 بار قبول شده بود اما ردش کرده بودند و در نهایت چون نفر اول شده بود، چاره ای جز پذیرششان نداشتند. آقایانی که سخن از ستاره ها دارها می کنند، خودشان ستاره های مخفیشان بیشتر از بقیه است. آن موقع در دانشگاه این تیپ افراد را جهت ادامه تحصیل قبول نمی کردند، حالا شما ببینید در فضای سیاسی چه اتفاقی می افتد. یک زمانی که تفکرهای انقلابی تری روی کار آمدند، افرادی مثل دکتر جلیلی و دکتر حسینی و... آمدند و شایستگی ها بیشتر به چشم آمد. بدین ترتیب، تفکر دانشگاه امام صادق(ع) کادرسازی برای نظام جمهوری اسلامی است.

* در جریان این کادرسازی ها، چرا بعضی ها حتی پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه امام صادق(ع) در نهایت از مسیر مدنظر مدیران آن خارج شده و راه دیگری را انتخاب کردند؟ مثل آقای آشنا و...

میرلوحی – البته آقای دکتر آشنا را به عنوان یک اصلاح طلب تجدیدنظرطلب نمی توان دانست و دینمداری و علاقه ی ایشان به آیت الله مهدوی نیز برای ما روشن است. اما اگر بخواهیم ریشه یابی کنیم باید بگوییم که آیت الله نمی خواستند گزاره های صرفا دینی و علمی را در آنجا جا بدهند، بلکه می خواستند متفکر بسازند. طبیعتا لازمه شخصیت سازی و متفکرسازی این است که به او اجازه تفکر بدهید و فضا را برای شنیدن سخن مخالف نیز باز کنید. شاید جالب باشد بدانید که امثال آقایان سروش، حجاریان و کدیور در همین دانشگاه می آمدند و درس می دادند. دانشگاه امام صادق(ع) چنین فضایی داشت و حاج آقا می خواستند که این فضا تقویت هم بشود؛ البته نظارت جدی هم داشتند. یک زمانی ایشان به بنده می گفتند که آقای کدیور در دانشگاه ولایت فقیه درس می دادند و بعضا حرف هایی هم می گفتند که الآن به خزعبلات انجامیده و البته آن وقت کار به اینجا کشیده نشده بود. حاج آقا ایشان را خواسته بودند و گفته بودند که ما از شما خواستیم اینجا حرف امام(ره) را بزنید نه حرف خودتان را. ایشان هم قبول کرده بودند اما جدی نگرفته بودند. بنابراین، لازمه متفکرسازی، این است که از این اقوال مختلف کمک بگیرید. البته از آن طرف برای بنیه علمی و دینی هم کار می کردند. به هرحال، آنانی که خودشان را در همه زمینه ها آزاد می دیدند و نیامدند آنچنان که شایسته است نزد حاج آقا تلمذ کنند، به چنین سرانجامی رسیدند. البته باید بگویم که فضای سیاسی حاج آقا هم هرگز تحمیلی نبود و همیشه از موضع پایین تر و دلسوزانه ،نه آمرانه، سخن می گفتند. همین سیستم در فضای آموزشی هم با درجه خفیف تری ادامه داشت و بدین جهت، بعضی ها هم مسیر دیگری را برای خودشان انتخاب کردند. البته این تعداد اکثریت نیستند اما همیشه در یک فضای سفید، دو نقطه سیاه بیشتر نمایان می شود اما عزیزان امام صادقی  که نه تنها در ایران بلکه در سراسر جهان مشغول کار هستند، کم نیستند. حاج اقا می گفت اگر به کشورهای دیگر سری بزنید بعضا گویی سفارت دانشگاه امام صادق(ع) است از بس نیروی موثر تربیت شده اند.ولی باز برخی تفکرهای معاند نمی گذاشتند امام صادقیها در رده ی اول مشغول شوند.

mirlohifarid (3)

* یکی از شبهاتی که در برخی محافل سیاسی خاص مطرح می شود این است که ایشان در بعضی مسایل سیاسی صراحت لهجه کمی داشتند. پاسخ شما به این شبهه چیست؟

"میرلوحی" – ببینید اگر متن پیام مقام معظم رهبری برای حاج آقا را مورد مطالعه قرار دهیم، مهر محکمی است بر پایان این شبهات. ایشان به صراحت فرمودند که آقای مهدوی کنی صریح انقلابی بود و فکر می کنم که روی این حرف، حرف دیگری نباشد. اما یک توضیح دارد. گاهی ما تصورمان از انقلابی بودن چربیدن انقلابیگری بر اسلامیت است که البته احتمال می دهم این سخن مورد سوءاستفاده بعضی ها قرار بگیرد؛ بنابراین لازم است بیشتر توضیح دهم. یکی از مسئولان کشور که در سایت شخصیشان پازلی می چیند تا بحث رابطه با آمریکا را مطرح کند، جمله ای از شهید مطهری آورده بود که ایشان گفته بودند ما مسلمان انقلابی می خواهیم نه انقلابی مسلمان و او از این عبارت اینگونه استفاده کرده بود که پس مبارزه ما با آمریکا ابدی نیست. من آن موقع این را مورد تحلیل قرار دادم. منظور از مسلمان انقلابی بودن این نیست که با آمریکا دوست شویم یا سکوت کنیم. حاج آقای مهدوی اگر می دیدید که فریاد نمی کشید یا صراحت لهجه ای که ای بعضی مطرح می کنند را نداشتند، به این جهت بود که تیزبینی سیاسی داشتند و انتهای خط را می دیدند. همین اواخر، مقام معظم رهبری هم جایی فرمودند که هنگام مشاهده دشمن، انتهای خط را ببینید که کجا را هدف قرار داده است. وقتی آرامش نظام برای ما اهمیت بیشتری داشته باشد باید طوری صحبت کرد که اصل نظام دچار خدشه نشود. با این حال، گاهی دیده می شد که صراحت لهجه ایشان بعضا موجب می شد که مقام معظم رهبری هم نکته ای را مطرح کنند. حالا اجازه بدهید این خاطره را برای رفع شبهه جوانها عرض کنم؛ ایشان در زمان دولت اصلاحات خیلی محکم درباره انحرافات آن دولت در نمازجمعه خطابه ای جدی و محکم داشتند. بعد از آن، مقام معظم رهبری که از همه دولت ها حمایت می کنند، در یک سخنرانی گفتند که نباید بی انصافی کرد. یعنی از یکطرف لازم بود که فردی مثل آیت الله مهدوی انتقاد جدی داشته باشند و از سویی، مقام معظم رهبری در حق دولت ها پدری کنند واین مصداق بارزی از صراحت لهجه ی ایشان بود.

اگر بخواهم خاطره نزدیکتری عرض کنم در انتخابات سال 88، اتفاقی افتاد که شاید خیلی از امثال ما هم ناراحت شدیم. آقای مهدوی گفتند به فلانی به عنوان اقل الشرین رای می دهیم. همه تعجب کردیم اما ایشان انتهای خط را می دیدند و شما دیدید که چه اتفاقی افتاد. آیا این صراحت لهجه نبود؟

در فتنه 88 خیلی ها تا قبل از انتخابات نظر آقای موسوی را نمی دانستند که دایم از ولایت فقیه می گفت اما ایشان خیلی دقیق اشاره کردند و به دور از بی تقوایی اما با صراحت لهجه گفتند که نظر آقای موسوی به ولایت فقیه مانند لیدر یا رهبری است که در کشورهای دیگر مثل چین و... وجود دارد و نگاه او به ولایت فقیه به عنوان نایب امام زمان(عج) نیست.

اما خوب یک عده ای که مسلک خودشان برایشان زیباتر است، این نکات به گوششان نمی خورد اما این تیزبینی ها و صراحت ها در جای خودش مطرح شده است. همین صراحت در خبرگان هم مشاهده شد.

* اگر اجازه بدهید به سال های دهه 60 برویم؛ دوره ای که مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت مبارز انشعاب پیدا کرد و جناح چپ آن زمان، جناح راست را در پی برقراری ارتباط یا دوستی با آمریکا متهم می کردند و لیدر جناح مصطلح به راست در آن برهه، آیت الله مهدوی کنی بودند. علت این اتهام زنی چه بود؟

"میرلوحی" – این سوال را البته باید از افرادی بپرسید که در آن زمان، درگیر برنامه ها و فعالیت ها بودند اما تصورم این است که هر گروهی وقتی می خواهد خود را به جلو بکشاند، بعضا به دیگران برچسب هایی می زند و آنجا نیز ظاهرا همین اتفاق افتاده است. من به این جمله بسنده می کنم که آنهایی این برچسب را زدند که اول رفتند جلوی در سفارت آمریکا و بعد از انجام عملیاتشان به امام(ره) اطلاع دادند، همین الآن بعضی از همانها دستشان در دست آمریکاست. این تصور که ما باید انقلاب را بکشیم نه اینکه پشت سر رهبری حرکت کنیم، به اینجا کشیده می شود. این حقانیت برای ما بس بود که دیدیم در لحظات حساس، چه کسی پای انقلاب و رهبری ایستاد. چه کسی با بغض آمریکا به رحمت خدا رفت و چه کسی الآن با محبت آمریکا مشغول زندگی است؟ به نظرم این خط تایید شده است و همانگونه که از امام(ره) هم در آن زمان درباره این انشعاب سوال شده بود، گفتند که بگذارید آنها هم بروند کار خودشان را بکنند. امام(ره) همیشه مدیریتشان رشدی بوده است و مقام معظم رهبری هم اینگونه اند. یعنی بگذارید خود مردم به این رشد برسند و بفهمند آنانی که آن روز برچسب اسلام آمریکایی را می زدند، خودشان در همان مسیر قرار گرفته اند و اسم این مسیر را هم اعتدال می گذارند؛ درحالی که اعتدال حقیقی چیز دیگری است.لذا می خواهم عرض کنم اگر امام (ره) در نامه ای انشعاب این عده را تایید فرمودند بنابر چه مصلحتی بود.

* چرا در زندگی سیاسی آیت الله و حضور در پست های مختلف از کمیته گرفته تا نخست وزیری و حضور در جایگاه امام جمعه تهران و در ادامه ریاست مجلس خبرگان، بعضا فراز و فرودهایی مشاهده است. یعنی در برخی مواقع پرفروغ بودند و در مواقع دیگر، کمتر حضور چشمگیر داشتند. علت این مساله چه بود؟

میرلوحی – حضرت آیت الله خیلی عاشق امام(ره) بودند. ایشان فرد آدم دیده ای بودند و حضور مراجع بسیاری را درک کرده بودند اما عجیب عاشق امام(ره) بودند. همه خطشان ذوب در امام(ره) بود. البته این را بگویم که بعضی امام امام می گفتنند و می گویند که پشت سر امام پنهان شوند و جلو بروند اما ایشان برای امام(ره) سینه سپر می کردند. بعضا می گفتند که از امام(ره) احکام بسیاری دارند اما اصلا نمی دانم کجا گذاشته ام. یعنی آن احکام را بنر نمی کرد تا با آنها سوءاستفاده ای صورت بگیرد. مثلا در مباحث اخلاقی، ایشان استاد اخلاق بودند اما وقتی می خواستند تذکری بدهند می گفتند امام(ره) اینچنین فرمود. چرا این مساله را گفتم؟ چون اینکه ایشان ذوب بودن در امام(ره) و آن جمله معروف که دیانت ما عین سیاست ماست را به صورت کامل به تبلور رساندند. در کارها وقتی نیاز بود که مثلا بحران امنیت کشور باید سروسامان بگیرد، ایشان حضور داشتند، فلان غائله در کردستان نیاز به کمک داشت، ایشان می رفتند. در بحث نخست وزیری گفته شد که الان نیاز هست، ایشان آمدند، و این را البته دیگران پیشنهاد می دادند نه اینکه ایشان خودشان پیشقدم باشند. پس همانگونه که ته خط دشمن را می دیدند، ته خط انقلاب را هم می دیدند. بالاخره این انقلاب را چگونه باید اداره کنیم؟ در تاریخ شیعه چگونه توانستند جامعه را هدایت کنند؟ الآن در کشور به مدیریت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و... نیاز داریم و باید برای آن پیش بینی شود و کادرسازی صورت بگیرد؛ لذا ایشان وارد عرصه کادرسازی برای جمهوری اسلامی شدند و ظاهرا از مشغولیت های سیاسی دور شدند. لذا، ایشان از شورای نگهبان گرفته تا وزارت کشور تا نخست وزیری و... همه را تجربه کردند و اینگونه نبود که نتوانند کار سیاسی به این معنا داشته باشند، نکته دیگر که لازم به ذکر است اینکه در کم فروغ شدن ایشان در عرصه سیاست بی مهری هایی نیز دخیل شد. مانند همان بحث اسلام آمریکایی که مطرح شد یا بایکوت هایی که صورت گرفت.

* چه کسانی درصدد بایکوت ایشان بودند؟

میرلوحی – طبیعتا همان جریاناتی که در دهه 70 در قدرت بودند؛ مثلا تا سال های متمادی حتی تصاویر ایشان را از تلویزیون هم پخش نمی کردند. یادم می آید وقتی در دبستان بودم و ایشان هم مقید به حضور در نمازجمعه بودند. یکبار تلویزیون تصویر ایشان را در صف نماز نشان داد، به زبان مخصوص آن سن و سال به ایشان گفتم که "حاج آقا دیگه مطرح شدید!" کسی که جزو پایه گذاران شورای انقلاب بود، به جهت همان بایکوت ها، وقتی تصویری از ایشان پخش شد، بنده به عنوان نوه ایشان باید چنین لفظی را به کار می بردم. نمی دانم علت چه بود؟ نمی گذاشتند خبری از ایشان شنیده شود. رهبری را که نمی توانستند بایکوت کنند،  اما بعضا افرادی مثل آیت الله مهدوی را بایکوت خبری کرده بودند.

در یک جمع بندی باید گفت، هم نیاز عملی کشور که با ابعاد شخصیتی ایشان تنیده شده بود، باعث شد ایشان دانشگاه امام صادق(ع) و از سوی دیگر حوزه علمیه مروی را مدیریت کنند. هم دست هایی که اجازه نمی دادند اخبار ایشان شنیده شود. البته بگویم که حقیقتا ایشان کاری به این مساله نداشتند و حتی این اواخر، به زور اجازه دادند تا درس های اخلاقشان ضبط و پخش شود اما به هر ترتیب فکر می کنم در پاسخ به سوال شما دخیل بوده اند.

* به دهه 70 برویم. طبق تحلیل ها و آماری که از انتخابات موجود است، جامعه روحانیت مبارز تا انتخابات ریاست جمهوری سال 76 دارای اثرگذاری خوبی بود اما از آن تاریخ تا الآن، در اکثر انتخابات ها اقبال حداکثری نسبت به این جامعه کاهش پیدا کرد. به نظر شما علت این مساله چیست؟

میرلوحی – به نظرم مردم تا آن زمانی که شما گفتید، در حافظه بصری خود مجاهدت های قبل  و حتی بعد ازانقلاب این طیف را در خاطر داشتند و به چشم دیده بودند. اما از آن به بعد، همان بایکوت های خبری که عرض کردم، از صحنه حذف شدن ها، تهمت زدن ها، حتی سانسورهای علمی که مطرح کردم نکات مهمی در این زمینه است. البته باید بگویم که در سال 88 هم جامعه روحانیت مبارز موفق بود و توانست مردم را با کاندیدای پیروز همراه کند اما این اواخر، همین انشعابات موجب خسارت شد. وقتی آیت الله مهدوی کنی به عنوان سرمدار وحدت در این طیف مطرح می شوند اما انشعابی به نام جبهه پایداری شکل می گیرد، طبیعتا مردم در تحیر فرو می روند. مردم می بینند در این انشعاب، هر دوطیف متصل به روحانیت و انقلابی هستند، طبیعی است که متحیر می شوند و ناگزیر می شوند که به دسته دیگری رای بدهند که از قضا، آن دسته نیز متصل به روحانیت هستند. لذا، اعتقاد به روحانیت وجود دارد اما در مردم بحث ایجاد می شود.

درباره این انشعاب اخیر جبهه پایداری اگر اجازه بدهید می خواهم بیشتر توضیح بدهم که در کاهش اثرگذاری تاثیر داشت. این خبر را برای اولین بار اینجا مطرح می کنم تا شاید راه برای توبه سیاسی بعضی ها باز شود. در اوج اختلافات جبهه متحد و جبهه پایداری در انتخابات مجلس، مساله ای مطرح شده بود با این مضمون که بعضی های می گفتند الآن به آنجایی رسیده ایم که لازم است بین انقلابی و انقلابی تر انتخاب شکل بگیرد اما آیت الله مهدوی این تصور را نداشتند ومی فرمودند ما هنوز به این بلوغ سیاسی نرسیدیم که در جبهه خودمان به رقابت بپردازیم و نهایت این رقابت را تهمت و دشمنی با یکدیگر عنوان می فرمودند. به همین منظور، ایشان نامه ای به یکی از مقامات ارشد نظام می نویسند تا از آن بزرگوار مشورت بگیرند که اگر نیاز است تنور انتخابات داغ شود و عده ای با نام پایداری و برخی با عنوان جبهه متحد حضور فعال داشته باشند و طیف اصلاح طلبان هم که بودند، اگر داغ شدن این تنور بدین شکل لازم است، بنده دیگر این همه بر مساله وحدت تاکید نکنم؛ آن بزرگوار در پاسخ گفته بودند که نه، همین مسیر وحدت درست است و آن را ادامه دهید.

در عین حال، ایشان هیچوقت نیامدند این نامه را مطرح کنند و تنها به شرح مبنا روی آوردند. ببینید، حضرت امام(ره) همیشه می گفتند که رمز پیروزی شما وحدت کلمه است. در آخرین نامه ای که حضرت بقیه الله الاعظم(عج) به شیعیان نوشته اند، آورده اند اگر اجتماع قلب ها شکل بگیرد، دیر نیست و خود من به زودی  خواهم آمد تا آن حکومت حقه را برپا کنم.

عرضم این است که واقعا خواهش می کنم از گروه های سیاسی که بیاییم یکبار دیگر مسایل را بررسی کنیم.

شب انتخابات ریاست جمهوری با ایشان مشغول قدم زدن بودیم؛ با اینکه هیچکس باور نمی کرد که آقای روحانی رای بیاورد و طبق اکثر نظرسنجی ها، آقای قالیباف بالاتر از بقیه بود، ایشان گفتند که می ترسم زحماتمان از بین برود. ما باور نمی کردیم اما دیدیم که نتیجه عدم وحدت چه شد. ایشان، بعد از انتخابات با یکی از پرچمداران جبهه پایداری گفتند که در انتخابات بعدی چه کنیم؟ آن بزرگوار گفتند که در انتخابات مجلس خبرگان قول می دهم با شما همراهی کنم اما در انتخابات مجلس، کار خودمان را ادامه می دهیم.

چرا باید باز باوجود این تجربه مهم دوباره چنین دیدگاهی تکرار شود؟

* بعضی از اعضای جامعه روحانیت طی چند سال اخیر و در زمان حیات آیت الله مهدوی کنی غیبت طولانی مدت داشتنند اما از زمان رحلت ایشان، فضاسازی رسانه ای شکل گرفته برای بازگشت آن افراد به جلسات جامعه. ارزیابی شما از این مساله چیست؟

میرلوحی – اولین نکته این است که همیشه از آقایان دعوت می شده است؛ از آقایان روحانی و هاشمی همیشه دعوت می شده اما آنها نمی آمدند اما مساله اینجاست که به جهت شخصیت انقلابی آیت الله مهدوی، بعضی ها آنجا دیگر نمی توانستند به اصطلاح در بروند. استفاده از عباراتی مثل اعتدال و عدم افراطی گری و عقلانیت اینها، آنجا و در حضور آیت الله مهدوی نمی توانست به کار آقایان بیاید چون خلاصه ایشان از عقبه بسیاری افراد مطلع بودند و به قولی پته مدعیان روی آب می ریخت اما الآن و به جهت این ثلمه بزرگی که حضرت آقا فرمودند، عده ای را تطمیع می کند که به میانه میدان بیایند و اظهارنظر کنند. عیبی ندارد که آقایان روحانیت با هم باشند اما تعبیر فوق العاده دقیق آیت الله مهدوی در نخستین جلسه خبرگان به ریاست ایشان را موردتوجه قرار دهند. آقای مهدوی برخلاف برخی که می گویند باید نظارت بر رهبری داشته باشیم، گفتند که وظیفه ما، حراست از جایگاه رهبری و ولایت فقیه است. هر که می خواهد، بیاید اما مراقب باشیم که در امانت آیت الله مهدوی خیانت صورت نگیرد، دوباره تردیدافکنی و سیاه نمایی نکنند و با استفاده از اصطلاحات به ظاهر زیبا، جامعه روحانیت را به انحراف نکشانند و به این مسیر صیانت از جایگاه رهبری و ولایت فقیه تاکید کنند.

به نظرم آن کسی که باید در مسند دبیرکلی جامعه روحانیت مبارز قرار بگیرد، آن روحانی اخلاق‌مدار و سیاسی است که دقت در صیانت از حفاظت و جایگاه رهبری را داشته باشد.

* شخص آیت الله مهدوی کنی در زمان حیاتشان روی فرد خاصی نظری نداشتند؟

میرلوحی – خیر؛ ایشان هیچوقت این کارها را موروثی نمی دانستند. تا اینجایی که اطلاع دارم و پرس و جو هم کرده ام، فرد خاصی را نیز مدنظر نداشتند.

* به دوران آقای احمدی نژاد رسیدیم؛ در مرحله نخست انتخابات ریاست جمهوری سال 84 ظاهرا نظر آیت الله مهدوی کنی روی وی نبوده است؛ در مرحله دوم چه کردند؟ اگر از آن برهه ناگفته ای دارید، لطفا بیان کنید.

میرلوحی – بله ایشان در دور نخست نظر دیگری داشتند و در دور دوم هم سکوت کردند. بهترین ناگفته هم شاید این باشد که طبیعتا چهره های اصیل را حاج آقا بیشتر بها می دادند؛ چهره های آزموده شده. همان پیچ تاریخی که حضرت آقا می فرمایند، ایشان معتقد بود که عبور از این پیچ با افراد امتحان پس نداده ممکن نیست. به همین جهت، بیشتر به سوابق افراد نگاه می کردند و خوب در مرحله نخست، نظرشان به آقای هاشمی بود. اما در دید کلی شاید آن هم به عنوان اقل الشرین بود (ین البته برداشت من از نوع نگاه ایشان در آن زمان بود) و در دور اول به آقای هاشمی رای دادند.

* البته در آن زمان جبهه پیروان امام و رهبری از آقای لاریجانی اعلام حمایت کرده بودند.

میرلوحی – بله این درست است اما کاندیدای جامعه روحانیت در مرحله نخست آقای هاشمی بود. اما در دور دوم اتفاق دیگری افتاد و بیشترین مساله، به تبلیغات آقای هاشمی بازمی گشت. آن چیزی که به عنوان فیلم تبلیغاتی آقای هاشمی پخش شد، حتی در سطح یک روحانی سطح یک حوزه هم نبود. حتی جایی شنیدم که بعضی از سازندگان آن ظاهرا گفته بودند که این فیلم را برای تخریب آقای هاشمی ساختیم. واقعا عین یک فیلم هندی بود. خوب، آیت الله مهدوی هم فیلم ها را به دقت مشاهده می کردند. از همان موقع تردیدها بیشتر شد. نماینده آقای هاشمی برخورد سخیفی با نماینده آقای احمدی نژاد در تلویزیون داشت و مجموع این مسایل دست به دست هم داد که آیت الله مهدوی مصلحت را بر سکوت دانستند تا بیشتر از آن دعوایی شکل نگیرد. همان سکوت هم نتیجه داد و مردم دیدگاه انقلابی تر را انتخاب کردند.

* بالاخره ایشان در مرحله دوم آن انتخابات به چه کسی رای دادند؟

میرلوحی – هیچوقت به ما هم نگفتند اما ذهنیت بنده این است که در مرحله دوم به آقای احمدی نژاد رای دادند.

* در 4 سال دولت نهم، رابطه دولت و شخص آقای احمدی نژاد با آیت الله مهدوی کنی چگونه بود؟

میرلوحی – من یادم نمی آید رابطه خاصی با هم داشته باشند. البته آقای احمدی نژاد منزل آیت الله آمدند، حاج آقا هم برخی تذکرات مدنظر را به ایشان گفتند اما ظاهرا تاثیر خاصی نداشت. حاج آقا خیلی دوست داشتند که آقای احمدی نژاد را متوجه این منظور کنند که روحانیت باید هدایتگر اصلی باشد اما متاسفانه این زمینه فکری نزد ایشان مهیا نبود.

* در مجموع آیا آیت الله مهدوی از عملکرد دولت نهم اعلام رضایت می کردند یا خیر؟

میرلوحی – همیشه به جد از عمران و آبادانی و جنبه حماسی که در خدمت به مردم در دولت نهم انجام شد، تعریف می کردند و به کسانی که مدام سیاه نمایی می کردند، می گفتند که این پیشرفت ها را ببینید.

* آیا در جلسات خصوصی انتقاد خاصی به دولت نهم داشتند؟

میرلوحی – در دولت نهم، انتقاد خاصی که به صورت برجسته مدنظر باشد، از طرف ایشان مطرح نبود اما نسبت به برخی رفتارها در دولت دهم انتقادات مهمی داشتند. ببینید آقای مهدوی دل خوشی از آقای هاشمی و برخی دوستان قدیمی که اسم آنها در مناظرات آمد، نداشتند؛ اگر داشتند اصلا چرا وارد مجلس خبرگان شدند؟ اگر کسی بگوید ایشان دل خوشی از این افراد داشت، قطعا دروغ گفته است اما ایشان معتقد بودند که نباید سرمایه های انقلاب را با "بگم بگم" زیرسوال برد. یک نکته جالب هم در اینجا مطرح کنم و آن اینکه با وجود آنکه ایشان در انتخابات 88 در اعلام حمایت از آقای احمدی نژاد از عبارت "اقل الشرین" یاد کرده بودند، اما آقای احمدی نژاد شبی که نتایج اعلام شد، به منزل آیت الله مهدوی زنگ زدند و از ایشان تشکر کردند و این رابطه دوستانه بود. در واقع به لحاظ شخصیت حاج آقا، هیچکس نمی توانست با ایشان جنبه خصومت بگیرد. جالب است که بدانید حتی در ایام بستری شدن ایشان در بیمارستان، خانم فائزه هاشمی و مهدی هاشمی هم به عیادت حاج آقا آمدند.

* نوبت به ماجرای فتنه 88 می رسد. در آن زمان آیا ایشان با سران فتنه دیداری داشتند یا پیامی برای آنها ارسال کردند؟

میرلوحی – دیدار که نداشتند، اما برخی پیام های خصوصی برای سران فتنه و برخی دیگر فرستادند با این مضمون که چرا بر عهدی که با امام(ره) بستید، نماندید؟

* آیا پاسخی از آنها دریافت کردند؟

میرلوحی – خیر.

* در برخی محافل سیاسی، برخلاف دیدگاه مردمی که 9 دی به خیابان آمدند، بر سر تعداد سران فتنه اختلاف وجود دارد. بعضی ها 3 نفر، بعضی ها 4 نفر و عده ای هم فقط 2 نفر محبوسین را جزو سران فتنه می دانند و برخی برای سران فتنه، راسی هم قائل هستند. ایشان آیا در این باره نظر خاصی نداشتند؟

میرلوحی – ایشان قطعا نسبت به سران فتنه موضع مخالف داشتند و آنان را سران فتنه می دانستند. حضرت آقا در اوج فتنه پیرامون سران فتنه فرمودند که بعضی ها اینها را متهم به دست نشاندگی از خارج می کنند، اما من مطمئن نیستم اینگونه باشد. همین موضع هم را هم آیت الله مهدوی کنی داشتند. البته بعد از واقعه عاشورا که دیگر همه چیز روشن شد و درباره آقایان موسوی و کروبی که به هیچ وجه نمی شود گفت که سران فتنه نبودند اما همیشه می گفتند که باید جرم ها مورد بررسی قرار بگیرد. به عنوان مثال، راجع به فردی که در رسانه ها از او به "جونیور" یاد می شود، همیشه می گفتند که باید منتظر رای دادگاه باشیم. جرم مشهود آنها مشخص است؛ اغتشاش کردند، در خیابان ها آتش به راه انداختند. آیت الله مهدوی همیشه از امام(ره) نقل می کردند که ایشان معتقد بودند اگر محاربین توبه کردند که هیچ، اگر توبه نکردند باید با آنها با حکم محارب برخورد شود اما درباره کسانی که جرمشان ثابت نشده است، سعی می کردند هیچوقت حرف خلاف تقوا مطرح نشود. 

* راجع به فتنه 88 ظاهرا شما نکته خاصی دارید. بفرمایید.

میرلوحی – بله. می خواهم عرض کنم که بعضی ها درباره حاج آقا بی انصافی کردند و گفتند که ایشان موضع خوبی نگرفتند. لطفا هوای نفس را کنار بگذاریم و موضع خود را بر دیگران غالب نکنیم یعنی خیال نکنیم "اگر به زعم ما باید فلان جور صحبت می کردند تا نشان می دادند که انقلابی هستند ، مثلا توهین و بی ادبی به یکی از این آقایان به اصطلاح سبز کنند" این روش انقلابی است. برویم حرف های آقا را بخوانیم بعد ببینیم که آیا مواضع حاج آقا برخلاف آن حرف ها بوده یا خیر. مجددا عرض می کنم اینکه آقا فرمودند ایشان انقلابی صریح بودند، مهر محکمی بودند بر دهان کسانی که ایشان را سازشکار می دانستند.

* اگر امکان دارد، داغترین جمله یا موضع خاصی از آیت الله مهدوی کنی پیرامون فتنه را برای مخاطبان بیان کنید.

میرلوحی – داغترین جمله به این عنوان که بعضی می پسندند الآن چیزی که یادم نمی آید. اما حاج آقا از قبل انتخابات می گفتند آقای میرحسین موسوی روحانیت را قبول ندارند. می گفتند که در قضیه نخست وزیری آقای میرحسین، به او گفتیم که با روحانیت جلسه بگذار و حرف های آنان را نیز بشنو اما موسوی به این سخن اعتنایی نکرد. آیت الله می گفتند که آقای میرحسین به قول معروف اینکاره نیست که بتواند از پس کار بر بیاید.همچنین همانطور که قبلا عرض کردم نقل قولهای ایشان در مورد محاربین از امام (ره) برای ما پند آموز بود.

* از نگاه شما نخست وزیر امام(ره)، آیت الله مهدوی کنی بودند یا میرحسین موسوی؟

میرلوحی – برای پاسخ، آن جمله معروف را مطرح می کنم که انقلاب، انقلاب برمبنای فقه و فقاهت اصیل شیعی بود. اگر این را قبول نداریم، پس کدام امام را قبول داریم؟ آقای موسوی نشان نداد که قبول ندارد. بنابراین قطعا نخست وزیر امام(ره) آیت الله مهدوی بودند.

* راجع به بحث دوران بیماری آیت الله مهدوی کنی، شما گفتید که فائزه و مهدی هاشمی به عیادت ایشان آمده بودند. به نظر شما، این آمدن آیا خوب هست یا بد؟ به عبارت دیگر، اگر یک فرد انقلابی دیگری که مثلا الآن عضو هیات رییسه مجلس خبرگان رهبری هم هست، خدای ناکرده دچار کسالت شوند، آیا این آقازاده ها عیادت آنها هم می روند؟ چرا برای آیت الله مهدوی چنین اتفاقی افتاد؟

میرلوحی – ببینید، اینکه آنها چه قصدی از آمدن داشتند را من نمی دانم اما عرض این بود که شخصیت حاج آقا به شکلی بود که حتی آنها هم نتوانستند به عیادت نیایند. قریب به یقین  برای افرادی که شما مدنظر دارید، اینها نمی رفتند.

اجازه بدهید در تکمیل عرضم یک نکته دیگر را اضافه کنم. شما بلاتشبیه در قضیه در بستر افتادن حضرت صدیق کبری سلام الله علیها می دانید چه کسانی به عیادت آن حضرت رفتند که اهل علم مطلعند و لازم نیست من اشاره کنم.این اتفاق به خاطر همان وزن وزینی بود که حضرت صدیقه (س) داشتند.لذا اگر کسی می خواست وزنی پیدا کند باید مبادرت به این عمل می کرد، مقام معظم رهبری هم تعبیر فوق العاده ای که درباره حضرت آیت الله داشتند این بود که وزن وزین خود را در کفه ی حقیقت می گذاشت.بگذریم...  اما حالا که این بحث را مطرح کردید، بگذارید خاطره ای بگویم و آن اینکه، حاج آقا می گفتند با آقای هاشمی و خانواده شان رفت و آمد داشتند. هر وقت آنها منزل ما می آمدند، بچه های آقای هاشمی منزل ما را به هم می ریختند؛ اطرافیان از این مساله گلایه می کردند اما آقای هاشمی می گفت بچه ها را رها کنید، بگذارید کار خودشان را بکنند. این را به این علت گفتم که مخاطبان شما بدانند که رابطه حاج آقا درگذشته با خانواده آقای هاشمی چنین سابقه ای دارد.

* خوب، آیا همین مساله باعث بروز آن شایعات راجع به روحیه سازشکاری آیت الله مهدوی نمی شود؟

میرلوحی – این مساله را باید از چند منظر مورد توجه قرار داد. بالاخره نمی شود آقای مهدوی را با دیگران مقایسه کرد. با همه احترامی که برای دیگران قائل هستیم اما بالاخره علقه هایی وجود داشته است؛ همین رابطه خانوادگی قدیمی یکی از آن دلایل می تواند باشد.

* به نظر می رسد آیت الله مهدوی کنی تلاش داشتند تا در کلان نگری و حفظ مصلحت و تاکید بر مسایل خاص، در همان ترازی که امام خامنه ای از جایگاه ولایت فقیه به قضایا می نگرند، اقدام کنند. سوال این است که آیا در فضای کنونی جامعه لازم هست که علاوه بر معظم له، سایر مسئولان نیز همان نوع رفتار را از خود نشان دهند یا عملکرد صریحتری باید از آنها شاهد باشیم؟ (مثل نوع رفتار برخی از ائمه جمعه تهران که مواضع صریحتری اتخاد می کنند)

میرلوحی – یکی از مهمترین مسایلی که جامعه اسلامی را تهدید می کند، نفاق است و باید کاری کرد تا پرده از نفاق بیفتد. اگر مسئولان مختلف کشور طوری موضع بگیرند که باعث مظلوم نمایی طرف مقابل شود، این نفاق در آنها پیچیده تر می شود. با این نگاه، آقای مهدوی طوری موضعگیری می کردند که طرف مقابل مجبور شود مکنونات قلبی خود را بیرون بریزد و بدین ترتیب، چهره منافقان زودتر شناسایی شود. اینکه گفتید چرا بعضی ها در جلسات جامعه روحانیت غایب بودند، به این جهت است که می دانستند با یک انسان جدی و بر مبنای عقلانیت مواجه هستند. اگر همه مثل آقای مهدوی باشند، انقلاب خیلی جلوتر از این خواهد بود. البته من به سواد خودم این مساله را مطرح می کنم. اگر مانند آقای مهدوی عمل شود، هم وحدت بیشتر می شود و هم دودلی ها کاهش می یابد.

* لطفا صریح بفرمایید که نظر آیت الله مهدوی کنی راجع به عملکرد هاشمی رفسنجانی در فتنه چه بود؟

میرلوحی – قطعا نمی پسندیدند. هم عملکرد آقای هاشمی و هم فرزندانشان را نمی پسندیدند. ایشان همیشه می گفتند که بر عهد خود با امام(ره) باشید. این نکته خیلی دقیق است.یعنی ایشان با یک بیان عقلانی همه را به محکمات انقلاب دعوت می فرمودند. می فرمودند همه منیت ها را کنار بگذارید، مگر امام(ره) نفرمود که پشتیبان ولایت فقیه باشید. اصلا به فرض و احتمال محال، اتفاقی هم در فلانجا افتاده باشدفلان ظلمی هم از طرف یک مسئول جزء مملکتی اتفاق افتاده، اصل هدف دشمن  را باید دید که چیست؟ آیا با نامه پراکنی برخی آقایان  به مقام معظم رهبری دل امام(ره) شاد شد؟ همه سخن حاج آقا این بود. بعضا در بیت رهبری یا جلسات خبرگان با آقای هاشمی صحبت هایی داشتند و با توجه به سوابق طولانی آشنایی این دو نفر، همان نگاه دردمندانه حاج آقا کافی بود تا آقای هاشمی بداند که ایشان از او ناراحت هستند.ولی بازهم هیچگاه موضع طرد کردن افرادیکه سرمایه انقلاب هستند و قابلیت بازیابی دارند را هم نمی پسندیدند.

* به دولت دهم، مسایل معروف به حلقه انحرافی برویم. موضع آیت الله مهدوی کنی در این رابطه چه بود؟

میرلوحی – ایشان عبارت جریان انحرافی را با آن معنای خاص را نمی پذیرفتند اما همان حرفی که از قبل زده بودند را تاکید داشتند و آن اینکه مسیری که با یکه تازی و از صحنه خارج کردن دیگران در مناظرات معروف شکل گرفت، راه درستی نیست.

* درباره ورود  آیت الله مهدوی کنی به مجلس خبرگان رهبری مسایل بسیاری مطرح شده است. شما به عنوان یکی از نزدیکان آن مرحوم، در این باره چه نظری دارید؟

میرلوحی – درباره خیلی از آقایان مطرح می شود که فرزندان و اطرافیان بر نظرات آنها اثرگذار هستند اما بنده در این مکان مقدس که مملو از کتب اهل بیت(ع) و قرآن کریم هست، اعلام می کنم که حضرت آیت الله مهدوی ابدا تاثیرپذیری به معنی کانالیزه شدن از بیت‌شان نداشتند. مثلا راجع به لیست مجلس، برخی از اطرافیان ایشان روی بعضی افراد نظرات مختلفی داشتند اما ایشان حرف ها را می شنیدند ولی تحت تاثیر قرار نمی گرفتند. ایشان شخصا روزنامه ها و سایت ها را می دیدند، افراد مختلفی را مامور تهیه گزارش ها و تحلیل ها می کردند تا به قول معروف از یک فضای خاص کانالیزه نشوند. بالاخره ایشان یک روحانی بودند که با مسایل امنیتی کشور هم آشنایی داشتند. به همین جهت کاملا می دانستند که چه باید بکنند. بنابراین این سخن که بعضا شنیده می شد که فلان تایید یا رد، به خاطر نسبت فامیلی و... بوده است، کاملا باطل است. برای عده ای که این نکته روشن نمی شود، "یوم تبلی السرائر" روشن خواهد شد. درباره انتخابات خبرگان هم نمی توان گفت کسی بر روی ایشان تاثیر خاصی داشت. بالاخره در سال 88 همه دیدیم که جایگاهی که قرار هست حراست از ولایت فقیه بکند، به جایگاه تردیدافکنی تبدیل شده بود؛ به همین جهت ایشان گفتند که ظاهرا باید آخرین نفس خود را در این جایگاه بزنم. البته خوب است بدانید که 50 نفر از علما و اعاظم کشور از خبرگان به دیدن ایشان آمدند و درخواست کردند تا حاج آقا در خبرگان ورود کنند.

یک نکته مهم هم لازم است بگویم. اخیرا (شاید یکی دو ماه گذشته) دیدیم که سایت آن بنده خدا و حامیانشان گفتند که جایگاه ریاست خبرگان مقدس است اما بعضی آن را سیاسی کردند. و رقابت بدی بر سر جایگاه مقدس خبرگان ایجاد کردند تصورم این است که کنایه از اینکه طرفداران آقای مهدوی حاشیه سازی کردند که مثلا ایشان بیاید و آقای هاشمی نیاید.

اولین نکته این است که جناب آقای هاشمی از طرف آیت الله امامی کاشانی دوبار برای حضرت آیه الله مهدوی پیغام آوردند که اگر شما می خواهید برای ریاست بیایید من نمی آیم و حتی خوشحال می شوم که شما بیایید. اعاظم هم که از ایشان دعوت کرده بودند.

اما نکته دوم این است که ما می بینیم دفتر مجمع تشخیص و اطرافیان آقای هاشمی دائم مصاحبه کردند که آقای مهدوی نمی آیند برای ریاست خبرگان و اساسا وقتی آقای هاشمی هست چرا آقای مهدوی بیاید و حضور آقای مهدوی را بناحق آنها تکذیب کردند و از این دست صحبتها.یعنی می خواهم بگویم برویم آرشیو سایتها را ببینیم که کدام دسته این مساله را به اصطلاح سیاسی کردند و تقدس خبرگان را خدشه دارکردند.

حتی متاسفانه آقای دکتر روحانی آن زمان مصاحبه کردند و آمدن آیه الله مهدوی را تکذیب نمودند! که نهایتا ابوی ما با آقای روحانی تماس گرفتند و گفتند که چرا شما بدون دلیل آمدن آیه الله مهدوی را تکذیب می کنید؟ و بعد ایشان در جواب فرموده بودند که در مراسم تشییع داماد امام در جماران خبرنگاری ناگهانی از من سوال کرد و من بدون آمادگی و تامل جواب دادم.که قرار شد در همان سایت تکذیب کنند و رفع رجوع نمایند. یادم هست که آقای علی مطهری هم همان موقع مصاحبه کردند. خودشان ابتدا این مسایل را مطرح کردند و حالا می گویند جایگاه خبرگان را سیاسی نکنیم و از تقدس آن دم می زنند. در عین حال، حاج آقا با کرامت از همه اینها گذشتند. و لب به اعتراض نگشودند.

 آقای هاشمی هم به هر انگیزه ای که خودشان باید توضیح دهند، کاندیدا نشدند.

* اگر آقای هاشمی هم کاندیدا می شدند، چه تعداد رای می آوردند؟

میرلوحی – احتمالا به عدد کمتر از انگشتان دو دست رای می آوردند. حالا جالب است که بگویم، اگر به فیلم لحظه پس ازانتخاب آیت الله مهدوی کنی به ریاست خبرگان دسترسی داشته باشید، خواهید دید که آقای مهدوی با ویلچر به جایگاه ریاست مجلس رفتند اما آقای هاشمی چند لحظه ای روی صندلی نشسته بودند و از صندلی ریاست با مکث بلند شدند.

* پیرامون انتخابات مجلس فعلی، در سوالات قبلی صحبت شد. می خواهیم بدانیم که در مجموع نظر آیت الله مهدوی کنی راجع به جبهه پایداری چه بود؟

میرلوحی – ایشان معتقد بودند که این جبهه اجتهاد سیاسی کردند و ما نمی خواهیم آنها را متهم کنیم که می خواهند به خط انقلاب ضربه بزنند اما خیلی دلشان می سوخت که چرا باید نیروهای انقلاب پراکنده شوند. بارها حاج آقا از موضع التماس و خواهش در سخنرانیها سعی در همراهی آقایان داشتند،خیلی جلسات هم با آقایان داشتند، حتی اعضای جبهه پایداری قبل از انتخابات مجلس پیش حاج آقا آمدند و گفتند که هرچه شما بگویید را انجام می دهیم اما دیدید که نتیجه چه شد.

* براساس تصاویری که در رسانه ها منتشر شد، آیت الله مهدوی کنی به صورت کامل، به لیست جبهه متحد رای دادند اما از صحبت های شما اینگونه برداشت می شود که شما لیستی رای ندادید.

میرلوحی – بله، آقای مهدوی به کل لیست رای دادند اما بنده فقط یک نفر را از لیست جبهه پایداری نوشتم و الباقی، همان لیست جبهه متحد بود.

* و اما انتخابات پر حرف و حدیث ریاست جمهوری سال 92 . جامعه روحانیت مبارز از آقای ولایتی حمایت کرد؟

میرلوحی – نخیر؛ اصلا. این هم از آن دروغ هایی است که درست کردند.ما کاری به طرفداری عده ای نداریم الان، داریم در مورد «جامعه روحانیت مبارز» صحبت می کنیم، قضیه این بود که یکی از آقایان مرتبط که الآن هم در دولت مسئولیت دارد، به آقای قالیباف گفته بودند که در قبال حمایت از شما، چند پست باید به من بدهید که آقای قالیباف با این مساله مخالفت کردند. به آقای ولایتی هم مطرح کرده بود که ظاهرا وعده مثبتی گرفت، پس از آن، این فرد با آیت الله یزدی تماس می گیرد و بنابر زعم خویش به ایشان می گوید که نظر آیت الله مهدوی بر روی فلانی است. آقای یزدی هم با شنیدن این خبر و با احتمال اینکه سخنان آن فرد صحت دارد و نظر آقای مهدوی کنی نیز اینچنین است، بیانیه ای نوشتند و از آقای ولایتی اعلام حمایت کردند. بیانیه ای که البته موجب بحث در جامعه مدرسین هم شد و بعد از انتخابات، آقای یزدی به آقای مهدوی این ماجرا را تعریف کردند و رسما گفتند ما را در فهم رای شما به اشتباه انداختند. جالب اینجاست که همان فرد، ظاهرا با دیگران هم بسته بود چون دیدیم که پس از شکست آقای ولایتی، آن بنده خدا در دولت فعلی هم پست و مقام گرفت! این کل ماجرای اعلام از آقای ولایتی بود و نظر جامعه روحانیت هرگز اینچنین نبود. آقای مهدوی هم وقتی دیدند که باز تشتت آراء درست شده و احتمال شکست بالا رفته است، اینجا هم سکوت کردند.

متاسفانه آقایان روی وعده خود نایستادند. دوبار این سه نفر پیش آقای مهدوی قول شرف دادند که هرکس که در مجموع نظرسنجی ها رای بیشتری دارد، دو نفر دیگر به نفع آن فرد کنار بکشند واین وعده را هر سه نفر قبول کردند. حتی آقای قالیباف قبل از انتخابات در مصاحبه ای گفته بود که اگر از ما سه نفر در نهایت تنها یک نفر بیشتر باقی ماند، به دین ما شک کنید! حالا جالب است این کلام ایشان را علیه خودش استفاده می کنند.اما حقیقت این است که دیگر آقایان علیرغم قولی که داده بودند، دیدید که در نهایت چه کردند.

من لازم میدانم برای اینکه از ایده ائتلاف حاج آقا دفاع کنم یک مروری بر آنچه که باعث شد ائتلاف شکست بخورد بدهم. ببینید مبنای ائتلاف این بود که ما مشروعیت را(که انقلابی بودن باشد) کنار مقبولیت ببینیم.یعنی اینکه حرکتی عقلانی و منطقی کنیم و فردی را که بتواند آراء عمومی را کسب کند معرفی کنیم.شما دیدید این ایده مرحوم حضرت آیه الله مهدوی در سخنرانی مقام معظم رهبری مورد تایید قرارگرفت. آنهم به این صورت که وقتی در دیدار دانشجویان یکی ازدانشجویان از آقا پرسید که آیا تکلیف گرایی که به معنای انتخاب اصلح بدون نگاه به نتیجه مطرح می شود درست است یا نه؟ آقا فرمودند تکلیف گرایی باید با نگاه به نتیجه باشد. خب حضرت آیه الله بنابر سابقه ی افراد و معتمد بودن آنها و امین بودن این آقایان ، بنابر حکم به ظاهر که سیره همه ی معصومین علیهم السلام باشد تصورشان بر این بود که آقایان بر قول خودشان مبنی بر باقی ماندن یک نفر در انتهای کار می مانند.

منتها خب عواملی دست به دست هم داد. مثلا حضور برادر عزیز بسیجی مان جناب آقای دکتر جلیلی ، نفس این حرکت یک شکاف عمیقی بین بروبچه های انقلابی ایجاد کرد و اصل بحث و جدل ها و افتراق آراء ازاینجا شروع شد.گرچه ایشان قبل از انتخابات درخواست دیدار با حضرت آیه الله مهدوی داده بودند اما این درخواست بعد از اعلام کاندیداتوری ایشان بود و مشورتی برای اصل کاندیداتوری با حضرت آیه الله نداشتند. این درحالیست که آقای دکتر عارف و روحانی هم قبل از اعلام کاندیداتوری خدمت حضرت آیه الله رسیده بودند.

همچنین اگر به تحلیل خود ائتلاف بپردازیم می بینیم که با اینکه ازنظر من جناب آقای دکتر حداد در مناظرات بهترین مواضع و شیواترین سخنان را داشتند و بنده شخصا ، اخلاق و تدین ایشان مورد علاقه ام بوده است اما ایشان هم بسیار دیر کنار می کشند و در بیانیه خودشان هم بسیار مبهم این اتفاق می افتد و معلوم نمی شود بنفع چه کسی این کار را انجام می دهند. خب این حرکت از ایشان که مرد تقوا هستند قابل پیش بینی نبود.

درمورد آقای ولایتی هم که دیدم در سوالاتتان هست بعدا توضیح می دهم. ولی در مقام جمع بندی می خواهم عرض کنم همانطور که در همان ایام هم در یادداشتی اعلام کردم برنده انتخابات آیه الله مهدوی بودند. چرا؟ چون همه فهمیدند گرچه ائتلاف شکست خورد، اما راه پیروزی و راه درست همین وحدت است همین همدلی و تجمیع نیروهاست واین پیروزی ایدئولوژیکی آیه الله مهدوی بود و روسیاهی به زغال ماند. یعنی بصیرت جامعه انقلابی ما در این حرکت بالا رفت و این مهمتر از نتیجه یک انتخابات است.البته این خود مظلومیت آیه الله را نشان میدهد.

* به نظر شما برخی از مظلومیت ها خودساخته نیست؟ مثلا آیا جامعه روحانیت یا آیت الله مهدوی کنی نمی توانستند بیانیه سکوت صادر کنند و تنها به حضور حداکثری بسنده کنند که دیگر سوءبرداشت هم به وجود نیاید؟

میرلوحی – برداشت شخصی ام این است که اگر چنین جلسه ای با چنان دستورالعملی تشکیل می شد، احتمال بروز کدورت هایی می رفت که این مساله با روحیات کلان نگر آیت الله مهدوی سازگار نبود. البته قبول دارم که شاید می شد این مساله را بهتر از این هم مدیریت کرد اما در هر صورت اینکه بگوییم جامعه روحانیت مبارز روی کاندیدای خاصی نظر داشت، قطعا اینچنین نبوده است.

* رسانه ها و افراد مختلف درباره 3 روز مانده تا انتخابات مسایل متفاوتی را نقل می کنند. با توجه به اطلاعاتی که شما دارید، چرا آقای ولایتی طی آن روزها خود را از دسترس آیت الله مهدوی کنی خارج کردند؟

میرلوحی – البته نمی توانیم نیت خوانی کنیم اما با توجه به اینکه بنده در جریان جزییات کامل این مساله بودم، آن را نقل می کنم. سه روز قبل از انتخابات، ابتدا ابوی ما با یکی از همراهان آقای ولایتی تماس گرفتند و آن بنده خدا گفت که ایشان مشغول سخنرانی تبلیغاتی هستند. بعد از آن هم یکی دوبار دیگر تماس گرفته شد اما آقای ولایتی پاسخ ندادند؛ درحالی که ابوی ما در کنار آیت الله نشسته بودند و می خواستند پیغام ایشان را به آقای ولایتی برسانند. می خواستند تنها این جمله را بگویند که من نمی خواهم به اجبار شما را به سمتی بکشانم، اما آیا با عهدی که با ما بستید، هستید یا خیر؟! شما به ما قول دادید و گفتید که هرکس رای بیشتری دارد، دیگران به نفع آن فرد کنار می کشند؛ آیا بر این قول هستید؟ که متاسفانه آقای ولایتی به تماس های حاج آقا پاسخ ندادند. در یک روز از طرف شخصیتی مانند آیت الله مهدوی کنی سه بار با آقای ولایتی تماس گرفته می شود و او به این تماس ها پاسخ نمی دهد. این چه مفهومی می تواند داشته باشد؟

یک خبری هم که برای اولین در رسانه ها منتشر می شود را عرض بکنم و آن اینکه حاج آقای مهدوی حتی نامه سرگشاده ای خطاب به آقای ولایتی نوشتند که در صورت عدم پاسخگویی ایشان به تلفن حاج آقا، این نامه در رسانه ها منتشر شود. حتی این نامه در اختیار یکی از خبرگزاری های معروف کشور جهت انتشار هم قرار گرفت، اما در نهایت از این اقدام صرف نظر کردند.

* بعد از انتخابات آقای ولایتی با آیت الله مهدوی دیداری داشتند؟

میرلوحی – فکر نمی کنم دیدار خاصی با موضوع انتخابات برگزار شده باشد.

* با توجه به مسایلی که شما مطرح  کردید، آیا به آن طیف که معتقد هستند دیگر باید سراغ انقلابی‌ترها رفت و از برخی افراد عبور کرد، حق می دهید؟

میرلوحی – تحلیل شخصی من این است که اصلا فضا به گونه ای نیست که انتخاب را میان انقلابی و انقلابی تر ببریم. این به آن معنا نیست که انقلابی تر نداریم اما فضا برای چنین انتخابی مهیا نیست و در انتخابات ریاست جمهوری هم این مساله را دیدیم. بین جوانان انقلابی دشمن تراشی ها و دعواهای عجیببی شکل گرفت که هرگز به صلاح نبود. سایت های متعلق به جبهه پایداری آقای قالبیاف را به شکلی می کوبیدند، سایت های طرفدار آقای قالیباف آنها را به شکل دیگر. کار به جایی رسید که جوانان انقلابی یکدیگر را از دایره انقلاب خارج می دانستند. بنابراین این بلوغ سیاسی در میان جوانان انقلابی و گروه های سیاسی شکل نگرفته است که ما بتوانیم دیدگاه مخالف خود را بربتابانیم و او را با معارض یکی ندانیم. این برداشت را آیت الله مهدوی داشتند. معتقد بودند که نیروهای انقلابی معروف به اصولگرا همه در یک جبهه قرار گیرند.

* آیا اگر این اجماع خواص و بزرگانی مانند آیت الله مهدوی کنی بر روی افراد انقلابی تر شکل می گرفت، وضعیت متفاوت تر و بهتری را شاهد نبودیم؟

میرلوحی – آخر این برداشت که ممکن است آیت الله مهدوی از انقلابی تر داشتند با برداشت دیگران فرق بکند. شاید در یک برداشت، یک فرد انقلابی تر باشد و در برداشت دیگر، فرد دیگر. با این همه، حاج آقا نظرشان این بود که چنانچه شما معتقدید که کاندیدای مدنظر شما انقلابی تر هست، مشکلی نیست، بیایید با هم بنشینیم و صحبت کنیم؛ ما که او را رد نکردیم. ممکن است یک طیف بگوید که ما انقلابی بودن را باید در صحنه عمل نشان دهیم، اما طیف دیگر معتقد به این باشد که انقلابی بودن باید در شعارها و سخنرانی ها هم جلوه داشته باشد. اینها را باید کنار هم حل کرد اما این اتفاق نیفتاد. بنابراین، فضای جامعه ما الآن به شکلی نیست که بتوان میان این دو فکر، رقابت سالمی ایجاد کرد.

* با این حساب، آیت الله مهدوی کنی در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 به آقای قالیباف رای دادند؟

میرلوحی – هرکس از ایشان می پرسید که شخص شما به چه کسی رای میدهید فرمودند به آقای قالیباف.

* عده ای معتقدند که آیت الله مهدوی بعد از انتخابات ریاست جمهوری، به واسطه دلخوری هایی که داشتند، سکوت سیاسی اختیار کردند. با این دیدگاه موافق هستید؟

میرلوحی – نخیر؛ از کجا چنین استنباطی شده است؟ ایشان همان سال گذشته و در ابتدای فعالیت دولت پیرامون مساله وزارت علوم سخنرانی صریح و جدی داشتند. همچنین دیداری با آیت الله مصباح یزدی و یکی از علمای فعال دیگر برای رسیدن به وحدت داشتند.

* از آن دیدار خبر خاصی برای مخاطبان ندارید؟

میرلوحی – مهمترین خبر اینکه بزرگان بازهم با آغوش باز و روی گشاده از یکدیگر استقبال کردند و منازعه ای صورت نگرفته بود.

* این دیدار چه زمانی برگزار شد؟

میرلوحی – اوایل سال جاری.

* رابطه ایشان با دولت یازدهم چگونه بود؟

میرلوحی – در پیامی که ایشان همان ابتدای انتخاب، به آقای روحانی نوشتند مساله فراموش نکردن خط اصیل روحانیت وجود داشت. از شاکله دولت حمایت می کردند اما راجع به مسایل وزارت علوم البته نقدهای جدی داشتند.

* پیرامون مذاکرات هسته ای به شکل جاری چه نظری داشتند؟

میرلوحی – طبیعی است و همه می دانستیم که ایشان همان نظر حضرت آقا را داشتند؛ به نتیجه مذاکرات خوشبین نبودند و می گفتند که این مذاکرات تنها برای اتمام حجت مفید خواهد بود.معتقد بودند دشمنان از دشمنی دست بر نمی دارند.

* سوالات ما تقریبا به پایان رسیده است؛ اگر شما نکته خاصی دارید مطرح کنید.

میرلوحی – حقیقتا ذوابعاد بودن آقای مهدوی را کمتر کسی داشتند. یک استاد اخلاق به تمام معنا آن هم نه در خط انقلاب، بلکه خط مقدم انقلاب؛ آن هم در خط شکنی این جبهه. در خط شکنی تقوا را رعایت می کردند. ایشان معنای واقعی مردمی بودن را به تصویر می کشیدند. ماشین های حفاظت ایشان کاملا معمولی بود (سمند). در رده سیاسی و در جایگاه ایشان کمتر کسی را سراغ داشتیم که با کمترین محافظ (بعضا یک نفر) وارد حرم امام رضا(ع) می شدند و در میان مردم به زیارت ایشان می رفتند؛ به راحتی با مردم ارتباط برقرار می کردند. نمازجمعه ایشان حتی المقدور ترک نمی شد، دیدار با دانشجویان و رفت و آمد خانوادگی ایشان هم همیشه برقرار بود. جالب است بدانید که دو روز قبل از بیماری اخیر، ایشان در حرم حضرت معصومه(س) هنگام زیارت از جانب یک جوان موردسوال جدی پیرامون یکی از مسئولان نظام قرار گرفته بودند و آن فرد به ایشان معترض شده بود که چرا پیرامون آن مسئول، موضع سخت و جدی تری نمی گیرید. حاج آقا به صورت مفصل به سوال آن جوان پاسخ دادند اما همانجا قلبشان ناراحت شد. و نهایتا در 14 خرداد آن اتفاق افتاد.دلخوشی از آن مسئول هم نداشتند اما معتقد بودند که نباید او تخریب شود. یعنی اینقدر مردمی بودند که به راحتی ارتباط می گرفتند.

یک نکته مهم باید عرض کنم که مربوط به جمله ای از امام(ره) مربوط به آیت الله مهدوی کنی است که گفته بودند ما به ایشان ارادت داشتیم، داریم و خواهیم داشت. امام(ره) در حرفهایشان دقیق بودند؛ وقتی می گویند ارادت خواهیم داشت یعنی می دانند که مسیر آقای مهدوی در آینده نیز چگونه خواهد بود. حاج احمد آقا در یکی از سخنرانی های خود در دانشگاه امام صادق(ع) گفتند که آن جمله را اگر شما یکبار شنیدید، ما بارها از زبان امام(ره) درباره آقای مهدوی شنیدیم.

در ذوابعاد بودن ایشان همین بس که  مثلا در حیطه متخلق بودن ،در میان نوه های حاج آقا، هرکدام گمان می کردند که نسبت به دیگری نزد ایشان محبوبتر هستند. شاید باورتان نشود اما حقیر  بارها این مساله را درک کرده بودند که بعضا از نور نمازشبی که می خواندند، بقیه از خواب بیدار می شدم. علیرغم اینکه پست های مهم و کلیدی کشور را دارا بودند اما هرگز از مسایل خانوادگی غفلت نمی کردند و حتی بعضا درباره تحصیلات و درس ماها نیز با جزییات پرس وجو می کردند. حاج آقا همیشه به ما می گفتند که باید زیبا باشید، زیبا لباس بپوشید، اندازه محاسن مناسب باشد، عطر خوش بزنید و حتی شال سفیدی که می انداختند هم بیشتر به جهت حفظ زیبایی بود.

* با توجه به اینکه قرار شد شبهات موجود در برخی اذهان را مطرح کنیم تا پاسخ صریح دریافت کنیم، بفرمایید که آیا آیت الله مهدوی کنی در انگلیس تشکیلاتی داشتند؟!

میرلوحی – (با خنده) این حرف هم از آن شایعاتی است که متاسفانه حتی بین مومنین هم مطرح بوده است. الآن دقیق نمی توانم بگویم اما احتمالا یکبار یا نهایتا دوبار ایشان به جهت بیماری قلبی که داشتند به انگلیس رفتند که یکبار آن، در زمان ارتحال امام خمینی(ره) بود. خدا شاهد است که ابدا آن شایعات مبنا و صحتی ندارد.وجود تشکیلاتی از ایشان در انگلیس کذب محض است.

* پیرامون فعالیت های اقتصادی ایشان هم می توانید مطالبی را مطرح کنید؟

میرلوحی – ایشان همانگونه که در مجلس خبرگان هم گفتند، همیشه بر قناعت تاکید داشتند. بعضا اگر در منزل به واسطه کسالت حاج خانم، غذایی پخت نمی شد، همان غذایی که دانشجویان در دانشگاه میل می کردند، را ایشان استفاده می کردند. جالب است بدانید حتی ایشان خودشان ماست درست می کردند. در مسافرت ها به ویژه مشهد که می رفتند، در مکانی ساده که به یکی از دوستان ایشان متعلق بود، اسکان می یافتند.

درباره فعالیت های اقتصادی شایعه کرده بودند که فلان برج ها متعلق به آیت الله مهدوی یا دامادهای ایشان است؛ همه این شایعات قطعا تکذیب می شود و هرگز اینگونه نبوده است. شخصا هیچگونه فعالیت اقتصادی نداشتند و تنها جامعه الامام صادق(ع) آن هم به عنوان جایگاه دانشگاه امام صادق(ع) که هیات امنایی اداره می شود، کل مسایل مالی دانشجویان در آنجا انجام می شود.و حتی یکی ریال از این کارخانجات جامعه الامام الصادق به شخص ایشان یا بستگان نداشت.

* در پایان ما عباراتی را مطرح می کنیم؛ شما فی البداهه هر جمله ای که به ذهنتان می رسد را بیان کنید:

دانشگاه امام صادق(ع): بهترین دانشگاه ایران

حوزه علمیه مروی: جایی که باید اداره کننده اش مرجع اعلم تهران باشد

حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی: سرمایه ی قدیم انقلاب اما مرد ایجاد تردیدها و تشکیک ها

دکتر محمود احمدی نژاد: نیروی جهادی که باید خود را تحت هدایت روحانیت تعریف کند

شیخ حسن روحانی: (با مکث طولانی) به تعبیر رهبری فرزند انقلاب و رییس جمهوری که بین دو طیف فکری متفاوت گرفتار شده است و باید سریعتر تصمیم خود را بگیرد

حاج آقای پناهیان: مجاهد به تمام معنای انقلابی و خوش فکر

علی اکبر ولایتی: کسی که باید روز قیامت پاسخگوی شکست ائتلاف انتخاباتی باشد

دکتر سعید جلیلی: آینده دار

ابراهیم انصاریان: دلسوز حاج آقا

آیت الله مهدوی کنی: بعد از امام(ره) و مقام معظم رهبری مثال یک فرد جامع الاطراف بودند

مذاکرات هسته ای: صحنه اتمام حجت برای کسانی که همچنان به آمریکا خوشبین هستند

امام خامنه ای: نایب برحق امام زمان(عج)

جبهه پایداری: باید پاسخگوی علت انشعابشان باشند

سید محمدحسین میرلوحی: طلبه ای که می خواهد سرباز امام زمان(عج) باشد ولی خیلی عقب هست