8 پیامد توافق احتمالی ایران و 1+5 برای جهان/5 مانع موثر در مقابل توافق جامع هسته اي
تا به حال ایران نقش مثبتی در آرامش منطقه داشته اما ناگفته پیداست که کوشش برای تحریم و انزوای کشورمان در سالهای گذشته، منطقه را درگیر ناملایمات بیشتری کرده که شاید توافق وین بتواند جبرانکننده آن باشد.
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- مصطفی انتظاری هروی- مذاکرات هستهای وین در حالی بهعنوان آخرین دور از این گفتوگوها در چارچوب طرح اقدام مشترک ژنو در حال برگزاری است که ایران و 1+5 تلاشهای خود را برای دستیابی به توافقی جامع در رابطه با این پرونده افزایش دادهاند.
هرچند تاکنون بارها گفته شده که این مذاکرات فقط درباره پرونده هستهای کشورمان بوده و دیگر حوزههایی را که ایران با کشورهای عضو 1+5 دارای اختلافنظر است دربر نمیگیرد، ولی کم نیستند تحلیلگرانی که تاکید میکنند پیامدهای امضای توافق احتمالی میان دوطرف، محدود به مساله هستهای نمانده و سطح اثرگذاری آن، گسترهای از مسائل بینالمللی را بهطور مستقیم یا غیرمستقیم تحتتاثیر خود قرار میدهد.
هرچند با توجه به اینکه هنوز دو طرف در هتل کوبورگ وین درحال مذاکره بوده و روشن نیست بتوانند تا پایان امروز به توافقی هستهای دست یابند، ولی با توجه به سابقه یکساله این گفتوگوها، میتوان تاثیر این مذاکرات بر بسیاری از بحرانها و مسائل جهانی را مرور کرد تا از این زاویه اهمیت توافق احتمالی بیش از پیش قابل درک باشد.
1ـ اعتماد به نفس غیرمتعهدها:
اولین تاثیر توافق احتمالی در جریان مذاکرات، افزایش اعتماد به نفس غیرمتعهدها و نشان دادن این نکته به کشورهای مستقل از قدرتهای جهانی است که میتوان بدون وابستگی، به سطح بالایی از تکنولوژی و توانمندی علمی دست یافت و بیهراس از فشارهای خارجی، از حقوق خود دفاع کرد. همانطور که ملی شدن صنعت نفت ایران در دهه 50 میلادی، الگویی برای دیگر کشورهای نفتخیز برای رهایی از نفوذ کشورهای غربی شد، اکنون پذیرش حق غنیسازی ایران از سوی غرب نیز میتواند الگویی برای پیشرفتهای آینده کشورهای غیرمتعهد باشد.
2ـ رشد اقتصاد جهانی:
در حالی که اقتصاد جهانی دچار رکودی کمسابقه است، تحریمهای اعمال شده علیه تهران باعث افزایش فشارهای اقتصادی بر بسیاری از کشورها شده و بنابراین لغو این تحریمها در توافق احتمالی، میتواند به رشد اقتصادی کشورها کمک کند. به گفته مقامات کشورمان، از همین حالا که هنوز این توافق به امضا نرسیده، بسیاری از سرمایهگذاران خارجی قراردادهای تجاری خود برای ورود به بازار ایران را آماده کرده و بنابراین کاستن از فشار اقتصادی بر ایران، رشد اقتصاد جهانی را شتاب خواهد بخشید.
3ـ مهار بحران خاورمیانه:
توافق ایران و 1+5 میتواند به افزایش نقش تهران در منطقه و در نتیجه کاهش حجم رقابتهای منطقهای که باعث سوءاستفاده گروههای تروریستی شده، منتهی شود. همانطور که مقامات آمریکایی در نامهنگاریهایشان نیز نشان دادهاند، خواهان ایفای نقش بیشتر تهران در بازگرداندن ثبات به خاورمیانه هستند و این همان پیامد غیرمستقیم امضای توافقی است که میتواند با کاستن از فشار بر ایران، منطقه را از التهابات کنونی بیرون آورد و به حل منازعات موجود در لبنان، سوریه، یمن، بحرین، عراق و... کمک کند. هرچند تا به حال ایران نقش مثبتی در آرامش منطقه داشته اما ناگفته پیداست که کوشش برای تحریم و انزوای کشورمان در سالهای گذشته، منطقه را درگیر ناملایمات بیشتری کرده که شاید توافق وین بتواند جبرانکننده آن باشد.
4ـ بازار نفت در انتظار توافق هستهای:
افزون بر این، توافق احتمالی در وین، میتواند ثبات را به بازار نفت بازگرداند. تاکنون به دلیل تحریم ایران، برخی کشورها در بازار نفت یکهتازی کرده و برای همین هم حالا نگران امضای توافق هستهای هستند. با وجود این حل مساله هستهای میتواند آرامآرام جایگاه ایران را بهعنوان یک عامل تعدیلکننده بازار احیا کند.
5ـ نقش ایران در کاهش بحران روابط شرق و غرب:
روابط مسکو و غرب اکنون در بدترین شرایط از زمان فروپاشی شوروی قرار دارد. بحران اوکراین و تحریم روسیه، شکاف شرق و غرب را بهگونهای نگرانکننده عمیق کرده و در چنین شرایطی قرار گرفتن روسیه و آمریکا در کنار هم در جریان مذاکرات هستهای، میتواند به رفع این بحران کمک کرده و امضای توافق، جایگاه تعدیلکننده ایران را ارتقا داده و امید به همکاری بیشتر مسکو با واشنگتن و متحدان اروپاییاش را بیشتر میکند.
6ـ کاهش دغدغههای اروپا از بابت بحران انرژی:
اختلافات روسیه و اروپا، غربیها را نگران وابستگی به انرژی روسیه کرده و به همین دلیل سالهاست که با فرارسیدن فصل سرما، غربیها تلاش میکنند از تشدید اختلاف با مسکو بکاهند. با این همه امضای توافق هستهای، میتواند در بلندمدت، زمینه لازم برای صادرات انرژی از ایران به اروپا را فراهم آورده و نگرانی اروپا از وابستگی به روسیه را کاهش دهد.
7ـ معادلات سیاست داخلی غرب، تابع توافق وین:
توافق احتمالی ایران و 1+5 میتواند بهطور غیرمستقیم بر مناسبات داخلی کشورهای اروپایی و آمریکا تاثیر گذاشته و به طور مشخص، در انتخابات آینده ریاست جمهوری آمریکا، دموکراتها را در موقعیتی بهتر از آنچه هست قرار داده و توافق با ایران را تبدیل به برگ برنده نامزد دموکراتها کند. در کل، توافق هستهای موضع تندروها و لابیهای جنگطلب در کشورهای مختلف را تضعیف کرده و اعتباری دوباره به هواداران دیپلماسی برای کاهش منازعات بینالمللی خواهد بخشید.
8ـ انزوا، فرجام توافق برای تلآویو:
یکی از لابیهای جنگطلبی که سالهاست نفع خود را در برافروخته شدن شعلههای یک جنگ جدید در خاورمیانه میبیند، لابی صهیونیستی است؛ همان گروه فشاری که در یک سال گذشته بیشترین حد از انزوا و فشار سیاسی را تحمل کرده و میداند امضای توافق هستهای در وین، فشار بر تلآویو را افزایش داده و به طور غیرمستقیم بر مذاکرات صلح با فلسطین اثرگذار است. صهیونیستها که توافق ایران و 1+5 را «توافق بد» میخوانند، حالا باید منتظر پیامدهای امضای چنین توافقی باشند.
***
با نگاهی کوتاه به این گستره وسیع اثرگذاری توافق احتمالی میان ایران و 1+5 میتوان دریافت که چگونه قدرت ایران، باعث شده تا یک پرونده معطوف به کشورمان، کشورهای مختلف را متاثر از خود کرده و بر پروندههای مختلفی در حوزههای اقتصاد و سیاست بینالملل اثرگذار باشد. با وجود اینکه تهران بارها معامله بر سر برنامه هستهای خود و ارتباط دادن آن با هریک از این پروندهها را رد کرده، اما تحلیلگران میدانند که امضای توافق هستهای، محدود به ایران و 1+5 نمانده و بسیاری از کشورهای دیگر را متاثر خواهد کرد؛ همان کشورهایی که طی یک دهه گذشته نقش مثبت یا منفی در حل و فصل پرونده هستهای کشورمان ایفا کردهاند.
5 مانع موثر در مقابل توافق جامع هسته اي
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- اميرحسين يزدان پناه- مذاکرات هسته اي به نقطه اي مهم و سرنوشت ساز رسيده است. سرنوشت ساز از اين بابت که بامداد فردا سه شنبه، يا طرفين بايد پاي يک توافق جامع را امضا کنند، يا اعلام کنند که مذاکرات هسته اي پس از 15 ماه شکست خورده و يا نوعي توافق ديگر مانند آنچه سال گذشته در ژنو تنظيم شد بين طرفين توافق شود. اين که بالاخره در وين چه اتفاقي خواهد افتاد موضوعي است که هيچکدام از صاحبنظران اين حوزه نمي توانند پاسخ قطعي به آن بدهند و بعيد است که حتي تيم مذاکره کننده نيز پاسخ دقيق برايش داشته باشد. اما آن چه کار را براي پيش بيني دقيق سخت کرده چيست؟ آيا ايران مشکل مذاکرات است؟ يا طرف هاي غربي؟ در ميان طرف هاي غربي کدام کشور بيشترين بار بروز موانع را دارد؟ اروپايي ها، روسيه و چين يا آمريکايي ها؟ آيا عوامل تاثير گذار ديگري هم بر تخريب اين روند موثر است؟ در نگاه کلي دو نوع مانع براي توافق جامع داريم؛ فني و سياسي. درحقيقت در 15 ماه گذشته همه بحث ها حول و حوش همين 2 موضوع بوده است. براين اساس موضوعاتي چون تعداد سانتريفيوژها، راکتور اراک و بازرسي از تاسيسات هسته اي ايران را مي توان در حوزه فني دسته بندي کرد. جايي که علي القاعده بايد همه چيز با اعداد و ارقام و محاسبات رياضي، فيزيکي و شيميايي مطرح شود و به رغم پيچيدگي هايي که دارد، به نظر مي رسد با کمي
جابه جايي اعداد، توافق قابل دسترسي است. اما آنچه در شرايط کنوني مانع انجام يک توافق متوازن است و بر فرض اگر توافق شکل گيرد پاشنه آشيل آن توافق خواهد بود درحقيقت بعد سياسي موانع است. جايي که بايد 5 عامل مهم را با تامل بيشتري در نظر گرفت:
1- سابقه دولت آمريکا در عمل نکردن به توافق هاي قبلي
الف- ماجراي گروگان گيري در لبنان:
نمي خواهيم تاريخ را مرور جزء به جزء کنيم اما در 36 سال اخير لااقل در 3 مورد مهم تاريخ از بدعهدي آمريکايي ها به توافقات خود با ايران روايت مي کند. در سال 1989 جورج بوش (پدر) از پرز دبيرکل وقت سازمان ملل خواسته بود که «اگر ايران از نفوذ خود براي آزادي گروگان هاي آمريکايي (درلبنان) استفاده کند، بوش حاضر است که روابط ايران و آمريکا را بهبود بخشد.» مدتي بعد گروگان هاي آمريکايي ها با وساطت ايران آزاد شدند اما دولت آمريکا بعدها اعلام کرد که در جلسه تصميم گيري دراين خصوص اعلام شده که «ايران در زمينه هاي گوناگوني، بسيار بدتر از آن عمل کرده که بتوان به اين کشور با رفع تحريم پاداش داد.اين کار براي ما غيرممکن است» به همين راحتي آن ها با گفتن اين جمله به تعهدات شان پشت پا زدند.
ب- مذاکرات محرمانه ايران و آمريکا درباره افغانستان و عراق:
در سال 2001 ديپلمات هاي ارشد ايران و آمريکا در ژنو بر سر بحران افغانستان مذاکره کردند. آمريکايي ها در باتلاقي که براي خود ايجاد کرده بودند گير افتاده بودند و بدون کمک هاي ديپلماتيک ايران در حياط خلوت افغانستان آن ها راه به جايي نمي بردند. با اين حال مدتي بعد جورج بوش رئيس جمهور وقت آمريکا در ژانويه 2002 ايران را محور شرارت ناميد تا آمريکايي ها بازهم نمکدان را بشکنند و حتي «رايان کراکر» ديپلمات با تجربه آمريکايي پس از آن اذعان کند که «کار در افغانستان سخت شد.» البته در دهه گذشته ايران و آمريکا بر سر مسائل عراق نيز مذاکرات محرمانه اي داشتند و در آن جا نيز با آن که آن ها اعضايي از سازمان سيا و ... را با خود به همراه داشتند وقتي منطق ايران روي ميز آمد، مذاکرات را ترک مي کردند و حتي گفته شده که در آخرين روزهاي رياست جمهوري بوش، با وجود همه اين مذاکرات محرمانه و کمک هاي ايران، آمريکايي ها گفته اند مي خواهيم به ايران حمله کنيم و همه چيز را به دولت بعدي واگذارکنيم!
ج- تجربه مداليته دوران البرادعي-لاريجاني و توافق تهران، برزيل و ترکيه:
در سال 2008 بين آقايان البرادعي و لاريجاني توافقي امضا شد که به مداليته معروف شد و سولانا هم به نمايندگي از 1+5 پاي آن را امضا کرد. قرار بود ايران به 4 پرسش پاسخ دهد و با آژانس به طور کامل همکاري کند و در مقابل 1+5 پرونده ايران را به روال عادي برگرداند. اما با اين که آن سال البرادعي پاسخ هاي ايران را قانع کننده دانست، آمريکايي ها فشارها را افزايش دادند و پس از آن تحريم هايي عليه ايران در شوراي امنيت تصويب شد.
2- نقش کنگره آمريکا
الف: لايحه جامع تحريم ها در سال 2010:
در 3 دهه گذشته 23 قانون مجزا از سوي دولت و کنگره آمريکا عليه ايران صادر شده است 17 قانون اخير تحريمي درباره مسائل هسته اي و غير هسته اي همچون اتهام تروريسم، حقوق بشر و .. بوده است . اوباما مي تواند تحريم هايي که مربوط به هسته اي است را به مدت 120 روز تعليق کند البته اگر توافق نهايي انجام شود اما بدون تصويب کنگره لغو دائمي تحريم ها غير ممکن است. تحريم اخير کنگره عليه ايران و احتمال به جريان افتادن لايحه تحريمي جديد در هفته هاي آينده باعث شده تا با اطمينان گفته شود نمي توان به کنگره براي لغو تحريم ها دل بست. همان طور که کري در يکي ازجلسات آن ها را «کنگره نفهم» معرفي کرد. بنا بر مصوبه کنگره، لغو تحريم هاي مطرح در آن عليه ايران، نيازمند اعلام دولت به کنگره درباره برآورده شدن هر 3 شرط است: 1- ايران تلاش هاي خود براي طراحي، توليد و به دست آوردن سلاح هاي کشتارجمعي و موشک هاي بالستيک را متوقف کرده است. 2- ايران از فهرست کشورهاي حامي تروريسم خارج شده باشد.3- ايران تهديد اساسي براي امنيت ملي آمريکا و متحدانش نيست.(1)
ب-تحريم هاي غير هسته اي و جمهوري خواهان:
از 23 قانون تحريم کنگره عليه ايران 6 مورد آن مربوط به مسائل غير هسته اي است.هرچند در قوانين تحريم هاي هسته اي نيز مسائل غير هسته اي مانند تروريسم و ... وارد شده است. از سوي ديگر نمايندگان کنگره به صورت مستقيم تحت مديريت لابي هاي صهيونيستي هستند. از سوي ديگر اين نهاد از بهمن ماه توسط جمهوري خواهان اداره خواهد شد. اگرچه در نگاه کلان تفاوتي ميان جمهوري خواه و دموکرات در ارتباط با ايران وجود ندارد اما به هرحال وقتي جمهوري خواهان از ماه هاي گذشته که اکثريت کنگره را در اختيار نداشتند براي ايران تيغ تحريم ها را تيز کرده بودند، عاقلانه نيست که به آينده لغو تحريم در اين نهاد دل بست به خصوص اين که پس از اجراي طرح اصلاح نظام مهاجرت در آمريکا توسط اوباما، جمهوري خواهان رسما اعلام کرده اند که در 2 سال باقي مانده از دولت او، کار را براي دموکرات ها در مقام اجرا سخت خواهند کرد.(2)
3- نقش آژانس در ممانعت از يک توافق و تاثير آن در طول اجراي توافق احتمالي
الف- گزارش هاي دوپهلو و مبهم و قابل تفسير
آژانس بين المللي انرژي اتمي در گزارش هاي خود درباره ايران همواره 3 موضوع کلي را لحاظ مي کند. بخشي از اين گزارش ها صرفا روايت و گزارشي از نشست ها و مذاکرات کارشناسان ايران و آژانس است که در آن تلاش مي شود بدون اشاره به حجم همکاري هاي ايران صرفا به اين اکتفا شود که جلساتي با ايران برگزار شود. بخش ديگري از اين گزارش ها مربوط به بازديدهاي آژانس و گزارشگري آن از فعاليت هاي هسته اي ايران و نيز مواد راديو اکتيو ماست که اين گزارش ها هميشه يک سري عبارت هاي تکرار دارد. مانند «مواد هسته اي اعلام شده» و «تاسيسات هسته اي اعلام شده» و عبارت هايي از اين دست که معناي آن اين است که ممکن است ايران مواد و تاسيسات هسته اي «اعلام نشده» اي هم داشته باشد! بخش سوم نيز از عدم همکاري ايران در برخي حوزه ها مانند اجراي پروتکل 1/3 و ... گلايه مي کند که باعث مي شود سرجمع با گزارش هايي دوپهلو و قابل تفسير مواجه باشيم. اهميت اين گزارش ها در اين است که علاوه بر اين به ذهنيت سازي منفي عليه ايران در مجامع عمومي مي انجامد و باعث مي شود تا اگر توافق ميان ايران و 1+5 به امضا رسيد، آن گاه طرف هاي مذاکره کننده و افکار عمومي دنيا در باره اجراي تعهدات از سوي ايران با گزارش هاي مبهم و چندپهلو مواجه شوند. نزديکي يوکيانو آمانو مديرکل آژانس به غرب: روزنامه گاردين(3) و(4) در 2 گزارش مجزا در اکتبر 2009 (پيش از انتخاب به عنوان مديرکل آژانس) و در نوامبر 2010 با اشاره به ارتباطات آمانو با سفير وقت آمريکا در آژانس به نقل از برخي يادداشت هاي محرمانه آمانو مي نويسد که «آمانو در هرگونه تصميم گيري هاي کليدي و راهبردي، چه در حوزه استفاده از پرسنل خاص و چه مسائل مربوط به برنامه هسته اي ايران با آمريکا در توافق کامل است.»
ب- اظهارنظرهاي سياسي آمانو:
مباحث مربوط به سياسي کاري (politicization) در آژانس در دوران مديريت آمانو تا آن جا بالا گرفت که چند هفته پيش وقتي او به انديشکده بروکينگز رفت؛ رابرت آينهورن به صراحت درباره اين موضوع از او پرسيد و آمانو نيز در پاسخ اگر چه گفت که آژانس يک نهاد فني و غيرسياسي است، اما در عين حال تاييد کرد: اين يک واقعيت است که «هرچيزي که ما با آن برخورد داريم بسيار سياسي است...آژانس يک سازمان فني است که در يک محيط بسيار سياسي فعاليت مي کند.» (5) همچنين روزنامه گاردين در مارس 2012 (6) گزارشي با عنوان «رئيس ديده بان هسته اي متهم به طرفداري از غرب در موضوع ايران» کار کرد. اين روزنامه انگليسي در اين گزارش به نقل از مقامات سابق آژانس و برخي ديپلمات هاي بازنشسته نوشته بود که «آژانس از مسير خود دور شده است.»
4- لابي صهيونيستي
طي هفته هاي اخير مقامات رژيم صهيونيستي چندين جلسه بسيار مهم با موضوع مذاکرات هسته اي با مقامات آمريکايي، فرانسوي و برخي طرف هاي موثر در مذاکرات داشته اند. اين ديدارها سال گذشته نيز در آستانه توافق ژنو وجود داشت. تاثير لابي صهيونيستي از دو جهت مهم است: نخست از جهت تاثيرگذاري در کنگره و دوم به دليل نفوذ صهيونيست ها در عوامل دولت اوباما. نکته قابل توجه اين است که «بقاي اسرائيل» در دسته بندي منافع ملي آمريکا به عنوان منافع حياتي (Vital) آمريکا طبقه بندي شده است.(7) براين اساس اين که در هر دوره از مذاکرات، آمريکا در تماس با اسرائيل است چندان غير قابل توجيه نيست. البته اثر اسرائيل فقط براي دولت و کنگره آمريکا نيست و کشورهايي چون فرانسه نيز به شدت متاثر از صهيونيست ها هستند. همزمان با مذاکرات نيز لابي آيپک براي مذاکره کنندگان آمريکا 6 شرط تعيين کرده است.
5- لابي برخي کشورهاي عربي
در بخش ديگري از سند منافع ملي آمريکا از عربستان به عنوان کشوري نام برده که قابليت آماده به کار قابل توجهي دارد که به اين کشور اجازه مي دهد در بحران هاي پيش رو عرضه نفت را افزايش دهد. روز گذشته نيز سعود الفيصل سفري غير منتظره به وين داشت . از سوي ديگر عربستان و برخي ديگر از کشورهاي منطقه مانند امارات طرف قراردادهاي نظامي آمريکا و فرانسه هستند. فرانسه کشوري است که در ارتباط نزديک با لابي عربي قرار دارد و وقتي سال گذشته لوران فابيوس وزيرخارجه فرانسه باعث شد توافق ژنو تغيير کند و امضاي آن به تاخير بيفتد، بسياري از تحليلگران معتقد بودند که بايد نقش لابي هاي عربي و صهيونيستي را در اين مخالفت به صورت جدي لحاظ کرد.
البته به اين موارد و مصداق ها مي توان مصاديق و رويکردهاي ديگري را نيز اضافه کرد. اما خلاصه اين که در شرايطي که مذاکرات هسته اي به نقطه سرنوشت ساز خود رسيده است، همان طور که تيم مذاکره کننده ايران با موانعي که نام برده شد پاي ميز مذاکره دست و پنجه نرم مي کنند و درنبرد ديپلماتيک مقابل زياده خواهي هاي غرب ايستاده اند، من و شما و افکار عمومي نيز بايد عرصه و ميدان اين نبرد ديپلماتيک و عوامل موثر بر آن و نيز عوامل تاثيرگذارتر را به خوبي شناخته و از نقش و سهم هرکدام تحليلي دقيق داشته باشيم. چه مذاکرات هسته اي ان شاء ا... به يک توافق جامع منتهي شود و چه با زياده خواهي هاي غرب اين مسير به بن بست برسد، مهم اين است که بدانيم ديپلمات هاي ما که همان «بچه هاي انقلاب» ما هستند در چه زمينه اي و با چه عناصري و با چه فضاسازي هايي مقابل پيچيده ترين سيستم هاي ديپلماسي و اطلاعاتي دنيا نشسته اند و در چه شرايطي با چه فشارهاي سياسي مقابل زياده خواهي ها وزورگويي هاي آن ها ايستادگي کرده اند.
منابع:
1-http://www.niacouncil.org/poli...-deal-with-iran 230076
2- بي بي سي
3- http://www.theguardian.com/wor...ables-documents i/
4-http://www.theguardian.com/wor.../iaea-wikileaks
5-http://www.brookings.edu/blogs...ration-and-iran
6-http://www.theguardian.com/wor...chdog-iran-iaea
7- http://belfercenter.ksg.harvar..._interests.html
ارسال نظر