نتیجه رفتار دولت اصلاحطلب محور شرارت خواندن ایران بود
روزنامه اعتماد در تحلیلی به قلم عباس عبدی ادعا کرد: ایران در سال 76 با تهدید جدی روبرو بود و روی کارآمدن اصلاحطلبان این تهدید را برطرف کرد.
به گزارش پارس،عبدی با شبیهسازی شرایط فعلی با شرایط سال 76 نوشت: اگر دوم خرداد رخ نمیداد احتمال اینکه ایران وارد یک چالش جدی در روابط خارجی شود خیلی زیاد بود. زیرا اتفاقاتی در منطقه رخ داده بود که بیگانگان درصدد سوء استفاده از آن علیه ایران بودند.
وی ادامه میدهد: برخی افراد توجه خود را به نتیجه مذاکرات دوختهاند، در حالی که باید اصل مذاکرات را نیز مورد توجه قرار داد. تنها کشورهایی که از نوعی قوام و قدرت در ساختار سیاسی خود برخوردار هستند، میتوانند چنین فرآیندی را بدون چالش جدی پیش ببرند. آن هم در کشوری که تاکنون چندین بار وزرای پیشنهادی دولت در مجلس رأی اعتماد نگرفتهاند. آن هم در کشوری که اطراف آن از افغانستان تا سوریه و عراق در آتش بحرانهای سیاسی و نظامی میسوزد. کافی است که وضعیت سیاسی خارجی ایران را با سیاست خارجی ترکیه، مصر و عربستان به عنوان کشورهای قدرتمند منطقه مقایسه کنیم، تا به اهمیت موفقیتهای ایران در عرصه خارجی از جمله مذاکرات جاری بیشتر پیببریم.
عبدی سپس فرصت مذاکرات فعلی را مثل ابر بهاری دانسته که به سرعت زایل میشود و زمان بهرهبرداری از آن کم است.
ادعای عبدی را افراطیون دیگر در حزب منحله مشارکت و سازمان مجاهدین (انقلاب) به شکل زنجیرهای تکرار کردهاند و خودشان نیز باورشان نشده است. حال آنکه ایران هیچ گاه مانند دوره حاکمیت اصلاحطلبان تهدید نشد. در همان دوره اصلاحطلبان در دولت و مجلس به برخی لابیهای پنهانی با آمریکا و غرب دست زدند و حتی مورد حمایت قرار گرفتند اما در همان دوره بود که با وجود کمک دولت وقت به اشغالگران افغانستان، دولت آمریکا ایران را محور شرارت معرفی کرد و حتی تهدید به حمله اتمی نمود! آقای عبدی حتماً یادشان هست که رفقای تندروی وی در مجلس ششم با اشاره به همین تهدیدها ادعا میکردند باید جام زهر را در حوزه هستهای سرکشید! و سؤال این است که اگر تهدیدها برطرف شده بود، این نسخهپیچی حضرات واداده برای چه بود؟! و در ازای کوتاه آمدن دولت خاتمی در مذاکرات 10 سال پیش آیا غربیها احترام بیشتری برای ملت ایران گذاشتند یا طلبکارتر شدند؟
ثانیاً اشاره به سوء استفاده بیگانگان از اتفاقات پیش آمده در حالی است که برخی مدعیان اصلاحطلبی (در سازمان مجاهدین و...) خواستار همکاری با طالبان علیه آمریکا بودند؛ نظیر نسخه مشابهی که برای حمایت از صدام در جریان حمله اول آمریکا به عراق پیچیدند و صدام را خالدبن ولید نامیدند!
نکته سوم اینکه آقای عبدی مدعی است اصل مذاکرات مهم است نه نتیجه مذاکرات. این ادعا، دیدار عجیب و غریب وی با گروگان سابق آمریکایی را تداعی میکند که پس از ملاقات طرف آمریکایی مدعی شد عبدی از من عذرخواهی کرد و من شجاعت او را تحسین کردم! براساس کدام منطق و استدلال، نفس مذاکره موضوعیت دارد؟ و اگر در سیاست خارجی در منطقه - در قیاس با ترکیه و عربستان- موفقیتهای بزرگی به دست آمده آیا مربوط به مذاکره با آمریکا بوده یا رویکرد عزتمندانه و حکیمانه و فعالان کشورمان به اتفاقات مهم منطقه (در عراق و سوریه و لبنان و...) که دست بر قضا مورد نکوهش مدعیان اصلاحطلبی و شعار صهیونیستی نه غزه نه لبنان بوده است؟! آیا مثلاً آنچه در پای میز مذاکره در توافق ژنو معامله شد (ذخیره سوخت 20 درصد) محصول نگاه تسلیمطلبانه اصلاحطلبان بود یا رویکرد عزتمندانه امثال شهید شهریاری؟!
و بالاخره اینکه ماحصل 2 بار خیانت طیف افراطی مدعی اصلاحطلبی در سال 78 و 88، طمع کردن و امیدوارتر شدن دشمن به افزایش فشارهای سیاسی و اقتصادی نظیر تحریمها بود که بنابر اعلام برخی مقامات آمریکایی گرای همین تحریمهای فلج کننده را نیز برخی گردانندگان جنبش سبز داده بودند؛ آیا این هم جزو همان تهدیدزداییهای ادعایی است؟!
ارسال نظر