به گزارش پارس به نقل از فارس، نشریه سیاسی «کانترپانچ» آمریکا در مقاله‌ای مفصل، به دلائل کاهش بی‌سابقه حضور آمریکایی‌ها در پای صندوق‌های رأی در انتخابات اخیر کنگره پرداخته و نوشته که مردم این کشور تغییر مداوم میان دو رقیب ثابت «دموکرات و جمهوری‌خواه» را بی‌فایده یافته‌اند و دیگر تمایل آنچنانی به شرکت در این بازی ندارند.

تنور انتخابات سرد شده است

در ابتدای مقاله نویسنده به صرف میلیاردها دلار از بودجه عمومی برای برگزاری انتخابات می‌پردازد و می‌گوید که به رغم این صرف منابع، انتخابات با مشارکت پایین و به سردی برگزار شد.

در ادامه نویسنده به بازی همیشگی در تاریخ دهه‌های اخیر آمریکا پرداخته و نوشته «همانگونه که انتظار می‌رفت، اکثریت کنگره مثل همیشه از کنترل یکی از دو حزب اصلی خارج شد و به دست دیگری افتاد، این بار نوبت دموکرات‌ها بود که به نفع جمهوری‌خواهان، کنار گذاشته شوند.»

مردم دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان را به نوبت تنبیه می‌کنند/روندی بی‌پایان

به گفته کانترپانچ، این بار هم مثل دفعات قبل، رأی‌دهندگان آمریکایی برای یک انتخاب واقعی پای صندوق‌ها نیامده‌اند؛ این بار هم مردم برای تنبیه دولتمردان کنونی به مخالفان دولت در حزب رقیب رأی می‌دهند، البته حزب رقیب هم طرفدار دولتی است که در دوره‌های قبلی تنبیه شده و بدین ترتیب است که بازی انتخاب برای تنبیه یکی از دو حزب اصلی و رأی دادن به نفع حزب رقیب ادامه دارد.

۴ میلیارد دلار هزینه تبلیغات/هزینه‌ای که برای کاندیدای برنده مسئولیت‌آور است

نشریه آمریکایی به حوزه تأثیر پول بر پیروزی و یا شکست یک سیاستمدار در رقابت‌های انتخاباتی می‌پردازد و می‌گوید که «تبلیغات هم نقشی کلیدی دارند، البته هزینه این تبلیغات از جیب همان یک درصد معروف پرداخت می‌شود که با پرداخت هزینه‌های کاندیدای پیروز، ۴ میلیارد دلار برای گرفتن امتیاز مطلوب خود در آینده نزدیک، سرمایه‌گذاری می‌کنند.»

در اینجای مقاله، تمرکز بر روی تأثیر گرفتن پول از طبقه ثروتمند در جریان رقابت های انتخاباتی بر احساسات مردم آمریکا نسبت به دولتمردان خود معطوف می‌شود و نویسنده می‌گوید «همین کار دولتمردان و نمایندگان حزب پیروز به هدایت نفرت عمومی به سوی حزب حاکم می‌انجامد؛ حزب حاکم نفرت رأی‌دهندگان طبقه کارگر را به قیمت ثابت شدن علاقه شدیدش به شرکت‌های بزرگ و میلیاردرها، به جان می‌خرد؛ طبقه‌ای که با رأی ندادن به حاکمان آنها را تنبیه می‌کند.»

ممنوع بودن بحث بر روی مسائل اصلی در مناظره‌های انتخاباتی

در آمریکا اقتصاد و اشتغال موضوعات مورد علاقه اکثریت ۹۹درصدی است اما هر دو حزب اصلی این کشور بر سر این موضوع و به خصوص بر سر سیاست خارجی ایالات متحده، موضع مشترکی دارند؛ مثلا بحث مصرف سالانه ۴ تا ۶ میلیارد دلار در جنگ‌های عراق و افغانستان هیچ‌گاه به موضوع مناظرات انتخاباتی تبدیل نمی‌شوند.

کانترپانچ برای این مباحث «ممنوع البحث» مثال می‌آورد و می‌گوید «طرح اوباما برای اصلاح نظام خدمات بهداشت و درمان هم یکی دیگر از این موضوعات محل انتقاد مردم و مورد اتفاق هر دو حزب است؛ جمهوری‌خواهان رقیب اوباما اگرچه به ظاهر از این طرح شکایت دارند ولی هم آنها و هم دموکرات‌ها، بر این اصل که میزان پول موجود در جیب بیمار، تعیین کننده خدمات بهداشتی ارائه شده به وی است، اتفاق‌نظر دارند.»

سطح مشارکت در انتخابات سقوط بی‌سابقه‌ای داشته است

نویسنده به تأثیر نهایی این تعامل ناخوشایند با مردم بر حضور آنها در عرصه‌های سیاسی می‌پردازد و می‌گوید «اکثر مردم این روزها فهمیده‌اند که سیاست آمریکایی یعنی قانونی شدن فساد و همین امر به سقوط میزان مشارکت مردم در انتخابات انجامیده است؛ در این دور رکورد مشارکت در انتخابات کنگره به ۳۸ درصد رسید؛ رقمی بی‌سابقه در تاریخ ۲۰۰ ساله ایالات متحده آمریکا. البته حتی این رقم خیلی پایین هم واقعی نیست. تنها کافی است انتخابات کنگره با انتخابات فرمانداران ایالتی که برای مردم محلی اهمیت بالایی دارد، به صورت همزمان برگزار نشود؛ اگر این چنین شود درصد مشارکت به ۱۳ تا ۱۹ درصد خواهد رسید.»

تنها ۱۰ درصد مردم نسبت به کنگره نظر مثبت دارند

علاوه بر این ذکر این نکته ضروری است که محبوبیت کنگره در میان مردم آمریکا حدوداً ۱۰ درصد است و رقمی بالغ بر ۹۰ درصد از شهروندان ایالات متحده آمریکا، کنگره را به عنوان یک ارگان غیرخودی و در خدمت منافع انگل‌های فوق ثروتمند می‌دانند.

کاندیداهای پیروز باید هزینه پیروزی را به پشتیبانان پولدار بدهند

کانترپانچ می‌گوید:‌ پولی که از جانب سرمایه‌داران برای دزدیدن انتخابات و نتایج آن از دست مردم آمریکا صرف می‌شود هم در این میان به جذابیت‌های انتخابات برای دو حزب افزوده می‌شود. برندگان انتخابات پس از نشستن بر مسند حکومت، با دادن پست‌های دولتی به هواداران خود و گذراندن قوانین در راستای منافع پشتیبانان مالی خود، از آنها تشکر می‌کنند.

نویسنده مسلط به تحولات سیاسی آمریکا پرده از عاقبت سیاستمداران شکست‌خورده هم برمی‌دارد و می‌گوید: «برخی اوقات هم سیاستمداران به دلیل افراط در حمایت از اقلیت ثروتمند، مورد نفرت اکثریت غیرمتمول جامعه آمریکا قرار می‌گیرند و حتی به رغم صرف پول هنگفت از سوی آن اقلیت، نمی توانند دوباره به پست قبلی خود برگردند؛ در این هنگام روال بر این منوال است که سیاستمدار مغلوب، با حقوقی گزاف به استخدام شرکت‌های همان ثروتمندان درمی‌آید و به عنوان یک «لابی‌گر شاخص» برای آن شرکت به کار و ایجاد روابط درون دولتی پرمنفعت می‌پردازد.»