به گزارش پايگاه خبري تحليلي «پارس»، دیدبان نوشت: دکتر حسن روحانی، در روزهایی به ریاست جمهوری کشورمان رسید که در همسایه شرقی ما نیز تغییر دولتی در حال انجام بود؛ محمد نواز شریف چند ماهی زودتر از رئیس جمهور کشور ما بر صندلی ریاست دولت تکیه زده بود؛ آن هم کشور بحران زده پاکستان. اما این تغییر و تحولات مدت زیادی طول نکشیده بود که نخستین بحران ها در مرزهای دو کشور رخ داد؛ در نوشتار حاضر نگاهی گذرا خواهیم داشت به چالش های مرزی دو کشور و سپس بررسی خواهیم کرد که مقصر این ماجراها – سوای افراد خشن و وحشی گروهک جیش العدل – چه کسی است؟ برای برقراری امنیت مرزی مان چه باید بکنیم و...

پرده اول: دستگیری و اعدام عبدالمالک ریگی
عبدالمالک ریگی یکی از مخوف ترین و وحشی ترین تروریست ها پس از چندین سال انجام عملیات های تروریستی علیه مردم مظلوم و بی گناه شرق کشورمان – اعم از شیعه و سنی – در اوایل سال 1389 توسط سربازان گمنام امام زمان – نیروهای وزارت اطلاعات – دستگیر شد و پس از اعترافات وی و تشکیل جلسات دادگاه، به اعدام محکوم شد؛ فردی که سردسته گروهک تروریستی شیطانی جندالله بود و شهادت بیش 150 نفر به دست گروهک وی تنها بخشی از جنایات خشن این گروهک بود؛

اعدام ریگی باعث شد گروهک تروریستی متبوع وی تا حدی از هم فرو بپاشد و تا مدت ها از ترس اقدامات جدی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران دست از اقدامات تروریستی بکشند. تا اینکه بعدها از دل این گروهک چندین گروهک تروریستی کوچکتر شکل گرفت که جیش العدل از مهم ترین آنها بود. گروهکی که تلاش داشت جای جندالشیطان عبدالمالک ریگی را بگیرد.

پرده دوم: پیروزی نواز شریف در پاکستان
حزب "مسلم لیگ" نواز طی انتخاباتی که در اوایل سال 2013 میلادی در پاکستان برگزار شد، موفق شد اکثریت پارلمان این کشور را به دست بگیرد. در نتیجه چند ماه بعد و در بهار 1392 محمد نواز شریف، رئیس حزب مسلم لیگ، از سوی پارلمان این کشور به نخست وزیری برگزیده شد.

روی کار آمدن نواز شریف در حالی بود که وی تلاش داشت خاطرات تلخش از کودتاهای انجام شده علیه وی در سال های قبل را فراموش کند و به گونه ای رفتار کند که ارتش این کشور به چالشی برای او تبدیل نشود؛ اما چنین نشد؛ نواز شریف که سرمست از پیروزی بود، توجهی به هیچ کس و حتی ارتش نداشت و سعی کرد راه خود را برود؛ جدایی ارتش از دولت در پاکستان همیشه این مشکل را نیز به همراه داشت که ارتش سعی می کرد دولت را به چالش فراخواند و به او ثابت کند که بدون او نمی تواند کاری کند. این ها کافی است تا جمهوری اسلامی ایران بداند نمی توان خیلی به نواز شریف و ارتش پاکستان – که بدش نمی آید نواز شریف دچار مشکلات داخلی و خارجی شود – امید داشته باشد.

پرده سوم؛ پیروزی دکتر روحانی در ایران
در اواخر بهار 92، انتخابات ریاست جمهوری ایران نیز برگزار شد؛ حجت الاسلام دکتر حسن روحانی پیروز انتخابات شد و در تابستان این سال بر صندلی ریاست جمهوری تکیه زد؛ پس از انتخاب ایشان، علی یونسی از سوی ایشان به عنوان معاون امور اقلیت ها برگزیده شد؛ یونسی رویکردی بسیار متساهلانه – به دأب خودش – در پیش گرفته بود. وی خیلی سعی کرد که وزن ویژه ای به رهبران مشکل دار اهل سنت – ونه رهبران واقعی و مردمی آنان – بدهد.

در حالیکه در میان اهل سنت رهبران مردمی و واقعی متعددی وجود داشته و دارند ناگهان افرادی مانند مولوی عبدالحمید – که به وضوح رابطه وی با برخی از معاندین نظام مشخص است – در رسانه های مثلا حامی دولت حسن روحانی تبدیل به تیتر اول شد. با این حال انتظار این بود که حال که اینقدر به این فرد مشکل دار بها داده می شود، از رفتارهای خشن تروریست های شرق کشور کاسته شود؛ اما ماجرا کاملا برعکس شد؛ رفتارهای خشن و وحشیانه شدت گرفت؛ از سوی دیگر نیز عملیات جدی علیه این گروهک ها انجام نشد!!

پرده چهارم: حمله به پاسگاه سراوان: 14 شهید
آبان ماه 1392، در حالی که هنوز چند ماه از روی کار آمدن دولت های جدید، در ایران و پاکستان نمی گذشت، حمله تروریستی وحشیانه ای به یک پاسگاه مرزی در سراوان، همه را شوکه کرد؛ 14 شهید و تلفات مادی دیگر از جمله خساراتی بود که گروهک تروریستی جیش العدل به مرزهای شرقی ایران وارد کردند.

اولین واکنش ایران در آن روزها احضار سفیر وقت پاکستان به وزارت خارجه و اعلام اعتراض جمهوری اسلامی ایران به پاکستان – به خاطر عدم کنترل این کشور بر مرزهایش – بود. انتظار جمهوری اسلامی ایران، انتظاری به حق بود که از همسایه شرقی اش داشت. اما این اعتراضات با یک پاسخ از سوی پاکستانی ها مواجه بود؛ پاکستان اصلا نمی پذیرفت که حمله ها از کشور آنان برنامه ریزی و اقدام می شود.

البته اعدام 16 تروریستی که پیش از آن دستگیر شده بودند نیز واکنشی دیگر از سوی دادستانی استان سیستان به این واکنش بود، هر چند که تا مدت ها بحث بر سر این بود که این اعدام ها زودتر از حمله تروریستی صورت گرفته بود یا پس از آن.

پرده پنجم: ربودن 5 مرزبان ایرانی
در بهمن ماه 1392 و در حالی که هنوز از اقدام وحشیانه پیشین گروهک تروریستی جیش العدل زمان زیادی نگذشته بود که خبر نگران کننده دیگری اعلام شد:

گروهک تروریستی جیش العدل با حمله به یکی از پست های مرزی کشورمان، 5 مرزبان جمهوری اسلامی را – که یکی از آنان نیز افسر بود- ربوده است.

واکنش ایران تکراری بود؛ احضار سفیر پاکستان به وزارت امور خارجه و اعلام اعتراض ایران به این کشور نسبت به اهمال در مرزداری، درخواست برخورد با تروریست های گروهک جیش العدل، درخواست استرداد مرزبان ربوده شده کشورمان؛ و باز هم پاسخ تکراری پاکستان: عدم پذیرش اینکه تروریست ها و ربوده شدگان در خاک پاکستان هستند!

باز هم برخورد جدی از سوی کشورمان علیه تروریست ها انجام نشد. فرصت برای جولان تروریست ها و ربایندگان فراهم شده بود و آنان نیز مدام کشورمان را به چالش فرا می خواندند. در این روزها نه برخوردی با تروریست ها از سوی ایران انجام می شد و نه از سوی پاکستان. تروریست ها هم با خیال راحت از کشورمان باج می خواستند، از آزادی 200 تروریست تا توهمات دیگر. هر چند که نتیجه ای نگرفتند.

بالاخره با وساطت برخی از بزرگان اهل تسنن منطقه سیستان، 4 گروگان مرزبان کشورمان آزاد شدند و هنوز هم پس از گذشت نزدیک به 9 ماه از این اتفاق، از سرنوشت یکی از آنان هیچ اطلاعی در دست نیست. هر چند که این هم اتفاق مبارکی بود اما متاسفانه برخی رسانه های معلوم الحال، باز هم به بزرگنمایی نقش روحانی مشکل دار اهل سنت یعنی مولوی عبدالحمید، پرداختند و نقش دیگر رهبران اهل سنت – که نقش واقعی در این آزاد سازی را داشتند نادیده گرفته شد.

با این وجود، رفتار مقتدرانه ای از سوی ایران – مخصوصا در بعد نظامی – دیده نشد!

پرده ششم و هفتم؛ باز هم حمله به سراوان: شهادت مرزبانان

در دو حمله صورت گرفته در تابستان امسال، یک بار به یک پاسگاه سپاه پاسداران در مرز و یک پاسگاه نیروی انتظامی در منطقه سراوان، نزدیک به 5 نفر از مرزبانان کشورمان به شهادت رسیدند.

این اتفاقات واکنش تکراری ایران را نیز در پی داشت؛ این بار حمله لفظی به پاکستان و تهدید به ورود به این کشور بازهم شدت داشت؛ به این امید که پاکستان به خودش بیاید و مرزداری اش را تغییر دهد. با تروریست ها برخورد کند و مانع عبور تروریست ها از مرزهایش شود. البته پاسخ اخیر پاکستان نیز تکراری بود: قبول نداریم که پاکستان مأمن تروریست ها شده است!!

مقصر در امنیت مرزها چه کسی است؟ پاکستان؟ نیروهای نظامی ایران؟ دستگاه دیپلماسی؟

واقعا نگاهبانی از مرز 900 کیلومتری بین ایران و پاکستان وظیفه کدام ارگان است؟ تقصیر متوجه کدام گروه است که چنین اتفاقاتی هر از گاهی رخ می دهد؛ این امر حتمی است که ما نباید انتظار داشته باشیم شرارت اشرار کم شود و آنان خود به خود از حمله پرهیز کنند؛ شرارت اشرار همچون وحشی گری وحوش است که قابل جدایی از آنان نیست. باید راهی برای مقابله با این وحشی گری ها یافت.

همانگونه که در نوشتار فوق اشاره کردیم، ما نباید چندان امید به پاکستان بحران زده و ارتش این کشور داشته باشیم؛ باید بپذیریم که ارتش این کشور چندان بی میل نیست که هر از گاهی نواز شریف از سوی همسایه غربی اش تحت فشار قرار بگیرد و زیر فشار خارجی قرار بگیرد. ارتش این کشور که روابط بسیار خوبی با عربستانی های وهابی دارد، بی گمان از نظرات آنان در نا امن سازی مرزهای شرقی ایران آگاه است که هیچ اقدامی علیه تروریست ها انجام نمی دهد. این مطلوب آل سعود است که امنیت ایران مورد خدشه قرار بگیرد. در نتیجه نبایست انتظار داشته باشیم که ارتش پاکستان علیه تروریست های مرزهای شرقی کشورمان اقدامی کند.

از دستگاه دیپلماسی نیز نباید انتظاری بیش از احضار سفیر پاکستان و اعتراض رسمی علیه پاکستان و حتی نامه نگاری در سازمان ملل داشت؛ دستگاه دیپلماسی وظیفه دارد که در سطح کلان و رسمی دولتی اقداماتی انجام دهد و این را باید بپذیریم که دولت نواز و ارتش این کشور، آن قدر تحت عربستان سعودی هستند که این اقدامات نیز نتایج مطلوبی در بر نخواهد داشت؛ هر چند که اگر اقداماتی در حد سفر وزیر امورخارجه کشورمان به پاکستان در اعتراض به این اقدامات صورت می گرفت، می توانست تا حد زیادی مطلوب واقع شود.

باید از نیروهای نظامی خواست که با شدت و قدرت بیشتری از مرزها پاسداری کنند و با قدرت به فکر مقابله و برخورد جدی با تروریست ها بر آیند.

چه باید کرد؟

تجربه نشان داده است که بهترین برخورد با تروریست ها برخورد مقتدرانه و امنیتی با آن هاست – همانگونه که در دوره های گذشته و مخصوصا دستگیری ریگی رخ داد؛ و نه برخورد متساهلانه و باج دادن به تروریست ها از سوی غیر نظامیان – همانگونه که در جریان آزاد سازی مرزبانان ربوده شده رخ داد – که اصلا رویکرد مقتدرانه جمهوری اسلامی در آن دیده نمی شد.

به نظر دیدبان انتظار از نیروهای مرزبانی و نظامی این است که 24 ساعته مراقبت جدی از مرز داشته باشند و نبایست کوچکترین اهمالی داشته باشند – چنانکه در جریان ربودن 5 مرزبان کشورمان رخ داد.

دولت باید با تجهیز نیروهای نظامی مرزبانی کشورمان، طرح انسداد مرزی را نیز پیگیری کند تا بتوان راه نفوذ اشرار از مرزهای شرقی کشورمان را کاهش دهد. باید نیروهای امنیتی و نظامی کشورمان با شدت و اقتدار با تروریست ها برخورد کنند و نشان دهند که اقتدار جمهوری اسلامی ایران چیزی نیست که با شرارت چند مزدور و تروریست وحشی مورد خدشه قرار بگیرد. باید قبل از این که این گروهک ها سوداهای بیشتری در ذهن بپرورند با اقتدار اقدام به حذف آنان نمود تا ریشه شرارت در مرز شرقی کشورمان خشکانده شود.