موج جديد شارلاتانيزم زنجيرهايها در اسيدپاشي به صورت مردم
پس از هجدهم تيرماه نيز باز همين روزنامه آتشبيار معركه شدند و با آمار سازيهاي دروغين تلاش كردند افكار عمومي را جريحهدار و نسبت به جريان مؤمن انقلابي بدبين كنند.
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- محمدجواد اخوان- جنجالسازي اخير روزنامه زنجيرهاي كه در امتداد خط القاي رسانههاي بيگانه در مورد پروژه اسيدپاشي انجام گرفت، بار ديگر آسيبهاي موجود در فضاي رسانهاي كشور را نمايان ساخت. پيشينه اين روند را بايد در دورهاي جستوجو كرد كه بر پايه تئوريهاي غلط و تصميمات شتابزده، تصميم به گسترش فعاليت مطبوعاتي بدون رعايت چارچوبهاي قانوني گرفته شد. در اين دوره كه مصادف با سالهاي پس از دوم خرداد 1376، بر مبناي راهبرد سياسي جريان حاكم وقت، تلاش بر اين بود تا از گشايش بيضابطه فضاي رسانهاي، مقاصد سياسي و جناحي خاصي دنبال شود و عملاً روزنامههاي زنجيرهاي آتشبيار معركههايي همچون «فشار از پايين، چانهزني در بالا» و «فتح سنگر به سنگر» شدند.
نتيجه طبيعي سياست فرهنگي دولت وقت، شكلگيري طيفي از روزنامههاي زنجيرهاي و به طبع آن روزنامهنگاراني بود كه يك رسالت و مأموريت بيشتر براي خود متصور نبودند جز تأمين مقاصد سياسي جريان متبوع. غوغازي و غوغازا بودن جريان پشتيبان اين روزنامهها ايجاب ميكرد تا اين طيف فرصتطلبانه مترصد اوضاع جاري كشور باشد تا به هر بهانهاي حاشيهسازي و به دنبال آن جنجالسازي و غوغاسالاري رخ دهد. توجه به مفاهيمي همچون «منافع ملي»، «امنيت ملي» و «آرامش مردم» كالاي ناياب بازار مكارهاي بود كه طيف مذكور آنرا به راه انداخته بودند.
حوادثي همچون قتلهاي زنجيرهاي، كوي دانشگاه تهران و. . . تنها بهانههايي براي عرضاندام اين جريان در مقابل نظام و منافع ملت بود آنهايي كه به اقتضاي سن يا مطالعه از حوادث آن دوره اطلاع دارند، بهخوبي به ياد دارند كه در پروژه جنجالسازي به بهانه قتلها، طراحان اتاق جنگ رواني تجديدنظرطلبان چه اتهاماتي را متوجه نظام و دلسوزان انقلاب كردند و كار بهجايي رسيد كه در كنار كشته سازيهاي دروغين، بخشي از آمار تلفات جادهاي و مقتولين حوادث شخصي نيز بهحساب اين پرونده گذارده شد.
فتنه تيرماه 1378 نيز نتيجه ترفند همين جريان براي جلوگيري از تصويب اصلاحيه قانون مطبوعات در مجلس پنجم بود كه در خلال حوادث پس از هجدهم تيرماه نيز باز همين روزنامه آتشبيار معركه شدند و با آمار سازيهاي دروغين تلاش كردند افكار عمومي را جريحهدار و نسبت به جريان مؤمن انقلابي بدبين كنند.
در چنين شرايطي بود كه رهبر حكيم انقلاب اسلامي نسبت به اين جريان كه نقش پايگاههاي دشمن در داخل خاك خودي را بازي ميكردند هشدار دادند: «متأسفانه امروز ميبينم همان دشمني كه بهوسيله تبليغات خود، همتش اين بود كه افكار عمومي يك كشور را به سمتي متوجه كند، بهجاي راديوها آمده در داخل كشور ما پايگاه زده است! بعضي از اين مطبوعاتي كه امروز هستند، پايگاههاي دشمناند؛ همان كاري را ميكنند كه راديو و تلويزيونهاي بي. بي. سي و امريكا و رژيم صهيونيستي ميخواهند بكنند!... اما امروز مطبوعاتي پيدا ميشوند كه همه همتشان، تشويش افكار عمومي و ايجاد اختلاف و بدبيني در مردم و خوانندگانشان نسبت به نظام است! 10 عنوان، 15 عنوانروزنامه، گويا از يك مركز هدايت ميشوند؛ با تيترهاي شبيه به هم در قضاياي مختلف. قضاياي كوچك را بزرگ ميكنند و تيترهايي ميزنند كه هركس اين تيترها را ميبيند، خيال ميكند كه همهچيز در كشور ازدسترفته است! اينها اميد را در جوانان ميميرانند؛ روح اعتماد به مسئولان را در آحاد مردم كشور تضعيف ميكنند و نهادهاي اصلي كشور را مورد اهانت و توهين قرار ميدهند!. . . در هر حادثهاي، جو تهمت فضا را پر ميكند! تروري اتفاق ميافتد. هنوز هيچ اطلاعي در دست نيست؛ هنوز از اينكه اين حادثه را چه كسي انجام داده، هيچكس سرنخي ندارد؛ اما ميبينيد كه در روزنامه تيتر ميزنند؛ سپاه را متهم ميكنند؛ بسيج را متهم ميكنند؛ روحانيت را متهم ميكنند! هدف از اين كارها چيست؟! چرا با بسيج اينقدر بدند؟! من در بخش اولِ صحبتم به شما عرض كردم كه جوان سرشار از انرژي است؛ جوان هيجانطلب است. روزي كه كشور دچار يك جنگ مسلحانه باشد، جوانان با ميل و رغبت به ميدان ميروند. وقتيكه كشور در آرامش و صلح است، براي ارضاي سالم هيجانطلبي جوانان، چه چيزي بهتر از بسيج؟ اين ابتكار امام بود. روح هيجانطلب جوان، اگر بنا باشد در راه سازنده، در راه ايماني، در راه سالم، در راهي كه ميتواند براي كشور مفيد واقع شود، بهكار بيفتد، چه سازماني مهمتر و مطمئنتر از سازمان بسيج است؟ چرا اينقدر با بسيج دشمني ميكنند؟! با چه دشمناند؟! چرا اينقدر بسيج را زير سؤال ميبرند؟! اينهاست كه آن انگيزههاي باطني را برملا ميكند.»
ايشان همچنين تأكيد كردند: «من بارها به مسئولان دولتي تذكر دادهام و بهطور جدي از آنها خواستهام كه جلوي اين وضعيت را بگيرند. اين اسمش محدود كردن مطبوعات نيست. اين اسمش جلوگيري از انتقال آزاد اطلاعات نيست - انتقال سالم اطلاعات مورد تأييد ماست. اين معنايش جلوگيري از نفوذ دشمن است. جلوگيري از به ثمر رسيدن توطئه تبليغاتي دشمن است. من وجود اين جريان تبليغاتي و مطبوعاتي را به حال كشور، به حال جوانان، به حال آينده، به حال انقلاب و به حال ايمان مردم مضر ميدانم. اين جريان، دائم درصدد قداستشكني از مسائل اساسي اسلامي است. مباحث اسلامي را زير سؤال ميبرند؛ انقلاب را زير سؤال ميبرند؛ نه با بيان منطقي، با روشهاي بسيار غلط كه جز در مطبوعات ناسالم در دورههايي كه بوده، انسان نميتواند نظير و شبيهش را پيدا كند!. . . يكي از هدفهاي دشمن اين است كه با تحريك احساسات، در كشور ايجاد ناامني كند.»
حال بار ديگر به آنچه در روزهاي اخير رخداده است مروري گذرا داشته باشيم. چند حادثه مشكوك ابزار رسانههاي بيگانه و روزنامههاي زنجيرهاي ميشود تا هم آرامش عمومي مردم را بر هم بزنند، موج نگراني در افكار عمومي ايجاد كنند و به اينها اكتفا نكرده و فريضه الهي امربهمعروف و چهره جريان مؤمن انقلابي را مخدوش نمايند. شباهتهايي غيرقابلانكار را ميتوان در هر دو مقطع مشاهده كرد. گويي سناريويي يكسان در حال تكرار است. در هر دو در جامعه اضطراب افكني شده، جريان مؤمن متهم شده و تلاش ميشود از تصويب يك قانون مؤثر و مفيد جلوگيري كند.
در چنين شرايطي به نظر ميرسد، لازم است تدابير قانوني و مديريتي مناسبي از سوي مسئولان مربوط اتخاذ گردد تا از تكرار اين سناريو جلوگيري شود، چراكه موفقيت مجدد اين سناريو ميتواند خسارتهاي جبرانناپذيري براي منافع ملي و امنيت كشور داشته باشند.
ارسال نظر