پايگاه خبري تحليلي «پارس»- محمد پورغلامي- ما خیلی دیر فهمیدیم مشکل ما با "حضرات تکنوکرات" ، نه "توافق ژنو" است نه "مذاکره با آمریکا" و نه سیاست "تنش زدایی" با غرب و یا هر چیز دیگر. مشکل ما حتی رویکردهای اشتباه‌شان به اقتصاد و سیاست و فرهنگ هم نیست. مشکل ما دقیقا از "کربلا" آغاز می‌شود. از چگونگی "خوانش حادثه‌ی کربلا" و فهم آن. از همین جاست که خط ما و خط تکنوکرات‌ها از هم جدا می‌شود. زمین تا آسمان فرق است بین خوانشی از کربلا که آن را "درس مذاکره و تعامل با دشمن" می‌داند، با خوانشی که از آن درس "خُطَّ الْمَوْتُ عَلى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقِلادَةِ عَلى جيدِ الفَتاةِ" و "إن کان دینُ محمّدٍ لَم یَستقِم إلاّ بِقَتلی فَیا سیوفُ خُذینی" می‌گیرد.

ما باید خیلی سال‌ها پیش می‌فهمیدیم که مشکل ما با شبه‌روشنفکران و تکنوکرات‌ها و اطلاح‌طلبان افراطی بر سر کربلا است. از همان سال‌هایی که می‌گفتند "کربلا مظهر خشونت‌طلبی است" و نباید "زیارت عاشورا" خواند چون تروج خشونت می‌کند! از همان سال‌های که فرج دباغ (سروش) نوشته بود: "ما آنچه که امروز می‌توانیم از امام حسین بیاموزیم این نیست که چگونه در مقابل غیره، در مقابل دشمن، ابراز هویت بکنیم، این نیست که خون را در رگ‌های خودمان به جوش بیاوریم برای اینکه هرچه زودتر دشمن موهوم را بیابیم و آن را از میان بر داریم؛ این نیست که فقط با گریستن، برائت وجدان حاصل کنیم و سبکی روح به دست بیاوریم، یا بهانه‌ای برای اجتماعات و تظاهرات پیدا کنیم. هیچ‌کدام از اینها دیگر مقاصد موجه شرعی نیستند تا اینکه واقعه‌ی کربلا خرج آنها بشود."

تکنوکرات‌ها و شبه‌روشنفکران خیلی خوب می‌دانستند که نمی‌توانند خوانش درست و جامع از کربلا را از این جامعه جدا کنند، پس سعی کردند یا دست به تحریف "هدف" و "درس"‌های حادثه‌ی کربلا بزنند، و یا اینکه تنها گوشه‌ای از این حادثه را "بازنمایی" و "برجسته‌" کنند که با طبع‌شان سازگار است. و این چنین است که امروزه، خوانش درس‌های مذاکره در کربلا بازنمایی و برجسته می‌شود.

باری، مشکل ما با همه‌ی این حضرات از "کربلا" آغاز می‌شود. کربلا برای ما هم "مبداء" تاریخ است و هم "مقصد" آن. و راست گفت سید شهیدان اهل قلم که "هر که می‌خواهد ما را بشناسد داستان کربلا را بخواند."