خوشبختانه ذهنشان را درگیر این معما نمی‌کنند که چطور ممکن است در جامعه پیشا صنعتی کردستان، با بافت غالب عشیره‌ای، یک دمکراسی کانتونی سویسی برپا شود؟ 

همانطور که در برخورد با مسائل داخلی نیز به مختصات جامعه، ساختار اقتصادی/اجتماعی و ضروریات تاریخی بی‌اعتنایند. مگر همین‌ها زمانی به جد خواستار حمله نظامی آمریکا به کشور نبودند، برای رسیدن «سریع‌تر» ایران به دمکراسی!؟

امروز خوشبختانه وضع کنونی عراق را می‌بینند و لااقل از این نظر خفه شده‌اند.

اما اصولا قادر نیستند تمایزی میان آنچه «شدنی» است با «آرزوهایشان» برقرار کنند. و وقتی می‌توان با تکرار طوطی‌وار چند شعار عاریتی از غرب، خود را پیشتاز و مترقی و پیشرو جامعه ‌دانست، دیگر چه لزومی به درگیر شدن با واقعیات خاکستری است؟