آيا موافق استمرار آن روح بعد از جنگ بوديد؟
خاتمي (مسئول تبليغات جبهه و جنگ)، رضايي (فرمانده كل سپاه)، موسوي (مسئول دارايي كشور)، هاشمي (جانشين فرمانده كل قوا) داراي ايرادات جدي هستند.
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- دكتر عبدالله گنجي- هفته دفاع مقدس يادآور حماسهاي است كه به حقارت 200ساله ايرانيان پايان داد. بر سر اين حماسه بزرگ، افتخارات و دستاوردهاي آن بين سليقههاي معتقد به انقلاب اسلامي اشتراك نگاه وجود دارد. حتي كساني كه در آن حماسه بودند و بعداً دچار دگرديسي اقتصادي و فرهنگي شدهاند، آن دوران را به نيكي و با عطوفت ياد و با خاطرات آن زندگي ميكنند. متأسفانه شخصيتهاي ملي كشور و انقلاب يا هواداران آنان كه ديروز محور جنگ بودند و امروز معركه گردان ميدان سياست و قدرت هستند، منازعات را به آن دوران ميكشانند و تلاش مينمايند نحوه اتمام جنگ را به مثابه پتكي بر سر حريف بكوبند.
اگرچه گذر زمان نقد ديروز را آسانتر ميكند اما نقدهاي ارائه شده بيشتر در بين دو قطبي ادامه جنگ - پايان جنگ قرار ميگيرد. كمتر به نقد فلان تصميم در جنگ، آسيبهاي فلان عمليات، اشتباه در برآورد فلان تصميم و... پرداخته ميشود. سخني كه امروز در نقد مسئولان جنگ گفته ميشود، نقد عملكرد هم نيست و به نقد شخصيت بيشتر شبيه است. ورود به اين وادي ميتواند حقانيت و صلابت آن گنج پايانناپذير را براي نسلهايي كه امام و جنگ را نديدهاند مخدوش نمايد. هاشمي رفسنجاني، خاتمي، موسوي، محسن رضايي و...بعضاً 50 سال است در اين كشور فعال سياسي هستند. آيا مقطعي و عملي براي نقد آنان وجود ندارد كه ميدان دفاع مقدس را محل منازعه با آنان قرار دهيم؟ بدون ترديد اخلاص عصمتگونه امام و فرمان او بود كه به تعبير شهيد آويني، جواناني كه بايد از مواهب دنيوي لذت ميبردند، هزار هزار پاي در ميدانهايي گذاشتند كه يك احتمال براي زنده ماندن وجود نداشت.
آنان كه دلايل و افراد مؤثر در اتمام جنگ را به نقد يا تخريب ميكشند با چند پاسخ يا تناقص جدي مواجهند. اول اينكه اگر از آنان سؤال شود بهترين تصميم در آن موقع چه بود، خواهند گفت همان بود كه امام انجام داد. همه بر اين باورند كه اتمام جنگ بود كه باعث نابودي صدام و نفوذ و قدرت منطقهاي انقلاب اسلامي و... شد. لذا نه تنها هيچ كس امام را به خاطر آن تصميم نقد و شماتت نميكند بلكه وي را براي اخذ هوشمندترين تصميم تحسين ميكند. دوم اينكه امام فرمودند: «ما در جنگ براي يك لحظه هم نادم و پشيمان نيستيم.» بنابراين براي معتقدين به امام(ره) جاي يك لحظه نقد نيز وجود ندارد. امام در ادامه ميفرمايند «اگر همه علل و اسباب را در اختيار داشتيم در جنگ به اهداف بالاتري مينگريستيم و ميرسيديم.» اما بسياري از علل و اسباب را نداشتهايم كه همان مبناي تصميم امام شد.
سوم اينكه نقد مسئولان به خاطر اتمام جنگ، عبور صريح از امام است. امام درباره مسئولان جنگ ميفرمايد «من به آنان اعتماد كامل دارم»، «و آنان را به خاطر اين تصميمي كه گرفتهاند شماتت نكنيد كه چنين تصميمي براي آنان سخت و ناگوار بود.» بنابراين وقتي امام اعتماد خود را اعلام و شماتت را نهي مينمايند، مگر ميشود از وي عبور كرد و ساز ديگري را كوك كرد. وقتي امام مردانه همه چيز را ميپذيرد نميتوان از وي عبور كرد چرا كه اين عبور در درجه اول اهانت به امام و تصميم وي است. به طور مثال ممكن است امروز دكتر روحاني در سخنراني خود مطلبي را بگويد كه ما بدان نقد داشته باشيم. وقتي رئيس جمهور اين سخن را به نام خود و به زبان خود ميگويد و مسئوليت آن را ميپذيرد، ميشود از وي عبور كرد و نقد را متوجه فلان وزير يا مشاور نمود؟ صاحب سخن پاسخگوي سخن خويش است و البته ممكن است مشاوره هم كرده باشد. اما ثبت تاريخي سخن و تصميم به نام گوينده و نويسنده است. خاتمي (مسئول تبليغات جبهه و جنگ)، رضايي (فرمانده كل سپاه)، موسوي (مسئول دارايي كشور)، هاشمي (جانشين فرمانده كل قوا) داراي ايرادات جدي هستند همانطور كه همه ما با مراتب مختلف داراي اشتباهات هستيم.
برخي از اين آقايان تصميمات اشتباه راهبردي زيادي دارند كه بايد محل منازعه را به آنجا منتقل كرد. اما آنجا كه مردم به فرمان و عشق به امام فرزندان خود را اسماعيلوار به قربانگاه عشق ميفرستادند محل منازعه با موسوي و خاتمي و... نيست. آن هشت سال دريچهاي بود كه باز شد و بسته شد و حسرت آن بسته شدن بر بسياري از دلها ماند. واقعاً حيف نيست آن حماسه را به تنش يا تسويه حساب سياسي با كساني كه امروز اعمال، رفتار و گفتارشان را نميپسنديم يا نميپذيريم تقليل دهيم و در عين حال امام را صاحب بهترين تصميم در پايان دادن به جنگ بدانيم؟ امام درباره مسئولان نه تنها نقد نكردهاند و نه تنها سكوت نكردهاند كه همگان را از «معركهگيري و معركهآفريني» بر حذر داشتهاند و موفقيت فعلي نظام جمهوري اسلامي و بالهاي پهن آن در خاورميانه اسلامي نشان ميدهد كه راه درستي را پيمودهايم، بنابر اين براي دوري از تناقض، اگر تصميم امام را درست ميدانيم بايد مشاوره دهندگان به وي را نيز شماتت نكنيم.
اگر بخواهيم تصميم امام را درست بدانيم اما در قالب ادبيات عاميانه بگوييم «به امام فشار آوردن»، «امام چارهاي نداشت»، «مجبور بود» و ... نوعي توهين به امام است. امامي كه در حوادث كمرشكن انقلاب چون كوه ايستاد و خلأ رجايي، باهنر، قدوسي، بهشتي، مطهري، مفتح و ... را يك تنه پركرد نميتواند تسليم هيچ تصميم غير الهي شود.
و در پذيرش قطعنامه نيز آن را انجام «تكليف الهي» ميداند. بدون ترديد موسوي جفاي بزرگي به انقلاب كرد و ظلم وي و دوستانش تا ابد به عنوان يك نقطه تاريك خواهد ماند. اما اينكه ظلم 1388 را به سال 1362 ببريم و آنجا تسويه كنيم، با سيره امام سازگار نيست. چرا عملكرد موسوي در جنگ از 1367 (پايان جنگ) تا سال 1388 نقد نشد؟ اگر اقدامات خودسرانهاي داشته يا معتقد به مبارزه با دشمن نبوده است چرا در اين 21 سال مورد نقد قرار نگرفته است؟ چرا وقتي رضايي و هاشمي ميل مشترك براي نشستن بر كرسي قدرت پيدا ميكنند، اسناد 20 سال پيش را علني ميكنند؟ رفتارهاي اينگونه نشان ميدهد كه آلوده كردن دفاع مقدس به خاطر مطامع امروزي رخ مينمايد و غفلت از محوريت امام در جنگ باعث ميشود به اين وادي وارد شويم كه مردم بگويند «اينها فرزندان ما را به ميدان جنگ ميبردند؟ و به فرمان اينها...؟»
امام در پايان جنگ، مهمترين دستاورد آن را «استمرار روح اسلام انقلابي» دانستند. اگر ميخواهيم مسئولان ديروز جنگ را نقد كنيم بايد از آنان بپرسيم شما با استمرار اين روح بعد از جنگ چه كرديد؟ آيا موافق استمرار آن روح بعد از جنگ بوديد؟ براي ساري و جاري ماندن آن چه اقدامي كردهايد؟ و ... اين منازعه ميتواند در بستر حال كشور تعريف شود اما آنجا كه امام مسئوليت پذيرفت و همه چيز را به جان خريد و «از هر آنچه گفته بود گذشت» شماتت ديگران گرفتار آمدن در تناقضات و سست كردن نسلي است كه جنگ را ميخواند و ميشنود اما نميبيند.
ارسال نظر