به گزارش پارس کیهان نوشت: تعالیم اسلام و تجربیات تاریخی نشان داده که جز با توکل به الله و تکیه بر مردم، پیروزی و غلبه بر مشکلات میسر نبوده و نخواهد بود. با توجه به حقیقت بالا، شرکت ما در این شورا به منظور بیان واقعیتی است که در حال حاضر در کشورمان می‌گذرد. رجاء واثق داریم که اولا شورای امنیت با پذیرش حق وتو برای زورمندان و دارا بودن وابستگی‌های دیگر عملا قادر به خدمت جدی به ملل محروم و مستضعف جهان نیست و ثانیا تاریخ گذشته این شورا مبین این واقعیت است در مواردی نیز که شورا قادر به اتخاذ تصمیمات اصولی تحت فشار افکارعمومی جهان گردیده است، باز هم در اثر مخالفت یک یا چند ابرقدرت هیچگونه ضمانت اجرایی برای تصمیمات مزبور وجود نداشته است. عدم اجرای قطعنامه‌های این شورا درباره اسرائیل غاصب پس از 13 سال و همچنین درباره رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی گواه روشنی بر مدعای ماست، لذا حضور ما در این شورا صرفا به دلیل رساندن ندای مظلومیت ملت مسلمان و بپاخاسته ایران به گوش مردم سراسر جهان و هشدار به آنها از بابت خطر سرکوب انقلاب و بازتاب آن بر مبارزات کلیه خلق‌های در بند می‌باشد. در این مقام، بار دیگر به ابرقدرت‌ها و مستکبرین جهانی اخطار می‌کنیم که با توجه به شکست‌های پیاپی، دست از تلاش‌های مذبوحانه و توطئه علیه انقلاب اسلامی ایران برداشته، بدانند که رشد و گسترش روزافزون انقلاب الهی ما را که با خون شصت و پنج هزار شهید به ثمر رسیده و با خون هزاران شهید پس از انقلاب بارور گردیده، هرگز نخواهند توانست متوقف کنند.»
اینها، گوشه‌ای از سخنان سرباز فداکار و مقلد حقیقی امام امت، شهید رجایی است که در آبان 1359 در دومین ماه جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، با حضور در جلسه فوق‌العاده شورای امنیت سازمان ملل بیان شده است. سخنانی که زمان، درستی و اصالت آن را ثابت کرد و نشان داد آنچه آن شهید بزرگوار در سال 59 می‌دیده، مو به مو درست بوده و تحقق یافته است، آن روزها شهید رجایی با شناخت دقیق از اصلی‌ترین مساله کشور یعنی جنگ تحمیلی و با پیش‌بینی درست از ماهیت آمریکا و دیگر دشمنان قسم خورده انقلاب نوپای اسلامی، حرف دل ملت مظلوم ایران را بی‌لکنت و پرده‌پوشی به گوش جهانیان رساند و بی‌توجه به هیاهوهای ساختگی داخلی- وجود بنی‌صدر و جریانات منافق و توده‌‌ای و ملی مذهبی و... - باید به مساله اصلی و البته به شکل اصولی و درست آن پرداخت.
این مقدمه بیان شد تا به موضوع این روزها یعنی سفر مجدد رئیس‌جمهور ‌محترم کشورمان به نشست مجمع عمومی سازمان ملل بپردازیم و ببینیم، الگوهایی مثل شهید رجایی در بزنگاه‌های تاریخ یک ملت، چقدر مورد توجه قرار می‌گیرند و روش و منششان بعنوان سیره‌ای درخشان الگوی عملی بکار بسته می‌شود؟ ببینیم اگر تنها 20 ماه پس از پیروزی انقلاب و در کشاکش منازعات گروه‌های معاند با خواست و انتخاب مردم و در کوران یک جنگ ویرانگر می‌توان آنگونه مقتدرانه ایستاد و حرف دل یک ملت را گفت و از هیچ ابرقدرتی نهراسید، امروز در سی‌و ششمین سال به ثمر نشستن انقلاب اسلامی هم می‌توان همانگونه با اقتدار از حق مردم دفاع کرد یا نه؟ ایران امروز، قدرتمند‌تر شده یا نه؟! مساله مهم کشور کدام است و حول چه محوری باید با جهانیان و بخصوص ابرقدرتهای ظالم سخن گفت و سیاست اصولی ما در اجلاس سازمان ملل، چه باید باشد؟
1- سال قبل و در نخستین ماه‌های فعالیت دولت یازدهم عده‌ای با تغافل از مسائل اصلی و مهم کشور و مطالبات واقعی مردم، «بزک کردن چهره آمریکا» را در دستور کار خود قرار دادند. آسمان و ریسمان به هم بافتند و چنان وانمود کردند که شکستن تابوی مذاکره با آمریکا و دست زدن به «کارهای نابجا» مسأله اصلی کشور است و با آن می‌توان همه مشکلات را حل کرد. یکسال پس از آن ماجرا، تحریم‌ها فزونی یافته و دشمنی آمریکا کم که نشده هیچ، تهدید نظامی هم به آن اضافه شد! تا آنجا که وزیر خارجه کشورمان صراحتا اعلام می‌کند: «نتیجه تحریم‌ها، چیزی جز خشم و نفرت مردم ایران از آمریکا نیست» با این حال، آنها که هیچوقت با مردم نبوده‌اند و از حرف دل آنها خبری نداشته‌اند، باز هم آوردگاه دیپلماتیک کشورمان در آمریکا و نقش‌آفرینی سربازان عرصه دیپلماسی ایران را با خیالبافی به «ضیافت نیویورک» تعبیر می‌کنند! و یکبار از خود نمی‌پرسند در کدام ضیافت، میزبان، مهمان را با جنگ نظامی و توهین و تهدید و تحریم پذیرایی می‌کند؟! این عده که یا در انجام ماموریتشان خیلی شتاب دارند و یا در خوش‌خیالی مفرط به سر می‌برند- که این دومی بسیار دور از ذهن است- فراموش کرده‌اند که برای نخستین‌بار در تاریخ جمهوری اسلامی، هشت ماه است که کشورمان در سازمان ملل سفیر ندارد و دلیل آن هم کارشکنی آمریکا، همان میزبان ضیافت نیویورک است!
2- در کنار این گروه- که بی‌شک ماموریتی بزرگ را در هموار کردن مسیر آمریکا بر عهده گرفته‌اند- عده‌ای دیگر به حواشی داخلی دامن می‌زنند و اجازه نمایان شدن وضع واقعی کشورمان و وضع حریف اصلی یعنی آمریکا را نمی‌دهند! این عده هر دم با حرف و بحث‌ تازه‌ای که طرح و شرح آن هیچ ضرورت، اهمیت و موضوعیتی ندارد، کاری می‌کنند که موج رسانه‌ای تازه‌ای به راه بیفتد و مردم و حتی مقامات کشور در محاسبات خود دچار اشتباه شوند و متوجه نشوند در چه بزنگاه تاریخی ایستاده‌ایم و اندکی مقاومت بیشتر، ما را از چه گذرگاهی عبور خواهد داد. حریف در چه وضعی است و استقامت و ایستادگی ما با او چه خواهد کرد. تخصص آنها حاشیه‌سازی است! مثلا کسی که همین چند ماه پیش با بکارگیری شخصی موهن به امام راحل در  مجموعه تحت مدیریتش آماج اعتراض و انتقاد قرار گرفته بود و حتی پس از عزل، او را در یک جلسه عمومی درصدر مجلس و کنار دست خود نشانده بود، ناگهان خاطره‌ای مربوط به  50 سال قبل را بیان می‌کند  و یک جنگ رسانه‌ای تازه به راه می‌اندازد! خاطره‌ای که برای صحت آن هیچ دلیلی وجود ندارد و برعکس در رد و غیرصحیح بودن آن شواهد فراوانی است و حتی اگر به فرض محال هم صحیح باشد، دردی از مردم مداوا نمی‌کند و گرهی از کار بسته آنها نمی‌گشاید و معلوم نیست جز تحریف افکارعمومی مردم و تشویش ذهن آنها، چه نفعی برای کشور و انقلاب دارد؟! این هم نوعی دیگر از طرح مسئله اصلی و اول کشور است!
3- اگر مسائل اخیر کشور آنچه ذکر  شد باشد، طبیعتا دست ما خالی است و سربازان انقلاب، چیزی برای رو کردن در عرصه بین‌الملل، که به فرموده رهبر انقلاب «جبهه دیپلماسی» است ندارند و از همین حالا باید نگران نتایج این نبرد بود! اما واقعیت چیز دیگری است و سخنان اخیر رئیس‌جمهور محترم و وزیر خارجه کشورمان، این امید را ایجاد می‌کند که آنها در دام این جریان‌سازی‌ها قرار نگرفته‌اند و به تجربه دریافته‌اند که در یکسال گذشته و علیرغم تلاش برای اعتمادسازی با آمریکا  و غرب، نه تنها ذره‌ای در مواضع خصمانه و کینه‌توزانه آنها نرمشی ایجاد نشد، بلکه عدوات دشمنی‌ها رنگ تازه به خود گرفت.
4- واقعیت مهم و غیرقابل انکار- که گمان می‌رود عده‌ای در داخل با هیاهو و جنجال سعی  در پوشاندن آن دارند - این است که آمریکا، افزون بر اینکه از شرایط نامساعد اقتصادی و اجتماعی داخلی رنج می‌برد، در منطقه نیز با معضلات جدی و مهمی روبروست که هر یک در برابر هژمونی و اقتدار ابرقدرتی که حالا کم‌کم ستاره‌های اقبالش بیشتر و بیشتر افول می‌کند، چالشی عظیم قلمداد می‌شود. نوکران دست‌پرورده‌ آنها یعنی داعش، در عراق و سوریه ناکام مانده‌اند و عملا سال‌ها سرمایه‌گذاری آمریکا بی‌ثمر بوده است! آمریکایی‌که 2 ماه پیش از پدیده داعش حمایت می‌کرد و آن را نتیجه منطقی و منصفانه اقدامات دولت نوری‌مالکی می‌دانست و انگلیسی که به جای واژه تروریست از عبارت «پیکارجویان» برای نام بردن از داعش استفاده می‌کرد، امروز نگران هجوم سگ‌های دیروز خود، ائتلاف درست می‌کنند تا بلکه بتوانند، ماموران دیروز خود را مهار کنند و جلوی آبروریزی احتمالی آینده را بگیرند و البته به این بهانه باز هم جای پایی در منطقه داشته باشند! از دیگر سو تلاش‌های مهمترین متحد آنها در منطقه یعنی عربستان در ماجرای یمن بی‌ثمر مانده و قیام فراگیر مردم یمن وارد مرحله تازه‌ای شده و منطقه آبستن رخ داد تازه‌ای از جنس انقلاب‌های اسلامی است. مصادیقی از این دست که شرح و وصف این روزهای آمریکا در منطقه است، فراوان است و سخن را به درازا می‌کشد. اما آنها به سیاق همیشه، علیرغم آنکه در موضع ضعف و استیصالند، هیاهو می‌کنند و به قول امام راحل «اُشتلم» می‌زنند! و  در حالیکه از اداره کوچکترین امری در منطقه عاجزند و نظام اسلامی به معنی واقعی کلمه تعیین‌کننده مهمترین خطوط سیاسی منطقه و جهان اسلام شده، با جار و جنجال و بکارگیری عوامل گوناگون و فراخوان نوکران داخلی، سعی در وارونه جلوه دادن موضوع دارند و در شرایطی که در باتلاق‌های مختلف منطقه‌ای فرو رفته‌اند و ما دست نیازشان را مقتدرانه و هوشمندانه پس‌زده‌ایم، جوری سخن می‌گویند که گویی ما با همه وجود به آنها نیاز داریم و این آنها هستند که می‌توانند ناجی ما باشند! و اصلا به روی خودشان نمی‌آورند که مثلا در موضوعی مثل مبارزه با داعش 3 بار از ما درخواست کرده‌اند و جواب رد شنیده‌اند!
 اینها و ده‌ها سند دیگر از ضعف افول ستاره آمریکا، که برای آنها که اهل انصاف باشند پوشیده و پنهان نیست و نیز پیشرفت‌های شگفت‌انگیز کشور در حوزه‌های گوناگون، علیرغم شدیدترین تحریم‌های تاریخی، نشان از آن دارد که ماجرا کاملا بر عکس است و اولا انقلاب اسلامی سال‌هاست از مرزهای جغرافیایی عبور کرده و راه خود را در میان مردم مسلمان و مستضعف باز کرده و برای آنها به الگویی برای زیست و زندگی در دنیای پر تزویر امروز بدل شده و ثانیا احیاء و بقای آمریکا در منطقه به شدت نیازمند نظر موافق و چراغ سبز ایران اسلامی است و آنها بدون جلب نظر ما، کمترین جای پایی در منطقه نخواهند داشت. گرچه تظاهر به چیز دیگری کنند. از این رو، باید دانست که مسئله اصلی اقتدار و توانمندی ایران اسلامی است و در هر مذاکره‌ای باید از این موضع سخن گفت و بر آن پای فشرد و اگر بیشتر و مقتدرانه‌تر از شهید رجایی در آن روزگار غربت و تنهایی و نو پا بودن انقلاب سخن نمی‌گوئیم، لااقل ذره‌ای از آن جایگاه کوتاه نیائیم.