اما حاشیه های جلسه رییس جمهور.
 
خلاصه اش که هیچ وقت به سرتون نزنه برین چنین جلساتی! چه کاریه بیاین خودتون رو نصف روز علاف کنین؟
 
القصه، به ما گفته بودند قبل ٩ اونجا باشیم. رفتیم دیدیم اول جلسه ایثارگرانه، اسما ساعت ١٠ جلسه ماست. جمعیت هم تا بخوای دعوت کرده بودند. هیات علمی و نخبه و کارآفرین و صنعتگر و .... اون قدر که تضمینی سالن خالی نمونه. حداقل ۴ تا ون خبرنگار هم تو این بازه اومدند.
 
خلاصه تا ١٠:١۵ دم در تو خیابون سرپا منتظر بودیم که راهمون بدند. فکر کن! حداقل ٢٠٠- ٣٠٠ تا دکتر و استاد دانشگاه و ... ما یکی از دوستان رو دیدیم و به حرف زدن وایستادیم، وگرنه حتما رفته بودیم - کاش ندیده بودیم رفیقمون رو و رفته بودیم.
 
برای داخل شدن نه تنها موبایل و کیف، که کلید و سوییچ و کارت بانک! رو هم می گرفتن. جالب اینجاست که هیچ دستگاهی هم برای کنترل نبود و فقط بدن هامون رو گشتند.
 
وقتی رفتیم داخل، باز تو یک محوطه سرپوشیده باید بیشتر از نیم ساعت معطل می شدیم. یک کیک و یک آبمیوه، که دومی به تعداد نصف جمعیت هم نبود، پذیرایی دادند. بالاخره در بعدی باز شد و باید جمعیت چندصدنفری از دو-سه در باریک رد می شدند تا وارد سالن بشوند.
 
بالاخره داخل شدیم و ته یک سالن بزرگ جا پیدا کردیم و نشستیم. ساعت از ١١:٣٠ گذشته بود که مراسم شروع شد.
 
طبق روال، سه تن از نخبگان ابتدا صحبت کردند. ولی عجب نخبگانی! اولی رییس پارک علم و فناوری خراسان بود که عملا درخواستش از رییس جمهور پول و پروژه بود. آخری هم یک استاد دانشکده کشاورزی بود که باز درخواست معقولتری داشت:تجمیع دانشگاه های دولتی اطراف مشهد در دانشگاه فردوسی، و جذب دانشجویان خارجی.
 
اما دومی - امان از دومی! تبدیل جلسه به میتینگ رسمی سیاسی. نخبه ای که سرتیتر معرفیش "فعال اصلاح طلب" بود! خانمی که تنها یک بیانیه سیاسی در مورد رفع ویرانی های هشت ساله و ... و حمایت مشروط اصلاح طلبان از دولت خوند و پیشنهاد "مجمع نخبگان" به عنوان یک تشکل جدید رو داد. کف و سوت هم البته جمع کرد.
 
بعد از جلسه رییس جمهور که اون هم کف و سوت نسبی داشت، سریع پا شدم که برم و به کارهام و نمازی که گذشته بود برسم. اما چشمتون روز بد نبینه. خان هفتم مونده بود هنوز: تحویل گرفتن سوییچ و کارتها. تحویل گیری وسایل با ون بود. روشش هم ساده بود: یک تعداد کاغذ نمره داشتند. وسیله هر نفر رو تو یک پلاستیک میگذاشتند و یک برگه نمره تو پلاستیک می گذاشتند و یکی هم میدادند به نخبه محترم. نکته جالبش این بود که این پلاستیکها رو همینجور در هم رو صندلی های ون کپه کرده بودند.
نخبگان که سر رسیدند، پیدا کردن این پلاستیک ها پروژه شد. نخبگان محترم هم که صبر نداشتند، تو صف وایستادن هم یادشون رفته بود (ما به برکت سربازی یادمون نمیره به این زودیا). وضعیت دقیقا شده بود عین ضریح حضرت. فقط فرقش این بود که اینجا اگه دستت می خورد به ون هیچ افاقه نمی کرد ....
 
دیگه این طوری شد که ساعت ٢ ظهر از دیدار رییس جمهور محترم خلاص شدیم و گشنه و تشنه راهی منزل شدیم .....
 
تا یادم نرفته بگم رییس جمهور باد بعد ازهم سخنرانی داشت! یعنی از ظهر شنبه تا عصر یکشنبه تقریبا همه وقت رییس جمهور به ۵ تا سخنرانی رفته بود. که چی واقعا!؟ سفر استانی های احمدی نژاد هم همینطوری بود یعنی؟