به گزارش پارس به نقل از عرش، اینکه برخی تصور کنند، آمریکایی‌ها نیروهای نظامی خود را برای مقابله با افراط گرایی در خاورمیانه بسیج خواهند کرد و فرا خواهند خواند و با توسعه و گسترش گروه تروریستی و تکفیری «داعش» مقابله کنند، راه را به بی‌راهه رفته‌اند.

سقف حملات آمریکا و حمایت و پشتیبانی آن از کشورهایی همچون عراق که آماج حملات گروه تکفیری داعش قرار گرفته‌اند، فراتر از حملات هوایی توسط هواپیماهای بدون سرنشین یا همان پهپادها نخواهد بود که در خوشبینانه‌ترین حالت موجب توقف پیشروی داعش به برخی از مناطق عراق شد و از حیث مقابله و از بین بردن این گروه تروریستی تکفیری تاثیری بر آن نخواهد گذاشت.

به همین دلیل در اینجا این سوال مطرح می‌شود که آیا آمریکایی‌ها در حال حاضر خواهان غلبه بر داعش و ریشه کن سازی این خطر تروریستی هستند؟

در پاسخ کسانی‌که هنوز به این دل‌خوش کرده‌اند که آمریکایی‌ها واقعا در تلاش برای غلبه بر گروه تکفیری داعش هستند، باید گفت که اگر واشنگتن واقعا قصد غلبه و ریشه‌کن سازی این گروه را داشت، می‌توانست به گزینه‌های دیگری در این خصوص روی بیاورد، در حالی‌که در محافل و دوایر نیویورک بحث از تامل و صبر پیشه کردن واشنگتن در اتخاذ تصمیم رویارویی و مبارزه با گروه‌های تروریستی از جمله داعش در خاورمیانه است، چون بیم آن می‌رود که آمریکا به این طریق بار دیگر درگیر جنگ‌های طولانی مدت در خاورمیانه و این‌بار به بهانه مبارزه با داعش شود. این موضوع موجب شد تا برخی از مقامات آمریکایی از جمله معاون رئیس دستگاه امنیت ملی آمریکا بعید بداند که واشنگتن بتواند، حتی در دوره باقی مانده از ریاست جمهوری «باراک اوباما» بر گروه تکفیری داعش غلبه کند.

غیر از آن در کاخ سفید محاسبات مفصل و مشروحی درباره هزینه‌های مالی این جنگ درحال انجام است و مسئولان و مشاوران آمریکایی تلاش دارند، به این سوال پاسخ دهند که رهاورد و نتیجه چنین جنگی برای آمریکا چه خواهد بود و چه چیزهایی را آمریکا از دست خواهد داد؟

در این تردید نیست که هزینه جنگ‌هایی که «جرج بوش»، رئیس جمهوری سابق آمریکا در جنگش علیه کشور عراق به واشنگتن تحمیل کرد، بر محافل و دوایر تصمیم گیری آمریکا سنگینی می‌کند. به همین دلیل پس از اعلام اوباما مبنی بر اینکه تصمیم دارد، به مبارزه با داعش برود، بیانیه وزارت دفاع آمریکا منتشر شد که در آن تاکید کرده بود، بنابر پیش بینی‌های این وزارتخانه هزینه مبارزه اوباما با تروریسم در خاورمیانه حدود ۷ و نیم میلیون دلار برآورد می‌شود.


آیا واشنگتن حاضر است، تمام زیان‌ها و ضررها را بدون چشم داشت دریافتی متحمل شود؟ بی‌شک اقتصاد آمریکا پس از آنکه طی سال‌های گذشته رکود و کسادی را تحمل کرده، توان تحمل چنین ضرر و زیانی را به هیچ وجه نخواهد داشت.

پیام واشنگتن در اینجا کاملا شفاف و روشن است، اینکه هر طرف و کشوری که خواهان کمک از آمریکایی‌هاست باید هزینه‌های این جنگ را به صورت جایگزین پرداخت کند. امکان تشکیل ائتلافی بیم المللی بدون دادن امتیازهای مورد نظر به آمریکا نیست.


در این میان برخی از کارشناسان در رد نیت واقعی آمریکا جهت مبارزه با داعش، تاکید می‌کنند که آمریکایی‌ها اگر واقعا خواهان مقابله با داعش هستند، در اولین گام بر ترکیه فشار می‌آوردند تا خرید نفت داعش از چاه‌های به سرقت رفته دیر الزور در شرق سوریه را متوقف کند و یا از ترکیه به عنوان یکی از پایگاه‌های ناتو برای به حرکت درآوردن نیروهای ناتو از مرزهای ترکیه به سمت عراق و سوریه استفاده کند، همانند آنچه که سال گذشته شاهد آن بودیم و هنگامی‌که بحث اقدام نظامی غرب علیه سوریه پیش آمد، از ترکیه به عنوان یکی از پایگاه‌های ناتو برای حمله به سوریه یاد شد.


اما هم اکنون منافع آمریکایی‌ها در مبارزه با داعش در چه امری نهفته است؟

دخالت پهپادهای آمریکایی تاحدودی پیشروی گروه تروریستی تکفیری داعش به سمت مناطق کردنشین عراق را متوقف کرد و مانع رسیدن تروریست‌های داعشی به اربیل شد. آمریکایی‌ها کمک‌های محدودی به ارتش عراق ارائه دادند. چون هم اکنون نمی‌خواهند، این کمک‌ها فراتر از این باشد. آنها تغییر و تحولات جاری در عرصه میدانی را با ائتلاف‌های جدید با عشایر عراق مرتبط می‌کنند، به این معنی که تلاش می‌کنند، از همه طرف‌های موجود در عراق استفاده کنند تا مانع ارسال نظامیان آمریکایی به عراق برای جنگ و رویارویی با داعش شوند.

به همین دلیل در این مرحله بیش از هر چیز به دنبال حلقه ارتباطی هستند که آنها را به نیروهای مذهبی و منطقه‌ای و محلی و عشایری و بومی به نحوی ارتباط دهد که واشنگتن بر آنها حکمفرما شده و آنها را هدایت کند و با استفاده از آنها حملاتی را علیه دشمنان و دوستان انجام داده و ضرباتی را به آنها وارد کند که برای واشنگتن سودمند باشد و اولین نتیجه گرفته شده از آن ضربات و حملات تضعیف دشمنانش در منطقه باشد. مشغول کردن جمهوری اسلامی ایران و هم پیمانانش در چندین جبهه از جمله این اهداف است. به همین دلیل واشنگتن بی‌تمایل نیست تا برخی از مناطق ایران، از جمله مناطق هم مرز با عراق در معرض نفوذ و حمله گروه تکفیری داعش قرار گیرد، داعشی که داعیه نفوذ و حضور و فعالیت در سراسر نقاط جهان را دارد.

داده‌ها و اطلاعات بسیاری وجود دارد که فعالیت گروه‌های تکفیری در شرق به شدت درحال افزایش است. حتی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس نیز از خطر داعش احساس امنیت نمی‌کنند، به ویژه آنکه پیش زمینه‌های پذیرش افکار افراط گرایانه داعش در این کشورها و جوامع آنها مشاهده می‌شود. غرب و از جمله آمریکا همچنان از گزند، داعش در امان نشان می‌دهد، به همین دلیل بی‌توجه از کنار قتل خبرنگاران آمریکایی به دست داعش می‌گذرد.

هم اکنون غرب نظاره‌گر جنگ بازی است که در شرق جریان دارد و بر این باور است که این جنگ برنده‌ای نخواهد داشت، چون اولین عنوان این جنگ، «جنگ فرسایشی» است. از دید آنها در این راه اگر کشورهای منطقه تقسیم و تجزیه شوند، نیز مشکلی نیست، چون این یکی از مهمترین اهداف آنهاست و اینکه تقسیمات جدید موجب شکل گیری ائتلاف‌های جدیدی خواهد بود که موجودیت «اسرائیل» را به رسمیت بشناسد.

بنابراین در چنین شرایطی چرا غرب باید به شکلی گسترده و تاثیرگذار وارد عرصه شود؟ حتی اگر هم بخواهد به شکلی تاثیرگذار و گسترده وارد عرصه مبارزه با داعش شود، آیا باز هم خواهد توانست، بر آن غلبه کند، اگر چنین امکانی وجود داشت، چرا دخالت مستقیم آمریکا در افغانستان منتهی به غلبه بر «القاعده» نشد؟ چرا به موجودیت «طالبان» پایان نداد؟ آیا با وجود تمام تلاش‌ها و جنگ‌ها نظامیان آمریکایی توانستند، کوه‌های بین افغانستان و پاکستان را از وجود القاعده پاکسازی کنند؟ آیا موفق شدند، به فعالیت القاعده در یمن و مالی و جنوب الجزایر پایان دهند؟ آیا غرب توانست به افراط گرایی در لیبی پایان دهد؟ آیا مصر می‌تواند صحرای سینا را از وجود تروریست‌ها پاکسازی کند و کنترل آن را در دست گیرد؟

این سوالات بخشی از هزاران سوال مطرح شده از سوی پژوهشگران امور استراتژیک آمریکایی است که آن را مطرح کردند، تا به نتیجه بگیرند که غرب و آمریکا توان مقابله با داعش و غلبه بر آن را بدون تکیه بر ارتش‌های بومی و محلی را ندارد، به ویژه اگر این جنگ به جنگی طولانی مدت تبدیل شود.

اینها بخشی از محاسبات دولت آمریکا در عرصه سیاست بین الملل، به ویژه در حوزه تامین منافع آمریکا در مناطق مختلف جهان و تضعیف دشمنان و مخالفان این کشور و کسب حامیان و هم پیمانان بیشتر است. سیاست‌های آمریکا در قبال سوریه تایید کننده این مدعاست. اگر آمریکایی‌ها در مبارزه با داعش جدیت و عجله داشتند، به سرعت با دمشق ائتلاف کرده و از ارتش سوریه در عملیات‌هایش علیه گروه‌ تروریستی تکفیری داعش حمایت می‌کردند، و یا اینکه از میزان مجازات‌ها و تحریم‌های این کشور می‌کاستند و به نقش استراتژیک بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه در مبارزه با تروریسم اعتراف می‌کردند.

اما نکته دیگر قابل تامل در ادعای آمریکا مبنی بر مبارزه با داعش که کمتر تاکنون مورد توجه قرار گرفته، آن است که آمریکا با تمام جار و جنجال‌های تبلیغاتی‌ که برای مبارزه با داعش به راه انداخته، تنها با این گروه تکفیری در خارج از مرزهای امارتی که برای خود دست و پا کرده، رویا رو می‌شود تا حد و حدود خود را شناخته و پا را از آن فراتر نگذارد، اما در داخل مرزهای مشخص شده برای امارت داعش، این گروه تکفیری از دید آمریکا مجاز است، هرآنچه بخواهد انجام دهد، امارتی که از رقه در سوریه تا موصل در عراق را در برمی‌گیرد و به این ترتیب داعش پیاده کننده طرح قدیمی آمریکا در رسم مجدد نقشه خاورمیانه است.

به این ترتیب داعش در داخل مرزهای خود در امنیت کامل بسر می‌برد و هرآنچه برای آن تحریم شده تجاوز به موجودیت و اراضی کشورهای دیگر است، اینگونه است که نقش داعش در عراق و سوریه آشکار می‌شود تا در آینده نه چندان دور شاهد نقش آن در لبنان و اردن و غزه باشیم، اگرچه عربستان نیز به تاکید از حملات داعش در امان نخواهد ماند.