طلب «امتیازات از دست رفته» در لباس عدالت‌طلبی!؟

بورسیه تحصیلی به کدام یک باید تعلق بگیرد: 

- آقای الف با رتبه کنکور تک رقمی؟

- آقای ب با رتبه کنکور متوسط؟

بنظر می‌رسد جواب روشن باشد. اما آیا می‌توان اسم این را عدالت گذاشت؟ 
 
اگر آقای الف در مدرسه غیرانتفاعی در تهران درس خوانده باشد، با انواع کلاس‌های تکمیلی، با امکانات آزمایشگاهی، ورزشی، مطالعاتی، با دبیرانی که اساتید دانشگاهند. و پس از دیپلم هم کلاس‌های کنکور و تدریس خصوصی و مطالعه فردی و گروهی را بگذراند! 

اما آقای ب از خانواده‌ محرومی در شهرستان باشد، در مدارس دولتی با کلاس‌های شلوغ و معلم‌های خسته و درمانده تحصیل کرده و اوقات فراغتش را جلوی تلوزیون یا با همسالان در کوچه و خیابان گذرانده باشد.

آنوقت این چه عدالتی است که ما جلوی این دو جوان ورقه امتحانی مشابهی بگذاریم؟ آیا برنده این مسابقه از پیش تعیین نشده است، و امتحان مزبور جز فریبی برای پنهان کردن بی‌عدالتی موجود نیست؟ 

آن چه در نگاه اول به عنوان «عدالت» به ما عرضه می‌شود، در حقیقت ابزاری برای تحکیم بی‌عدالتی‌های اجتماعی است.
    
طبعا آقای الف و آقای ب درکشان از عدالت متفاوت است. نگاه طبقاتی آقای الف، عدالت را به گزینش از روی رتبه تحصیلی معنی کند. در صورتی که دانشجوی شهرستانی عدالت را در داشتن امکانات مشابه تحصیلی می‌داند. 

اگر او نیز بپذیرد که عدالت در رتبه تحصیلی مشخص می‌شود، آن وقت مغبون می‌ماند.

از این رو مطرح کردن «عدالت» و تبیین مسائل اجتماعی از دیدگاه بی‌عدالتی‌های طبقاتی امری لازم است، علی‌رغم مقاومت و فشار مسلط جامعه.

فقرا موظف به جنگیدن در «جبهه» خودشان هستند، و نه این که سرباز مفت و مجانی دیگران بشوند. مسئله آن‌ها رعایت رتبه کنکور نیست، بلکه اعطای بورسیه با درنظر گرفتن بی‌عدالتی‌های موجود در سیستم آموزشی است. اعمال «رتبه کنکور» در اعطای بورسیه ظلم آشکار در حق این اقشار است.
       
آن چه در ماجرای بورسیه‌ها روی داد به شکلی غیرمنتظره اتفاقات سال هشتاد و هشت را تداعی می‌کند. منظورم خود ماجرا و چگونگی اعطاب بورسیه نیست‌، بلکه انعکاس آن در صف‌بندی اقشار اجتماعی. 

در سال هشتاد و هشت نیز همین نیروهای اجتماعی (اصلاحطلبان) مطالبات خویش را بر مواضع عدالت‌طلبانه میرحسین تحمیل کردند. با همین حق به جانبی که امروز.

مبارزه انتخاباتی که در نازی‌آباد آغاز شد، نهایتا در مطالبات انحصارطلبانه اقشار میانی ناپدید شد و به مطالباتی همچون «ارزشمند شدن پاسپورت‌ها» ختم شد. 

واقعیت این است که طرح مسئله عدالت از هر قشر اجتماعی دیگری جز فرودستان، جز  زیاده‌خواهی و حق کشی نمی‌تواند باشد! طبقات مرفه با جایگزین کردن «امتیازات اجتماعی از دست رفته خویش» بجای «عدالت اجتماعی» اعتراضات طبقات فرودست را مصادره و آن را به نام خود تصاحب ‌می‌کنند.