گفته شده که مولوی عبدالحمید برای مطرح کردن دو-سه درخواست به ملاقات آقای هاشمی رفسنجانی آمده است:

تأسیس مسجد اختصاصی برای برادران اهل تسنن در تهران (که این مسجد زیرمجموعهٔ مسجد مکی زاهدان باشد. یعنی مدیریتش با جناب عبدالحمید و دوستانشان باشد.)

 و ...

اگر علمایی همچون شهید ماموستا شیخ‌الاسلام یا شهید مولوی جنگی زهی چنین درخواستی می‌کردند، جا داشت که به این موضوع به‌طور جدی فکر شود. اما تأسیس مسجد اختصاصی اهل تسنن در تهران با مدیریت علمایی همچون مولوی عبدالحمید، یعنی کشاندن پای افراطیون و گروه‌های تکفیری-تروریستی به پایتخت ایران و ایجاد فتنه‌ای که آن سرش ناپیداست.

دلیلش هم کاملا روشن است. کافی‌ست نتیجهٔ فعالیت‌های ایشان را در سیستان و بلوچستان رصد کنید. با توجه به مقبولیت و نفوذ ایشان در میان اهل تسنن آن منطقه، طبیعتاً ما نباید شاهد شکل گیری گروهک‌های  تروریستی و یارگیری آنها از قبایل بلوچ و ایجاد درگیری‌های مذهبی در این دیار باشیم. آن هم تروریست‌هایی که جناب مولوی عبدالحمید را مولانا (حفظه الله) خطاب می‌کنند.

اگر نگوییم آموزش‌های غلط و موضع‌گیری‌های بعضاً غیرمنصفانهٔ ایشان و دوستانشان باعث این مسائل شده است، حداقل می‌توان گفت مدیریت ضعیف و عدم توانایی آنها در هدایت افکار عمومی به سمت خیر و صلاح، باعث شده عده‌ای فریب منحرفان و تروریست‌ها را بخورند.

بنابراین جناب مولوی عبدالحمید هر موقع موفق شدند، گروه‌های افراطی شهر خودشان را از انجام عملیات‌های تروریستی منصرف کنند و یا حداقل کاری کنند که دیگر آن گروه‌ها به خودشان جرئت ندهند که ایشان را «مولانا» خطاب کنند، و مردم را نسبت به ماهیت پلید آنان آگاه نمایند، آن‌وقت حق دارند چنین درخواستی کنند.