به گزارش پارس روزنامه کیهان نوشت ؛ محمدرضا تاجیک در مصاحبه با روزنامه آرمان بی‌آنکه به آشفتگی‌های افراطیون مدعی اصلاحات از سال‌های 82-83 به ویژه پس از آشوب‌طلبی ناکامی 88 اشاره کند، ضمن استخدام کلماتی گنگ و قلمبه‌سلمبه می‌گوید: نواصلاح‌گرایی همان اصلاح‌گرایی است اما با زبان و بیان شرایط و زمانه خود. بی‌تردید «ما»ی اصلاح‌طلب با هویت اصلاحی ‌زاده نشده، بلکه این «ما» در فرآیندهای زیستن خویش دائم در حال خلق شدن یا به تعبیر مولانا، «نو نو شدن» است. سخن امروز من این است که تاریخ اکنون این «ما» دستخوش کمبود دهشتناک همین «نو نو شدن» است. ‌
وی در ادامه می‌گوید: «نواصلاح‌طلبی مرزها و فاصله‌های صوری و شکلی میان سنت و مدرن و پست‌مدرن را فرو می‌ریزد و جایی در جغرافیای مشترک آنان که با ارزش‌ها و هنجارها و فرهنگ بومی ایرانی سازگار است، می‌ایستد. به بیان یگر، نواصلاح‌طلبی نه عبور از سنت را ممکن و مطلوب می‌داند، نه بی‌اعتنایی به مدرنیته و پست‌مدرنیته را، و نه مسحور و محصور یکی از اینان شدن و زیست جهان خود بدان سپردن، نواصلاح‌گرایی با حفظ فاصله انتقادی خود نسبت به این سه، تلاش می‌کند دفتری فراسوی این دفاتر بگشاید و در آن انشاء و دیکته خود بنویسد.
رئیس مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری در دولت اصلاحات همچنین در مصاحبه با روزنامه اعتماد گفته است: استراتژی نواصلاح‌گرایی واساختی ‌deconstructive  است و نه بن‌فکنی رادیکال ‌dislocative. بنابراین، نواصلاح طلبی در مواجهه‌اش با اصلاح‌طلبی، نه بر طریقت «فصل» که بر شریعت «وصل» و نه بر ایده «انقطاع» که بر آموزه «امتداد» اصرار دارد. بی‌تردید، اصلاح‌طلبی پروژه و پروسه ناتمام جامعه ما است، لذا عبور از آن به سادگی ممکن و میسور نیست، همان‌گونه که توقف منفعلانه در آن پسندیده و پذیرفته نیست. چنانچه می‌خواهیم اصلاح طلبی همچون جریان و بازیگری موثر در تاریخ اکنون ایفای نقشی فعال و پیشتاز و نه انفعالی و پستاز داشته باشد، باید هدف خود را انتزاعی روشن (به طور نسبی) از شرایط متحول کنونی و فهم تغییراتی که در اطراف‌مان رخ می‌دهند - به ويژه درک این واقعیت تاریخی که ما در مرحله کنش تاریخی متفاوتی نسبت به گذشتگان خود قرار داریم- قرار دهیم.
تاجیک ادامه می‌دهد: نواصلاح‌گرایی در واقع تئوری سوژه و یا تئوری راهنمای عمل سوژه است. نواصلاح‌طلبی به آدمیان به مثابه ابژه‌های تشکیلاتی خود نمی‌نگرد، بلکه بر آن است تا بستری برای تولد سوژه (فاعل شناسا، و کسی که به تعبیر رانسیر بتواند به جای خود، با زبان خود و برای خود سخن بگوید) فراهم آورد. نواصلاح‌طلبی مکان، یا به تعبیر بوردیو، میدان حضور و تبدیل به زنجیره هم‌ارزی شدن «خودهای اکسپرسیونیستی» یا «خودتاکیدگر»ی است، که با حفظ تشخص و تمایز و تفرد خود، به حکم آگاهی و خودآگاهی جمع و جمعیت می‌شوند.
روزنامه اعتماد در یادداشتی ذیل این مصاحبه نوشت: اصلاح‌طلبان تا ندانند، «که» هستند و ندانند «چه» کرده‌اند، هرگز نخواهند دانست که «کجا» باید بروند و بر این اساس مانیفست اصلاح طلبی، کتابی قطور با صفحاتی سفید و بدون نقشه راهی باقی خواهد ماند.
اعتماد می‌افزاید: اصلاح‌طلبان با بهره‌بری از تئوری «بازگشت به نقطه صفر تاریخی» میشل فوکو قصد عزیمت به نقطه صفر اصلاحات را کرده‌اند تا با ایستادن در این نقطه، یک بار دیگر پاسخی برای این پرسش‌ها بیابند که: 1- جنبش اصلاحات چگونه شکل گرفت؟ 2- کارهای ناکرده و اشتباهات اصلاح‌طلبان چه بوده است؟ 3- تندروی‌ها و کندروی‌ها چه بوده و چه آثاری در تضعیف جنبش داشته است؟ 4- عوامل درونی و بیرونی سقوط اصلاح‌طلبی چه بود.
اعتماد اذعان کرده است: اصلاح‌طلبان فاقد گفتمان منسجم و حاوی تشتت هستند،  مقبولیت اجتماعی گذشته را از دست داده‌اند و حتی پس از دراختیار گرفتن فرمان ماشین دولت از سوی حسن روحانی مصایب بسیاری دارند.