پايگاه خبري تحليلي «پارس»- ليلا اقبالي- با یکی از دوستان صحبت می کردم. به خاطر کارش چند هفته ای است برای گذراندن دوره آموزش تخصصی رهسپار انگلیس شده است و بالااجبار با عده ای دیگر از مهندسان (که اکثرا یهودی هستند) در یک خوابگاه ساکن است. دیروز تلفنی صحبت می کردیم. به شدت متاثر و مضطرب بود. دلیل آن را پرسیدم و برایم از جو سنگین آنجا گفت. با اجازه اش مختصری از صحبت هایش را در زیر می آورم.

جدا نمی دانم چطور فردا سر کلاس بروم. ساعت 12 شب است و فردا طبق معمول صبح زود باید سر کلاس باشم. اما جو اینجا به شدت متاثر از حوادث اخیر فلسطین است مخصوصا چون دوره آموزشی ما همه اساتید و اکثر دانشجویان ا.س.ر.ا.ئ.ی.ل.ی هستند. برخی بعد از ظهرها دور هم جمع می شویم و در مورد اخبار و حوادث اخیر صحبت می کنیم. اوج درگیری ذهنی را می شود در این بخش دید. اعصاب همه به هم ریخته است. اما کسی آشکارا حرفی نمی زند.
شاید این موقعیتی که بنده الان در آن هستم برای کمتر کسی از رفقا پیش آمده یا پیش بیاید. در اوج حوادث جنایتی تمام عیار در غزه، در میان ا.س.ر.ا.ئ.ی.ل.ی ها بودن و با آنها زندگی کردن و عکس العمل هایشان را دیدن جدا جالب است (جالب اما دردناک. احساس خفگی و استیصال و خشم در هم قاطی می شود).

دیشب دسته جمعی به دیدن فیلمی رفتیم. بعد از فیلم با یکی از هم دوره ای ها که آمریکایی است از سینما تا خوابگاه هم صحبت شدیم. شب بود و ما هم تنها در خیابان قدم می زدیم. این هم دوره ای ام از اقلیت غیر یهودی کلاس است. وقتی سر صحبت را باز کرد و از جو سنگین دوره گفت و اینکه فضای بحث و گفتگو بسته است، قفل دهنم باز شد و گفتم فلانی باز اگر تو حرفی بزنی آمریکایی هستی، من چه بگویم که حتی یک کلمه هم نمی توانم بگویم و به مجرد اظهار نظر متهم به طرفداری از فلسطین می شوم؟ حق را به من داد و گفت فلانی تو بهتر است ساکت باشی والا این ها(منظورش یهودی ها بود) نمی گذارند صدایت به جایی برسد و برایت مشکل و درد سر ایجاد می کنند.

فضا بس ناجوان مردانه سرد است. و البته این دفعه آش آنقدر شور شده که دیگر خود آشپز هم صدایش در آمده. یکی از اساتید دوره مان که بزرگ شده ا.س.ر.ا.ئ.ی.ل است و حتی دوره سربازی اش را هم در همان کشور گذرانده (ولی الان با خانواده اش در کالیفرنیا زندگی می کند) گاهی سر کلاس به صورت گذرا انتقاداتی از کشتار می کند اما می بینم که زود دهنش را می بندد. به شدت از بحث سیاسی پرهیز می کند انگار از چیزی یا کسی می ترسد و ناراحت است.

بعد از ظهرها هم عمدتا یک جوان ا.س.ر.ا.ئ.ی.ل.ی سر صحبت را در مورد اخبار باز می کند. از افکار و صحبت هایش می شود فهمید با دیدگاه های آنارشیستی دارد و به شدت منتقد دولت فعلی نتانیاهوست. هر هفته آمار کشته های فلسطینی بیشتر و بیشتر می شود و همه هم می دانند بالای 75 درصد کشته شده ها مردم عادی هستند. وقتی اعداد و تصاویر خانه های ویران شده و بیمارستان ها و مدارس خراب شده پخش می شود می توانم در صورت هم دوره ای ها (اعم از زن و مرد ا.س.ر.ا.ئ.ی.ل.ی- آمریکایی) تضاد و کشمکش درونی را ببینم. تازه عکس کشته ها و کودکان را نشان نمی دهند و یک جور خود سانسوری دارند. اکثرا عبری بلدند و وقتی صحبت از رسانه ها و روزنامه های داخل ا.س.ر.ا.ئ.ی.ل می شود می فهمم که چقدر همه شان از فضای سانسور گله مند هستند. از اینکه اخبار کشته ها و فجایع غزه در رسانه های داخلی کشورشان انعکاس نمی یابد دچار نوعی شوک و اضطراب شده اند زیرا می بینند تمامی شعارهای آزادی بیان و نشر حقایق در زمان بحرانی چیزی جز شعار روی کاغذ نیست. آمار کشته های غیر نظامی فلسطینی و کودکان و زنان آنقدر آزاردهنده است که برخی های شان دیگر بعد از ظهرها به جمع ما نمی آیند. یکی شان هفته گذشته کم مانده بود گریه اش بگیرد و  بعد از آن دیگر بعد ازظهر ندیدمش. وقتی اخبار حمله به مدارس و بیمارستان ها را می شوند صورت های مبهوت و چشمان پرسش گرشان عجیب می شود. نمی توانند حقیقتی را باور کنند که جلوی چشم شان است.

و چیزی که این وسط نیست جرات فریاد زدن است.اگر هم انتقادی است در حد زمزمه و غر و لند زیر لب است. اما به وضوح مشخص است که بوی گند کثافت و تعفن جنون نژاد پرستی دولت صهیونیستی حتی یهودیان اروپا و آمریکا را هم سرخورده کرده است. حتی طرفداران پر و پا قرص آرمان دولت یهودی هم دیگر حرفی برای گفتن ندارند. همان هایی که پایه و اساس ادعای شان ضرورت تشکیل دولتی یهودی برای حفاظت از ایشان در مقابل کشتار است ساکت شده اند. دیگر از چه می توانند دفاع کنند؟ از کدام اصل انسانی؟ از کدام انسانیت؟

در اخبار خواندم و دیدم نورمن فینکلستین را هم در راهپیمایی دستگیر کردند. و این یهودی زاده آزاده چقدر قشنگ این مطلب را سال پیش در کتاب اخیرش ذکر کرده بود:
Knowing Too Much: WHY THE AMERICAN JEWISH ROMANCE WITH ISRAEL IS COMING TO AN END

واقعا فساد و باطل خودش خودش را نابود می کند. به عینه می توان دید که دیگر بهانه هولوکاست و پیراهن عثمانی که از جنایت هیتلر برای توجیه غصب فلسطین ساخته بودند هم اثر ندارد. اتفاقا اسم بردن از کشتار و جنایت هیلتر و تلاش برای سو استفاده از آن برای توجیه مشروعیت ا.س.ر.ا.ئ.ی.ل بر ضد خود تبدیل شده است.

در ذیل اخبار و تصاویری که سایت های خبری منتشر می کنند می شود نظرات تند کاربران غربی را دید که دولت فعلی ا.س.ر.ا.ئ.ی.ل را با هیلتر مقایسه می کنند. ده ها سال شعار مظلوم نمایی و مانور بر روی فاجعه هولوکاست به ضد خودش تبدیل شده است. وجدان جهانی و حتی یهودیان اروپا و آمریکا به سرعت از دولت نژاد پرست ا.س.ر.ا.ئ.ی.ل در حال فاصله گرفتن است. امروز دیگر بسیاری از آمریکایی ها از دفاع بی چون و چرای دولت مردان شان از ا.س.ر.ا.ئ.ی.ل. خسته شده اند.

نمی دانم تا کی و کجا این بغض را وجدان انسان ها فرو خواهند برد اما این را می دانم وقتی این بغض بترکد دیگر زن و مرد نمی شناسد. الیس الصبح بقریب؟