واکنشهای عجیب جهان به دو آمار مرگ
رابرت فیسک در مطلبی با انتقاد شدید از حملات رژیم صهیونیستی به غزه و مقایسه آن با هواپیمای ساقط شده MH17 مالزی خواستار از بین رفتن مصونیت اسرائیل و محاکمه عاملان جنایت علیه زنان و کودکان غزه شد.
به گزارش پارس به نقل از ایسنا ؛ رابرت فیسک، در یادداشتی در روزنامه ایندیپندنت در واکنش به حملات رژیم صهیونیستی به غزه نوشته است: «مصونیت تنها واژهای است که به ذهن میرسد. یک هزار فلسطینی کشته شدهاند. 1000 تا. این آمار قطعا دو برابر مجموع قربانیان سقوط هواپیمای MH17 مالزی است و اگر شما تنها به کشتهشدگان "بیگناه" اشاره کنید، پس از آن میبینید که زنان و کودکان و سالخوردگانی که در غزه قلع و قمع شدهاند باز هم از مجموع قربانیان MH17 بیشتر هستند و در این میان یک مساله بسیار عجیب است و آن واکنش و خشم متفاوت ما نسبت به این دو حادثه است.
در غزه ما خواستار برقراری آتشبس میشویم اما به آنها اجازه نمیدهیم تا کشتهشدگان را دفن کنند و یا حتی یک مسیر برای کمکهای بشردوستانه برای مجروحان باز کنند. اما برای مسافران پرواز MH17 که در اوکراین سقوط کرد، میخواهیم فورا و مناسب جنازهها را تحویل بگیریم و مراقب بستگان قربانیان هستیم. ما کسانی که جنازه مسافران پرواز مالزی را در شرق اوکراین رها کردهاند، نفرین میکنیم، اما کشتهشدگان غزه باید زیر آسمانی که از آن آتش میبارد، باقی بمانند. دلیل آن این است که ما زیاد به فلسطینیان توجه نمیکنیم. من چندین سال است که به آن پی بردهام. آیا این طور نیست؟ ما حتی نسبت به مجرمیت اسرائیل نیز بیتفاوت هستیم. جرمی که آنها مرتکب میشوند نیز بیشتر است چرا که شمار غیرنظامیانی که توسط ارتش اسرائیل کشته میشوند، بیشتر است؛ البته خدا رحم کرده است که آمار به گونه دیگری نیست. اگر 1000 اسرائیلی در مقابل تنها 35 فلسطینی کشته میشدند، آن زمان واکنش ما چگونه بود؟ در آن زمان ما قطعا آن را کشتار، بیرحمی، قساوت و جرم میخواندیم و میخواستیم که عاملان آن مجازات شوند.
بله قطعا حماس باید مسئول اقداماتش باشد، اما چرا اینگونه است که امروزه تنها به دنبال مجرمانی هستیم که شاید یکی و شاید هم دو موشک به خطوط هوایی مالزی شلیک کردهاند؟ اگر شمار تلفات اسرائیلیها هم اندازه فلسطینیان بود، باز هم تکرار میکنم که شکر خدا اینطور نیست، در آن صورت حتما آمریکا همه نوع حمایت نظامی را به اسرائیل که از سوی "تروریستهای تحت حمایت ایران"(!) به خطر افتاده بود، ارائه میکرد.
حال سوالات بیشتری مطرح میشود. چه تعداد فلسطینی باید کشته شوند تا آتشبس برقرار شود؟ میتوانیم کارت امتیاز بدهیم؟ نرخ مبادله کشتهشدگان چقدر است؟ یا اینکه باید منتظر بمانیم تا ببینیم چه زمانی حالمان از خون به هم میخورد و میگوییم که جنگ حتی برای اسرائیل بس است.
ما قبلا نیز با چنین شرایطی مواجه شدهایم؛ در زمان قتلعام دهکدههای عرب به دست ارتش جدید اسرائیل در سال 1948؛ زمانی که فالانژها لبنانی در کنار اسرائیلیها حدود 1700 تن را در سال 1982 قتلعام کردند و نیروهای اسرائیلی تنها نگاه کردند؛ قتلعام عربهای لبنانی مستقر در پایگاه سازمان ملل در قانا؛ پس از آن میرسیم به کشتار غیرنظامیان در جنگ غزه در سال 2008 تا 2009. پس از کشتار صبرا و شتیلا بررسیهایی انجام شد و پس از کشتار قانا نیز تحقیقاتی انجام شد و پس از جنگ غزه نیز همینطور اما آنطور که من از دوستان اسرائیلیام شنیدم قاضی گلدستون تحت فشار زیادی قرار گرفت.
به عبارت دیگر ما قبلا نیز شاهد چنین ماجراهایی بودیم. این ادعا که تنها "تروریستها" مقصر کشتارهایی هستند که اسرائیل انجام میدهد و پس از آن این ادعای همیشگی که دوباره و دوباره و دوباره مطرح میشود مبنی بر اینکه اسرائیل بالاترین استانداردها را در میان ارتشهای جهان دارد و هرگز به غیرنظامیان آسیب نمیزند، در اینجا لازم است که من بار دیگر 1700 فردی را که در جریان تهاجم اسرائیل به لبنان کشته شدند و بیشتر آنها غیرنظامی بودند، یادآوری کنم. آیا ما تمام اینها را فراموش کردهایم؟
از سوی دیگر جدای از واژه مصونیت، واژه دیوانگی به ذهن میرسد. من در اینجا تمام عربهای فاسد و قاتلان داعش و تمام قاتلان دستهجمعی عراق و سوریه را فراموش میکنم. قطعا بیتفاوتی آنها به "فلسطین" انتظار میرفت. آنها مدعی این نیستند که به ارزشهای ما اهمیت میدهند. اما در این میان با اظهارات جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا که به ما گفته بود باید "به مسائل مهم" اسرائیل و فلسطین رسیدگی شود، چه کنیم؟ آیا او تمام سال گذشته و زمانی که مدعی بودند که ظرف 12 ماه صلح خاورمیانه را برقرار میکند، کار عبثی انجام میداد؟ آیا او متوجه نشد که چرا فلسطینیها در غزه هستند؟
واقعیت این است که صدها هزار تن در سراسر جهان و من آرزو دارم که بتوانم بگویم میلیونها تن، میخواهند که این مصونیت به پایان برسد و دیگر از عبارتهایی مانند "تلفات بیش از حد" را نشنویم. بیش از حد از چی؟ اسرائیلیها هم همین حس را دارند. آنها در این باره مطالبی نوشتهاند. در همین حال، عربها و مسلمانان جهان خشمشان بیشتر شده است و ما بهای آن را پرداخت خواهیم کرد.»
آنقدر مي مانيم تا ب سراغمان بيايند . اول سوريه ، بعد عراق و شايد بعدتر ايران . اين يك برنامه از پيش نوشته شده است . يك برنامه ريزي بلندمدت و شايد از نظر زماني كه براي سياست هاي انگليس متصور ميشود كوتاه مدت . به هر حال زمان آن فرا نرسيده كه اين غده سرطاني (اسرائيل) را براي هميشه نابود كرد ؟بي شك اگر ماهم منتظر بمانيم سرنوشت عراق را پيدا خواهيم كرد . پس قبل از اينكه دخترانمان را ، ناموس و شرفمان را ، و ميهن پاكمان را كه از ثمره جانفشاني شهيدانمان آزاد و سرافراز مانده ، به ذلت و خواري نكشانده و مورد تجاوز قرار ندادهاند خود در مقابل آن بياستيم و همچون شهيدانمان خونمان را براي بقاي خاك و مام ميهن نثار كنيم. ما همه منتظر فرمان رهبريم.