بحث پیرامون باید و نباید کمک های جمهوری اسلامی به کشورهای مسلمان و مبارز جهان اسلام همواره از موضوعات قابل بحث بوده است که نماد عینی این چالش و تفاوت نظر در روز قدس سال88 و در قالب «شعار نه غزه نه لبنان»بخشی از مردم در مقابل شعارهای حمایت آمیز از «غزه و لبنان»توسط بخش دیگری از مردم نمود یافت... یکی از استدلال های همیشگی مخالفان حمایت جمهوری اسلامی از «غزه و لبنان»چنان که خودشان میگویند بحث نگاه متکی  بر منافع ملی نسبت به امور سیاسی برخلاف نگاه متکی بر ایدئولوژی میباشد که طبق این استدلال حمایت از غزه و لبنان علاوه بر هزینه مادی موجب تنش و چالش با قدرت های جهانی میشود که این مساله خود جمهوری اسلامی را دچار هزینه های غیرقابل جبران می کند ...محمدجواد ظریف در صفحه142 کتاب «آقای سفیر» که بررسی زندگی سیاسی وی است میگوید:

آنچه امروز ایران را به یک قدرت مطرح و تاثیرگذار در خاورمیانه تبدیل کرده،این است که در یک برهه زمانی ما برای مخالفان صدام و مجاهدان افغانستان در زمان جنگ با شوروی،برای حزب الله و برای حماس هزینه کردیم.تمام این هزینه ها امروز تبدیل به اهرم های قدرت ما در منطقه شده است. لذا بحث کمینه سازی هزینه ها از طریق دیپلماسی بدان معنا نیست که شما نباید هزینه کنید،در واقع هزینه کردن باید با یک برنامه ریزی استراتژیک و راهبردی همراه باشد.

در حالیکه جمهوری اسلامی همواره مدعی بوده است که علت حمایتش از مسلمان لبنان و فلسطین صرفا منافع سیاسی نیست و ریشه اصلی این حمایت در نگاه اسلامی حاکمیت نسبت به سایر مسلمانان جهان بوده است اما همواره یک شبهه ای که از سوی مخالفان مطرح شده است این بوده که اگر جمهوری اسلامی در مواضعش صحتی وجود دارد باید شاهد حمایت های جانانه اش از مسلمان چچن همانند مسلمانان فلسطین و لبنان باشیم ولی چون جمهوری اسلامی با روسیه همکاری ها استراتژیک دارد اینجا مسلمانان را فدای روابط سیاسی خود می کند(بگذریم که این مدل نگرش ایدئولوژیک به مبحث خود ناقض نگرش باصطلاح مبتنی بر منافع ملی می باشد که در استدلال قبلی مخالفان مشاهده کردیم و در واقع اثبات این مساله است که دلیل مخالفت مخالفان بیش از اینکه منطقی باشد،جدلی و ناشی از کینه علیه نظام است)...دکتر ظریف در صفحه 129 کتاب «آقای سفیر»میگوید: 
اوج گیری بحث چچن در زمان دولت آقای خاتمی و ریاست ایران بر کنفرانس اسلامی بود.در آن زمان گروه های ویژه ای را تشکیل دادیم و سفرهای متعددی به روسیه داشتیم.حتی بنده در سفری از طرف رییس کنفرانس اسلامی،مسوولیت این گروه را به عهده داشتم و با وزرای مختلفت روسیه ملاقات کردم،پس از من آقای دکتر خرازی در راس یک هیئت از کنفرانس اسلامی به آنجا سفر کردند. ما در قضیه چچن تا آنجا که می توانستیم جهان اسلام را هماهنگ کردیم.اما یک مشکل اساسی در چچن وجود داشت و آن ارتباط بسیار نزدیک چچنی ها با القاعده و طالبان بود.گرایش های افراط گرایانه ای که در چچن وجود داشت مانع از میشد که بتوانیم به همان شکلی که در حوزه فلسطین و بالکان حضور پیدا کردیم،در حوزه چچن نیز حضور پیدا کنیم.در واقع گرایش عمومی در آنجا افراط گرایی بود.