آمریکا مانع دستیابی به توافق هستهای است
کارشناس مسائل خاورمیانه در مصاحبه با اندیشکده شورای روابط خارجی، مذاکرات هستهای، تأثیر سایر اهداف سیاسی آمریکا در این مذاکرات و آینده روابط ایران و آمریکا را مورد بررسی قرار میدهد.
به گزارش پارس به نقل از تسنیم ؛ کارشناس مسائل خاورمیانه در مصاحبه با این اندیشکده به بررسی مذاکرات هستهای ایران و اهداف دو طرف مذاکره پرداخته و معتقد است این تنها یک بحث فنی نیست و عوامل سیاسی دخیل در این مذاکرات موجب پیچیدگی آن شده است. وی معتقد است علیرغم وجود برخی منافع مشترک میان ایران و آمریکا، همکاری آشکار میان آنها بعید بوده و ایران نمیتواند متحد آمریکا در منطقه باشد.
- کشورهای عضو ۱+۵ و ایران حالا توافق کردهاند که مذاکرات هستهای را تا ماه نوامبر ۲۰۱۴ تمدید کنند. دوطرف چقدر با این درک بنیادین فاصله دارند که غنی سازی اورانیوم ایران برای گسترش تسلیحات هستهای به کار گرفته نمیشود؟
تسلط ایران بر چرخه سوخت هستهای، مخصوصاً توانایی آن در غنی سازی اورانیوم، گزینهای اصلی و یک مانع را برای سلاح ایجاد میکند. تمرکز مذاکرات جاری بر محدودیت برنامه غنی سازی ایران است، تا جامعه بینالمللی اطمینان پیدا کند که برنامه غنی سازی، که ظاهراً برای تأمین سوخت هستهای برای راکتورهای غیرنظامی در دست ساخت شکل گرفته است، در حال تغییر ماهیت به سمت برنامه تسلیحاتی نباشد. اختلافات فنی غیر قابل حل نیستند، اما مسئله پیچیده این است که مسئله هستهای به نمایندهای برای بحث سیاسی بنیادیتر برای هر دوطرف تبدیل شده است.
دلیل اینکه مسئله هستهای این طور سرکش و رام نشدنی ظاهر شده، این موقعیت مبتنی بر نمایندگی و وکالت برای بحثی بنیادیتر در هر دو کشور است؛ در ایران، آیا این دولتی انقلابی است یا کشوری معمولی؛ در آمریکا، تنش مداوم بر سر اینکه آیا هدف باید تغییر رفتار باشد یا تغییر حکومت. در گفتوگوی آمریکا، این موقعیت مبتنی بر نمایندگی در قانون پیشنهادی کنگره آمریکا در خصوص مذاکرات هستهای منعکس شده است که سایر جنبههای رفتاری غیرقابل قبول ایران را که ناقض اصول بینالمللی هستند، مخصوصاً حمایت آن از تروریسم و نقض حقوق بشر، احاطه میکند. دولت اوباما از این سایر حیطههای رفتاری ناقض اصول بینالمللی باخبر است، اما گویی سعی دارد آنها را از مذاکرات هستهای تفکیک کند.
- البته شما برای تغییر حکومت در ایران به نیروی نظامی نیاز خواهید داشت.
رئیس جمهور اوباما وقتی به این سمت منصوب شد، سیاست گذاری در قبال ایران و سایر کشورهای به اصطلاح سرکش را از نو طرح ریزی کرد. او اسم مستعار کشورهای سرکش را، که در دوران بوش مرسوم شده بود، کنار گذاشته و ایران و کره شمالی را «کشورهای دور افتاده» خواند. این تغییر در فهرست اصطلاحات به منظور ارسال این پیام بود که آمریکا در حال کنار گذاشتن این مفهوم یکجانبه آمریکایی از سرکشی بوده و در عوض، چالشی را که از طرف ایران ایجاد شده، چهارچوب بندی میکند؛ این چالش برحسب رفتار ایران که ناقض اصول بینالمللی نهادینه شده بود- در این مورد در رابطه با پیمان منع گسترش سلاحهای کشتار جمعی- ایجاد شده بود. رئیس جمهور اوباما در راستای انجام این کار، پایگاهی را برای گسترش حمایت چندجانبه از تحمیل تحریمهای هدفدار بر ایران به منظور ایجاد تغییر در رفتار او تأسیس کرد. دولت بوش پیام نامشخصی را ارسال کرد که در آن مشخص نبود آیا هدف آمریکا تغییر رفتار بوده یا تغییر حکومت. بنابراین، واضح نبود که اگر ایران رفتار خود را تغییر دهد، آیا آمریکا به هدف مطلوب خود میرسد یا خیر. رئیس جمهور اوباما با تمرکز بر روی رفتار ایران که ناقض اصول بینالمللی است، مشخص کرده است که اگر ایران به تعهدات خود ذیل انپیتی پایبند شود، دولت او به نتیجه مثبت میرسد.
صحبتهای جان کری، وزیر امور خارجه ایران در ۱۵ جولای در مورد گفتوگوهای خود با محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران بسیار جالب توجه بود. او یادآور شد که آیت الله سید علی خامنهای، رهبر معظم انقلاب ایران، فتوایی را علیه سلاحهای هستهای صادر کرده است. نظر شما در این باره چیست؟
این یک موضع گیری هوشمندانه از استدلال آمریکا است. از یک لحاظ، این امتیازگیری از این فتوا به عنوان تأمین پوششی سیاسی برای ایران است تا آنچه را در واقع اعلان کرده است که میخواهد انجام دهد، به انجام برساند؛ یعنی تبدیل نشدن به کشوری دارای سلاح هستهای. موضع آمریکا ضرورتاً تقاضا از ایران برای تحقق آشکار این فتوا است. موقعیت مذهبی ایران، مشروعیت سیاسی را برای حکومت ایجاد کرده و پوشش سیاسیای را برای او فراهم میکند تا اقدامات ضروری را انجام دهد، که جامعه بینالملل را از نیات بیخطرش مطمئن میکند. در عمل، این به معنای گسترش مدت زمان گریز سریع هستهای است؛ مدت زمانی که ایران نیاز دارد تا بدون اینکه مشخص شود به سمت سلاح خیز بردارد. مدت زمان گریز سریع هستهای، اگر ایران از یک مانع به سمت سلاح حرکت کند، باید به اندازه کافی- دست کم یک سال- طولانی باشد، تا اینکه آمریکا بتواند حمایت بینالمللی را، در صورتی که ایران این محاسبه استراتژیک را انجام دهد، جلب کند.
آنچه در اظهارات جان کری طی هفته گذشته در وین در مورد مذاکرات با ایران جلب توجه میکرد، درخواست مستقیم او از رهبر معظم انقلاب ایران بود. چون اگرچه حسن روحانی، رئیس جمهور ایران، ریاست تیم مذاکره کننده هستهای را در اختیار دارد، اما رئیس جمهور در نظام سیاسی ایران نسبت به مقام معظم رهبری، قدرت محدودی دارد، و رهبر، قاضی نهایی در هرگونه توافق هستهای است. برای رهبر ایران این به محاسبهای دشوار در این مورد تغییر موقعیت میدهد که آیا منافع اقتصادی توافق، که حاصلش لغو تحریمها است، از هزینههای سیاسی که رهبری ایران با همراهی عناصر تندرو، از جمله سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، که ثبات و در واقع، بقای حکومت به آن وابسته است، تحمل خواهد کرد، تجاوز میکند یا خیر. این محاسبه استراتژیک، که تمدید مذاکرات آن را لزوماً به بعد موکول کرد، یکبار دیگر به موقعیت مبتنی بر نمایندگی مسئله هستهای برای این بحث بنیادیتر در ایران در مورد روابط آن با دنیای خارج، به طور عام، و با آمریکا، شیطان بزرگ، به طور خاص، بستگی دارد. به همین دلیل، مسئله هستهای یک مسئله فنی نیست. میتوان به آسانی بر مبنای مسائل فنی، به توافق با ایران دست یافت که به آن اجازه میدهد مقداری از ظرفیت غنی سازی را حفظ کند، اما تهران باید جهان را مطمئن سازد که برنامه تسلیحاتی ندارد. اما به دلیل این موقعیت مبتنی بر نمایندگی، مسئله دیپلماسی هستهای، که میتواند با امضای توافق با آمریکا به اوج خود برسد، مسئله سیاسی ذاتاً پرباری است.
برخی از دانشمندان سیاسی به ایران به عنوان متحدی احتمالی برای آمریکا در خاورمیانه مینگرند و سایر آنها به ایران به عنوان یک عنصر مشکل ساز واقعی نگاه میکنند. ایران از نظر شما چگونه است؟
فضای منطقهای با جنگ داخلی سوریه و طی ماه گذشته، با گسترش این جنگ داخلی به خاک عراق، دستخوش تغییری جدی شده است. تا اندازه محدودی، منافع استراتژیک ایران و آمریکا با یکدیگر همپوشانی دارد، مخصوصاً در حمایت آنها از عراق و دولت مالکی. هماهنگی سیاسی آشکار، بعید است، اما فضای منطقهای جدید این سؤال را برانگیخته است که آیا این شرایط جدید اهرم فشاری را در مذاکرات هستهای برای ایران فراهم میکند یا خیر. تا امروز، این مسئله مشهود نبوده است. گویا ایران کشوری با بحران هویت باقی میماند. در قاعده بندی مناسب هنری کسینجر، ایران باید در این مورد تصمیم بگیرد که میخواهد یک ملت باشد یا یک علت. مسئله هستهای، نمایندهای برای آن بحث بنیادی است و نتیجه آن نامشخص است.
ارسال نظر