چرا انگليس از عذرخواهي حرف مي زند؟
انگليسي ها به خوبي مي دانند که موقعيت استراتژيک و قدرت روزافزون منطقه اي ايران در غرب آسيا چيزي نيست که بتوانند از آن به سادگي بگذرند.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- امير حسين يزدان پناه - 61 سال طول کشيده تا انگليسي ها يادشان بيفتد بايد از ايران عذرخواهي کنند؛ از کودتاي 28 مرداد 32 تا کنون چندين سند رسمي که مشارکت انگليسي ها در اين کودتا را اثبات ميکرد منتشر شده است، آخرين شان همين چند هفته پيش بود.
حالا کميته روابط خارجي پارلمان انگليس در گزارشي گفته بايد به خاطر مشارکت در کودتاي 28 مرداد 1332 دولت اين کشور از ايران عذرخواهي کند. پاييز سال گذشته جک استراو وزيرخارجه اسبق انگليس صراحتا کودتاي 28 مرداد را دخالت آشکار در امور داخلي ايران خواند و 3 روز پيش هم پارلمان اين کشور گزارشي داده و در آن خواستار عذرخواهي از ايران شده است. با تاکيد بر اين که نفس اين اتفاق يعني اين که بالاخره انگليسي ها رسما تبعات يکي از اقدامات خود عليه ايران را پذيرفته و اذعان کرده اند که در امور داخلي ايران دخالت کرده و با کودتا دولت قانوني دکتر مصدق را سرنگون کرده و به خاطر آن بايد عذرخواهي کنند اتفاق خوبي است اما سوال اين است که چرا انگليسي ها حالا، 61 سال پس از آن که «رابرت چارلز زنر» عضو سابق سازمان هاي اطلاعاتي بريتانيا يکي از صحنه گردانان کودتاي 28 مرداد بود اين تصميم را گرفته اند؟ اگرچه حافظه تاريخي مردم ايران هرگز نقش انگليسي ها در قتل اميرکبير، تحولات مربوط به ملي شدن صنعت نفت، کودتاي 28 مرداد و بازگشت مجدد محمدرضا شاه به قدرت، حمايت از صدام در جنگ تحميلي 8 ساله، ميدان داري در تحريم ها عليه ايران به بهانه موضوع هسته اي همگام با آمريکايي ها و ... را هرگز فراموش نمي کند اما گزارش اخير پارلمان انگليس را بايد از 2 منظر مورد توجه قرار داد.
نخستين نکته اي که در اين گزارش به چشم مي خورد تاکيد پارلمان انگليس بر نفس داشتن ارتباط با ايران است. به اين بخش از گزارش دقت کنيد: «فقدان روابط ديپلماتيک با ايران به توانايي انگليس در شکل دادن به تحولات، جمع آوري اطلاعات و ايجاد روابط شخصي لطمه زده است...» ايران کشوري باثبات است در منطقه اي که کشورهاي اطرافش به هيچ وجه امنيت سرمايه گذاري ندارند. آن هم در غرب آسيا که به سبب جمعيت زياد آن يکي از مهم ترين بازارهاي مصرف در جهان است و سرمايه گذاري در آن به سبب نزديکي به بازار مصرف به سرعت مي تواند به سوددهي برسد. فارغ از اين، حضور در ايران باعث مي شود تا انگليسي ها اطلاعات واقعي تري از تحولات ميداني منطقه داشته باشند. هرچند اين بخش شايد کارکردش براي انگليسي ها بيشتر از بخش اول يعني حضور تجاري و اقتصادي باشد.
نکته دوم و البته مهم تري که در گزارش نمايندگان پارلمان انگليس به آن اشاره شده اين است که: «... ما متوجه شديم که نبود روابط ديپلماتيک ميان ايران و انگليس براي يک مدت طولاني سبب شده تا اين کشور کمتر از گذشته در ايران مورد توجه قرار گيرد و ديگر کشورها انتخاب هاي بهتري براي شريک شدن با ايران در روابط بين المللي شان باشند...» واقعيت اين است که «جرج کرزن» هم وقتي در اوايل قرن بيستم به شدت به دنبال تقسيم ايران ميان روسيه و انگليس بود از همين اتفاق مي ترسيد. او آن روز مي ترسيد بقيه از ايران استفاده کنند. به همين دليل قرارداد 1919 را پايه گذاري کرد تا مستشاران انگليسي با امضاي «وثوق الدوله» همه کاره امور کشوري و لشکري و مالي ايران شوند. حالا اما شرايط تغيير کرده است. اگر آن روزها دولتمردان انگليسي مدام در تلگراف هاي شان از دهلي و تهران و ... به لندن درباره نفوذ احتمالي روسيه در ايران ابراز نگراني مي کردند و به دنبال آن بودند که خودشان قدرت را در دست داشته باشند، حالا اما شرايط کنوني آن ها را وادار کرده تا درباره يک ايران جديد و قدرتمند در منطقه تصميم جديد بگيرند. همان چيزي که در سند راهبرد اتحاديه اروپا در قبال ايران که 3 ماه پيش منتشر شد نيز آمده بود و اين اتحاديه صراحتا ضمن پذيرش قدرت منطقه اي ايران راهبرد خود در قبال ايران را «مستقل» از شرکايش توصيف کرده بود. انگليسي ها به خوبي مي دانند که موقعيت استراتژيک و قدرت روزافزون منطقه اي ايران در غرب آسيا چيزي نيست که بتوانند از آن به سادگي بگذرند. شکنندگي قدرت در کشورهاي منطقه آن ها را به سمت يک نظام باثبات سوق داده است که نقش تعيين کنندهاش را پيش از اين در افغانستان و عراق دهه گذشته و سوريه و عراق اين روزها به خوبي درک کرده اند.
وقتي 2 روز پيش ويليام هيگ وزيرخارجه سابق انگليس ناگهان تغيير کرد و جاي خود را به فيليپ هاموند وزيردفاع سابق داد، برخي در حزب کارگر جا خوردند و گفتند قرار نبود او تغيير کند اما با کنار هم قرار دادن اين اتفاق ها و گزارش پارلمان انگليس مي توان اين طور گفت که يک فرد نظامي که سال ها درباره قدرتهاي غرب آسيا مطالعه کرده و با انواع اطلاعات واقعي روبه رو بوده هم منطقه را خوب مي شناسد و هم به قدرت ايران به خوبي واقف است. آن ها هم در عراق منافع دارند و هم در افغانستان و هم در خليج فارس و طبيعي است که ضعف ارتباط با يک کشور قدرتمند در اين منطقه به نفع انگليسي ها نيست. عذرخواهي انگليسي ها از ايران البته اگر از اين گزارش هاي مکتوب خارج شود و در مقام عمل هم اتفاق بيفتد براي آن ها هزينه بالايي خواهد داشت اما در مقابل اين هزينه بالا اين فرصت را خواهند داشت که مورد توجه ايران قرار گيرند واين شرايط براي آن ها آنقدر ارزش دارد که چنان هزينه اي بکنند.
ارسال نظر