«در تاریخ شیعه، بروید از همه علما بپرسید؛ ما سه نفر فقط سراغ داریم که پرچم ولایت فقیه را بلند کردند. اولین آنها مرحوم "کاشف الغطاء" بود که چه جور بلند کرد؟ چه بگویم؟! فقط چهار تا کلمه راجع به ولایت فقیه حرف زده! بعد از آن، مرحوم صاحب جواهر است که در کتاب "جواهر الکلام" راجع به ولایت فقیه یک کمی حرف زده! هیچ یک از مراجع شیعه، دیگر جرات نکرده بودند راجع به ولایت فقیه این جوری حرف بزنند، تا زمان امام!

امام آمد پرچم ولایت فقیه را چنان بلند کرد که تمام دنیا را گرفت.

بزرگ ترین آزمایش امام و امتحانی که پس داد، می دانید چه بود؟ بزرگ ترین آزمایش و امتحان امام این بود که گفتند:

" آقا، پرچم ولایت فقیه را بینداز توی خاک و قائم مقامت را هم قربانی کن! دیگر ولایت فقیه در زمان خودت بی ولایت فقیه"

به آن معنا! نه این که بخواهم بگویم نیست، الحمدلله وجود مبارک حضرت آیت الله خامنه ای (صلوات حضار) را ما داریم! اما یک کسی که در میان مراجع شیعه، آمده با آن وصف کلام راجع به ولایت فقیه حرف زده، پس از هشت سال، کار به جایی می رسد که باید قائم مقام خودش را هم قربانی بکند!

باز آقا سید احمد آقا آن روز گفت که:

"یک روز بعد از این که حکم استعفای آقای منتظری را امام امضاء کرد، وارد اتاق شدم، ‌دیدم نامه آقای منتظری در دستش هست، ‌از زیر عینک قطرات اشک، آمده روی محاسنش، دارد گریه می کند. نشستم کنار امام، البته با صدا گریه نمی کرد؛ فقط اشک می ریخت و نامه آقای منتظری را داشت می خواند. نشستم کنار امام. امام همچنان مشغول اشک ریختن و خواندن نامه بود. خواستم که امام، چون دکترها گفته بودند که خیلی مراقبش باشید، ‌نگذارید گریه کند، ناراحت بشود. ‌سرم را بردم جلو، توی صورت آقا نگاه کردم که یعنی من دارم می بینم که داری گریه می کنی، بلکه آقا دست از گریه بردارد. آقا عینکش را گذاشت توی پیشانیش و یک نگاهی به من کرد، گفت:

"احمد! تعجب می کنی من دارم گریه می کنم؟!"

من دیگه هیچی جواب ندادم!

گفت:

"احمد! به خدا دیگر کمرم شکست. به خدا دیگر اصلا دلم نمی خواهد زنده بمانم ... تو هم دعا کن خدا دیگر مرگ بابایت را برساند. یک عمر فریاد زدم ولایت فقیه، حالا خودم با دست خودم، باید قسمت اعظم این ولایت فقیه را ذبح کنم، قربانی کنم! احمد تعجب می کنی؟ به خدا کمرم شکست!"

امام هیچ وقت قسم نمی خورد. گفت: "احمد! به خدا کمرم شکست."

مردم!

عزت ما، در سایه ولایت فقیه است.

والسلام!

امام حالا رفت. چه می خواهید بکنید؟! می خواهید مثل موسی بن جعفر بشود؟! می خواهید مثل امام مجتبی بشود یا نه؟!

اگر می خواهید خدا این لباس عزت را از تن ما درنیاورد. من وقت نکردم. پس فردا شب ادامه بحث را برایتان خواهم گفت که خامنه ای کیست؟!

مردم! به فاطمه زهرا مادرش قسم، اگر مظلوم تر از امام این سید نباشد، کم تر نیست!

چهار سال به دست ما انقلابی ها چقدر تهمت به این سید زده شده؟! طرفدار سرمایه داری و بازار...!! لا اله الا الله ...!

مردم!

به خدا این لباس عزت ما در گرو حمایت از رهبری است. اگر این حمایت را کردیم، خدا این لباس را برازنده تن ما می کند.

اگر اجازه دادیم خناس ها – آقا از کجا شد این مجتهد و آیت الله؟ تا دیروز حجت الاسلام بود. امروز شد آیت الله؟! از کجا آن اختیارات ولایت فقیه منتقل به این آقا شد؟! مگر مجتهد است؟! – اگر دندان های این خناس ها را در دهان شان نریزید، به خدا یک شب مثل سودانف یک ژنرال با یک کودتا ریاست جمهوری را می گیرد، کذا را هم می گیرد. بعد به خدا قسم، ‌این دفعه دیگه به ریشه... بعضی ها می گویند، نه اگر کذا بشود ریش دار ها،‌ آخوندها! نه مگر همه این شهیدها را آخوندها دادند؟ شما دادید. ده سال است شما انقلاب را زنده نگه داشتید و دشمن به خون شما تشنه است...!! و اگر خدای ناکرده چنان بشود، آن موقع دیگر به کسی رحم نمی کنند.

پس عزت ما در گرو حمایت از این سید مظلوم است. این پیام منبر من بود. والسلام!

نکنیم کاری "وخلاءهم لباس کرام". خدا این لباس کرامت را از ما مهار می کند.

خدایا به عزت شهدا قسمت می دهیم.

خدایا این سید مظلوم را خودت یاری کن!»