به گزارش پارس به نقل از اشراف ، یوشکا فیشر وزیر امور خارجه و معاون صدراعظم سابق آلمان طی سال‌های ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۵ در مقاله‌ای در «پراجکت سیندیکیت» نوشت: از زمانی که فرانسیس فوکویاما در بیش از دو دهه بیش بیان کرد که دنیا به انتهای تاریخ خود رسیده است، تاریخ جهان همچنان ادامه داشته است.
قدرت‌گیری چین، جنگ‌های بالکان، حمله تروریستی ۱۱ سپتامبر، جنگ‌های عراق و افغانستان، بحران جهانی مالی ۲۰۰۸، بهار عربی، و جنگ داخلی سوریه همگی نشان‌دهنده اشتباه بودن دیدگاه فوکویاما مبنی بر پیروزی قریب‌الوقوع لیبرال دموکراسی هستند. در واقع می‌توان گفت که تاریخ در یک‌چهارم قرن چرخه کامل خود را طی کرده است که شامل سقوط کمونیسم در اروپا در سال ۱۹۸۹ تا تجدید منازعات بین روسیه و غرب می‌شود. اما تاریخ در خاورمیانه به صورت روزانه دراماتیک‌ترین نتایج را رقم می‌زند. خاورمیانه کهن از باقی مانده امپراتوری عثمانی بعد از جنگ جهانی اول شکل گرفته است و به دلیل اقدامات آمریکا در این منطقه مستعد درگیری به وضوح در حال تجزیه شدن و از هم پاشیدن است.
■ اشتباه اصلی آمریکا حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ بود■
اشتباه اصلی آمریکا حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ در دوران جورج بوش بود. نئو سنت‌گراهایی که در آن زمان در قدرت بودند سعی داشتند با سقوط صدام حسین، خلأ قدرت در منطقه و عراق را جبران کنند. خروج زودهنگام و شتاب‌زده نیروهای آمریکا در زمان باراک اوباما ناکامی دوم این کشور بود.
عقب‌نشینی آمریکا تقریباً همگام با بهار عربی و جنگ داخلی سوریه متقارن شده و اکنون خطر فروپاشی عراق نیز وجود دارد دارد که ناشی از پیشروی‌های سریع داعش و تصرف دومین شهر بزرگ عراق یعنی موصل است. در واقع با قدرت گرفتن داعش در بیشتر مناطق شمال غربی بغداد مرز بین عراق و سوریه لزوماً مسدود شده است. به نظر می‌رسد فاجعه انسانی که بیشتر روی داده بود در حال بدتر شدن است.
■ رویدادهای منطقه نبردی بین ایران و عربستان برای سلطه در منطقه است ■
اگر داعش موفق به تشکیل دولت دائمی مانند سایر نهادهای واقع در عراق و سوریه شود، فروپاشی این کشور سرعت خواهد گرفته، آمریکا در مبارزه با تروریسم جهانی شکست خورده و صلح جهانی به شدت در خط قرار خواهد گرفت. اما حتی بدون تشکیل دولت داعش نیز این وضعیت کاملاً ناپایدار باقی خواهد ماند چراکه جنگ داخلی سوریه به شدت در حال انتقال است. در واقع جنگ داخلی اصطلاحی غلط و بی‌مسما است چراکه رویدادهایی که در حال وقوع هستند به واقع نبردی بین ایران و عربستان برای سلطه در منطقه است که همانند نبرد قدیمی بین اکثریت سنی و اقلیت شیعه است.
کردها عنصر ناپایدار دیگری از میراث عثمانی هستند. که در بین چندین کشور خاورمیانه یعنی ایران عراق، سوریه و ترکیه پراکنده شده‌اند- کردها برای دولت خودشان برای دهه‌ها می‌جنگیده‌اند. اگرچه بعد از سقوط صدام مقاومت زیادی در شمال عراق نشان داده‌اند و استان خود را به لحاظ اقتصادی و سیاسی تشکیل داده‌اند تا استقلال خود را همراه با ارتشی قوی و مجرب به نام ارتش پیشمرگان نشان دهند.
تمام کشمکش‌های منطقه‌ای بین دولت مرکزی و کردها به ویژه در مورد شهر کرکوک به نفع داعشی‌ها تمام شده است. به دنبال عقب‌نشینی‌های ارتش عراق پیشمرگان این شهر را تصرف کرده و ذخایر نفت و گاز شمال کردستان را در دست گرفته‌اند. بعلاوه همسایه‌های عراق یعنی ترکیه و ایران همانند آمریکا به حمایت پیشمرگان برای مقابله با داعش نیاز دارند. از این رو فرصت‌های غیرمنتظره‌ای برای کردها در به دست آوردن استقلال به وجود آمده است. از این رو استقلال کردها همراه با داشتن رابطه خوب با ایران و ترکیه جهت دسترسی به بازار جهانی به آنها توازن سیاسی خواهد داد.
■ آمریکا درهای هژمونی منطقه‌ای را بروی ایران باز کرده■
از این گذشته آمریکا با اشغال عراق، درهای هژمونی منطقه‌ای را بروی ایران باز کرده و تغییر شگرفی برای متحدان منطقه‌ای خودش ایجاد کرد که تأثیرات بلندمدت آن بر مواردی مانند مذاکرات کنونی هسته‌ای کاملاً مشخص است. هر دو طرف در مقابل جهادی‌های یکسانی مبارزه می‌کنند که به وسیله کشورهای سنی حاشیه خلیج‌فارس که متحد آمریکا هستند حمایت می‌شوند. اگرچه آمریکا و ایران مخالف همکاری‌های رسمی هستند اما با توجه به اینکه مذاکرات دوجانبه در جریان است به نظر شرایط برای همکاری در حال فراهم شدن است.
■ تحولات خاورمیانه برای اروپا دو خطر اصلی را به همراه دارد■
یکی از سؤال‌های کلیدی این است که آیا اردن که دارای نقشی کلیدی توازن منطقه دارد از این تغییرات ژئوپولتیکی نجات خواهد یافت. اگر چنین نباشد، تمام توازن قدرت در کشمکش‌های خاورمیانه کهن بین اسرائیل و فلسطین به هم خواهد خورد. اگر نتوان به قطع عواقب آن را پیش‌بینی کرد اما احتمال رویداد آنها زیاد خواهد بود.
تحولات خاورمیانه برای اروپا دو خطر اصلی را به همراه دارد: که شامل بازگشت پیکارجوهای جهادی که تهدیدی برای آوردن وحشت و خطر و گسترش ایده‌های افراطی آنها در حوزه بالکان می‌شود. از دیدگاه منافع امنیتی اروپا، اتحادیه اروپا و دولت‌های عضو آن باید مانند هم‌اکنون توجه بسیار زیادی به جنوب شرق اروپا کنند.