پايگاه خبري تحليلي «پارس»- امير حسين يزدان پناه- در آخرين روزهاي ارديبهشت 93 وقتي مذاکرات وين 4 بدون نتيجه پايان يافت، برهه اي جديد با تحولاتي جديدتر در مذاکرات شروع به شکل گرفتن کرد. هرچند در روند مذاکرات نيز شاهد اتفاقات جديدي بوديم (مانند نشست فوق العاده ظريف و اشتون در استانبول، مذاکرات 2 روزه ايران و آمريکا و ...) اما بخش مهمي از آنچه از اين مذاکرات به بعد روي داد و اکنون نيز شاهد آن هستيم،تحولات رسانه اي مربوط به مذاکرات بوده است. نشانه اين تحول نيز گفت و گوهاي صريح و بي پرده محمدجواد ظريف نفر اول تيم مذاکره کننده ايران عليه طرف هاي مقابل و اعلام هشدار به آن ها درباره احتمال به شکست رساندن مذاکرات بود.

يادداشت هاي دوجانبه ظريف و کري وزيرخارجه آمريکا در روزنامه واشنگتن پست و ويدئوي ظريف در يوتيوب نيز در راستاي همين تحولات رسانه اي تحليل مي شود. اين تحولات در حقيقت جبهه اي جديد را در مذاکرات باز کرد. اين جبهه از همان شبِ پايانِ بدون نتيجه وين 4 و با خبرسازي خبرگزاري رويترز چهره خود را شفاف تر کرد. رويترز آن شب در خبري مدعي شد که ايران درخواست 100 هزار سانتريفيوژ را در مذاکرات مطرح کرده است. فارغ از درست يا غلط بودن اين خبر و خبرهايي از اين دست نکته مهم شناسايي چارچوب طراحي شده اين جبهه و پيامدهايي است که براي مذاکرات خواهد داشت. هدف آن نيز تقريبا آشکار است؛ مقصرسازي براي شکست احتمالي مذاکرات. خبرنگاراني که اين روزها در وين هستند، از بسته بودن فضاي خبري گله دارند.

پيامدهاي حاکم شدن خلاء خبري
حاکم شدن فضاي سانسور يا شبه سانسور در چنين رخداد مهمي يک نتيجه کوتاه مدت دارد و يک نتيجه يا پيامد بلند مدت. اول اين که درپي اين شرايط نوعي سکوت خبري بر فضاي مذاکرات حاکم مي شود و پيامد آن نيز فراهم بودن شرايط براي پخش شدن شايعات وخبرهايي است که نسبت آن با واقعيت واضح و شفاف نيست. مخاطب نيز از آن جايي که براي سنجش ميزان صحت آن چه مي شنود يا مي بيند نه امکانات و فرصت لازم را دارد و نه معياري براي تشخيص واقعيت، نوعي آمادگي ناخواسته براي پذيرش شايعه را داراست. از همين جاست که کار رسانه هاي قدرتمند آغاز مي شود و در زمين و جبهه اي که خود آراسته اند شروع به بازي مي کنند. مبهم گويي، استفاده از منابع نامشخص با عنوان «منبع آگاه» و نسبت دادن آن با منابع رسمي نخستين گام در ايجاد يک جريان خبري است که پايه و اساس آن يا «خبرهاي دروغ» است و يا خبرهايي که نسبت آن با واقعيت آن قدر کم است که دست کمي از دروغ ندارند. در مرحله بعد نوبت به استناد به حرف منابعي مي شود که «بلندپايه» يا «نزديک به بازيگران اصلي» معرفي مي شوند. به اين ترتيب هم مسئوليت آن خبر از دوش آن رسانه برداشته مي شود و هم مخاطب جرات بيشتري به خود مي دهد تا آن را باور کند و دست به دست بچرخاند و نقل قول کند. همزمان رسانه ها در زميني که خود آن را سامان داده اند با «انتقال قطره چکاني اطلاعات» که در آن آنچه مخاطب بايد بداند به صورت بسته بندي شده و در زمان هاي خاص از سوي رسانه ها منتشر مي شود تلاش مي کنند مخاطب را همچنان پيگير خبرهاي خود نگه دارند و همين تاکتيک نيز خود به دامن زدن شايعات بيش از پيش کمک مي کند. ابتداي مطلب به خبر ادعايي رويترز درباره 100 هزار سانتريفيوژ اشاره کرديم . اين خبر به نقل از يک منبع که نام وي بيان نشده بود منتشر شد. رويترز البته باز هم از اين دست خبرها در هفته هاي اخير داشته است. مثلا در 29 خرداد اين خبرگزاري به نقل منابعي که آن ها را معرفي نکرده نوشت که ايران قصد دارد درخواست تمديد توافق ژنو را ارائه کند. اين يعني فضاسازي براي همان چيزي که جان کري در يادداشت اخير خود گفته بود: «ايران آماده توافق نيست.» با آغاز مذاکرات نيز رويترز بازهم به نقل از يک منبع آگاه که نام وي را ننوشته بود اما او را از ديپلمات هاي غربي معرفي کرد، نوشت که «ايران تعداد سانتريفيوژهاي مورد تقاضاي خود را در مذاکره با ۱+۵ کاهش داده است.» اين خبر حتي اگر درست باشد يا نسبتي با واقعيت داشته باشد فضا را براي خبرسازي هاي بعدي و نيز پخش شايعات درباره مذاکرات آماده تر مي کند.

بايد چه کنيم؟
در چنين شرايطي تيم مذاکره کننده ايران بايد اولا همان مسيري را که ظريف پس از وين4 آغاز کرد و آشکارا تلاش کرد تا برخي واقعيت هاي مذاکرات را رسانه اي کند ادامه دهند. دوما بايد براي اين سکوت خبري که غربي ها دارند از آن ماهي مي گيرند فکري کرد. درست است که نمي شود اخبار مذاکرات را به رسانه ها کشاند اما با گفتن آن بخش از واقعيت هايي که بيانشان ممکن است و خود مذاکره کنندگان آن را صلاح مي دانند، مي توان در فضايي که آماده شايعه پردازي است، اولا با شايعه پردازان به مقابله پرداخت و ثانيا اعتماد مخاطب را جلب کرد و به تقويت اين اعتماد پرداخت و ثالثا با ايجاد يک جريان خبري معکوس، رسانه هاي داخلي را به منبع اخبار موثق مذاکرات تبديل کنيم. اين موضوع آنقدر مهم است که حتي تغيير کوچک در اين شرايط مي تواند رخداد مهمي محسوب شود. از رويترز، فرانس پرس، آسوشيتدپرس و يونايتدپرس به عنوان 4 غول رسانه اي غرب ياد مي شود که روزانه حدود 50 ميليون کلمه خبر و تحليل و محتوا توليد مي کنند. خبرها و تحليل هايي که خوراک خبري 85 درصد رسانه هاي جهان است. هيچ کس واقعيت را نخواهد فهميد اگر در لابه لاي اين خبرها، دروغ هاي بزرگي در حمايت منافع چند کشور تنظيم و منتشر شود. دروغ هايي آنقدر بزرگ که به قول گوبلز، معاون تبليغات هيتلر، خودشان هم از آن دروغ ها بترسند اما مخاطب جرات نکند آن ها را باور نکند.