پايگاه خبري تحليلي «پارس»- پیرمحمد ملازهی کارشناس شبه‌قاره- این واقعیت که انتخابات سوم ریاست‌جمهوری افغانستان به بن‌بست کشیده شده است، جای بحث چندانی باقی نمی‌گذارد. اما بحث اصلی اکنون این است که چگونه می‌توان از این بن‌بست انتخاباتی با کمترین هزینه ممکن خارج شد؟ ظاهرا راه‌حل ساده و قابل‌قبولی برای همه طرف‌های داخلی، منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای وجود ندارد، از این‌روست که هر طرف برمبنای خواست‌ها، انتظارات و منافعی که برای خود تعریف می‌کند راه‌حلی را در نظر می‌گیرد. از آنجا که انتظارات و خواسته‌ها متفاوت است در صحنه عمل هیچ‌کدام از راه‌حل‌های پیشنهادی یک طرف مورد قبول طرف دیگر قرار نمی‌‌گیرد. با این حال یک واقعیت را باید جدی گرفت؛ بن‌بست نمی‌تواند ادامه بیابد و فرصت‌ها در حال از دست رفتن است. بنابراین هرچه زودتر باید راه‌حلی یافت شود. راه‌حل چه از درون افغانستان و چه بیرون از آن یافت خواهد شد اما ارجح آن است که چنین راه‌حلی احتمالی از درون افغانستان دست‌یافتنی شود. به فرض درونی بودن راه‌حل باید دید که دو تیم انتخاباتی مدعی پیروزی برای برون‌رفت از بن‌بست انتخاباتی چه فکر می‌کنند، چه راه‌حلی دارند و راه‌حل‌های پیشنهادی‌شان تا چه اندازه با واقعیت‌ها همخوانی دارد و قابلیت اجرایی پیدا می‌کند. از تیم دکتر عبدالله عبدالله شروع می‌کنیم که به صورت منسجم‌تر راه‌حل خود را پیشنهاد کرده است. تیم اصلاح و همگرایی سه پیشنهاد مشخص ارائه داده است:

1- دخالت سازمان ملل متحد، تشکیل یک دولت موقت و برگزاری مجدد انتخابات.

2- جدا کردن رای‌های پاک از ناپاک تحت نظارت دقیق و با شرکت بازرسان و ناظران بین‌المللی و حضور نمایندگان دو ائتلاف مدعی پیروزی

3- مصالحه نامزدها در قالب تغییر ساختار متمرکز قدرت کنونی از نظام ریاستی به نظام پارلمانی و احیای پست نخست‌وزیری و اختصاص آن به اشرف غنی احمدزی نامزد دوم ریاست‌جمهوری

از میان این سه پیشنهاد، بند سوم قابل تامل‌تر است ولی نفس ارائه این پیشنهادات قطع نظر از عملی بودن یا نبودن آنها حکایت از آن دارد که تیم دکتر عبدالله متوجه بسیاری از واقعیت‌های موجود در صحنه عمل شده است و آماده مصالحه برای خارج کردن شرایط از بن‌بست انتخاباتی است. اما به‌نظر می‌رسد تیم عبدالله با فرصت‌های از دست‌رفته‌ای روبه‌روست و اکنون بحث اصلی چگونگی انتقال مسالمت‌آمیز قدرت با احتساب مجموعه شرایط جاری است که الزاما آن را رای مردم پای صندوق‌های رای تعیین می‌کند. اکنون مصلحت‌گرایی‌های متفاوتی تعیین‌کننده‌تر از رای مردم شده‌اند و این واقعیت دیر درک شده‌ است. بحث اصلی اکنون این است که قدرت به‌گونه‌ای جابه‌جا شود که از آن تلقی انتقال قومی قدرت از قومیت پشتون به قومیت‌های دیگر شود. هرچند عبدالله خود تبار پشتونی دارد اما واقعیت آن است که در نگاه پشتونی این تبار کمک چندانی به عبدالله نمی‌کند. در چنین نگاهی است که پیشنهادات دکتر عبدالله نمی‌تواند برای طرف دوم قابل‌قبول شود. عکس آن محتمل‌تر است. دکتر عبدالله و تیم اصلاح‌ و همگرایی او می‌توانند به ریاست جمهوری اشرف غنی احمدزی رضایت دهند و در قدرت شریک شوند. حتی اگر مجبور شوند ساختار قدرت را تغییر دهند از نظر پشتون‌ها ریاست‌جمهوری خط قرمز است. در این باره که ریاست‌جمهوری در دست پشتون‌ها باقی بماند و اصلاح در قدرت در سطوح پایین‌تر صورت گیرد دو اراده قوی وجود دارد. 

1- اراده قومیت پشتون با ذهنیت تاریخی سیصد ساله برای حفظ قدرت

2- اراده تیم تکنوکرات حاکم برآمده از اجلاس بن اول در سال 2001

چالش اصلی اکنون ترکیب این دو اراده و حفظ انحصاری قدرت قومی است. تیم عبدالله این واقعیت را کم‌اهمیت تلقی کرد و به رای مردم که در دور اول و احتمالا آن‌طور که باور دارد دور دوم بسنده کرد و انتقال مسالمت‌آمیز قدرت را محتمل دانست. این در حالی است که شرایط واقعی در صحنه عمل این‌گونه نیست و مجموعه شرایط در داخل در سطح منطقه و در سطح بین‌الملل با احتساب خروج ارتش‌های آمریکا و ناتو از افغانستان و ضرورت مصالحه با طالبان قبل از آن ایجاب نمی‌کند که دکتر عبدالله در راس قدرت قرار گیرد؛ همچنان‌ که حذف تیم اصلاح و همگرایی با انقلاب گسترده در انتخابات هم واقع‌بینانه به‌نظر نمی‌رسد. 

باتوجه به این‌گونه واقعیت‌‌ها علی‌القاعده ‌باید خارج از صندوق‌های رای مصالحه‌ای صورت گیرد. مصالحه‌ای که حداقل انتظارات طرفین دعوی را شامل شود و نوعی تقسیم منصفانه قدرت بین سه گروه صورت گیرد؛ ائتلاف اصلاح و همگرایی دکتر عبدالله عبدالله، ائتلاف تحول و تداوم دکتر اشرف غنی احمدزی و تیم تکنوکرات حاکم به رهبری حامد کرزی. هیچ راه‌حل دیگری نمی‌تواند افغانستان را از بن‌بست انتخاباتی شکل گرفته خارج کند. در چنین راه‌حلی احتمالی عبدالله عبدالله می‌تواند در جایگاه دوم قرار گیرد و بخشی از انتظارات را جوابگو باشد ولی انتقال قومی قدرت در این مرحله عملی نخواهد بود. گزینه دیگر به‌هم زدن کلی بازی و دست بردن به سلاح و جنگ داخلی است که همه بازنده آن خواهند بود و این مساله باعث خواهد شد افغانستان با خطر تجزیه سرزمین روبه‌رو شود.