مراقب نفوذیها باشیم
به گزارش پايگاه خبري تحليلي «پارس»، محمدجواد اخوان در روزنامه جوان نوشت:
33 سال از حادثه ناگوار هفتم تير كه به شهادت شهيد سيدمحمد حسيني بهشتي و 72تن از ياران انقلاب اسلامي انجاميد، ميگذرد. البته اين حادثه تنها تروري نبود كه دست پليد گروهكهاي وابسته گلهاي انقلاب را پرپر ميكند، بلكه در طول سالهاي آغازين پيروزي انقلاب، تعداد قابل ملاحظهاي از متفكران و رجال سياسي و فرهنگي جامعه به دست منافقين كوردل به شهادت رسيدند. آنچه در اين ميان هنوز قابل تأمل است، هدف اين ترورها و نيز نكتهاي خاص در فرآيند انجام آنهاست.
33 سال از حادثه ناگوار هفتم تير كه به شهادت شهيد سيدمحمد حسيني بهشتي و 72تن از ياران انقلاب اسلامي انجاميد، ميگذرد. البته اين حادثه تنها تروري نبود كه دست پليد گروهكهاي وابسته گلهاي انقلاب را پرپر ميكند، بلكه در طول سالهاي آغازين پيروزي انقلاب، تعداد قابل ملاحظهاي از متفكران و رجال سياسي و فرهنگي جامعه به دست منافقين كوردل به شهادت رسيدند. آنچه در اين ميان هنوز قابل تأمل است، هدف اين ترورها و نيز نكتهاي خاص در فرآيند انجام آنهاست.
هرچند شخصيتهاي انقلابي ترور شده در سالهاي آغازين پيروزي انقلاب طيف وسيعي از شخصيتها اعم از نظامي، مدير، نماينده مجلس، متفكر، واعظ، امام جمعه و حتي طبقات عادي جامعه مانند پيشهوران و كسبه را تشكيل ميدادند، اما يك ويژگي خاص در اهداف ترور برجسته است و آن مؤثر بودن فرد در «پيشبرندگي اهداف انقلاب» از ديدگاه تروريستها بود. به نظر گروهكهاي تروريستي، آنچه در آن سالها به شدت مورد نياز انقلاب و نظام بود، نخبههاي فكري، سياسي و فرهنگي بود كه اولاً در چارچوببندي نظام در حال تشكيل نقشآفريني كنند و ثانياً مديراني انقلابي و ارزشي كه بتوانند كشتي نظام را در درياي پرتلاطم سالهاي آغازين به سلامت به ساحل برسانند. اين چنين بود كه جريان نفاق با هدفگذاري دقيق، ماشه اسلحه خود را به سمت اهدافي كشاند كه بيشترين ضربه را به ساحت انقلاب و نظام وارد سازد. حادثه هفتم تير كه در آن جمع قابلتوجهي از نخبگان فكري، فرهنگي و سياسي كشور يكجا هدف ترور قرار گرفتند، نيز در همين راستا قابل ارزيابي است. اميد دشمن آن بود كه با حذف اين مجموعه در كوتاهمدت نظام را با خلأ مديريتي مواجه سازد و در بلندمدت نيز عقبه نظري و راهبردي نظام دچار چالش جدي شود. فراموش نكنيم كه شهيد مظلوم بهشتي نقش بسزايي در معماري نظام اسلامي و شكلدهي به قانون اساسي آن ايفا نمود.
با اين حال، اكنون و پس از گذشت بيش از سه دهه، كه به پشت سر خود مينگريم، كاملاً مشهود است كه به رغم اين تلاش دشمن، نظام همچنان استوار و بلكه قدرتمندتر از روزهاي نخستين برپاست و عنصر «پيشبرندگي انقلاب» نه تنها پايان نپذيرفته، بلكه شتاب نيز پيداكرده است.
علت اين مسئله را بايد در مفهومي خاص و ويژه انقلاب اسلامي جستوجو نمود كه عبارت است از «زايندگي انقلاب» و «رويشهاي آن». هرچند دشمن در دهه نخست تلاش فراگيري براي حذف نخبگان نسل اول انقلاب به خرج داد و تا حدودي نيز در اين زمينه موفق شد، اما «پايايي»، «پويايي» و «زايايي» انقلاب اسلامي سبب شد رويشهاي نسل دوم انقلاب اسلامي، عرصه حياتي دفاع مقدس را به پيش برد و همين عرصه، بستري براي ساخته شدن نسلي از مديران جهادي شد كه امروز پيشبرنده اهداف انقلاب در عرصههاي مورد نياز از جمله «اقتصاد مقاومتي» و «پيشرفت درونزا» هستند.
البته بالندگي و زايندگي به نسل دوم ختم نشد و نسل سوم انقلاب اسلامي، يعني كساني كه دقيقاً در بستر نظام اسلامي رشد و پرورش يافتهاند، اكنون در عرصههاي گوناگون نظريهپردازي، راهبردي و مديريتي آماده ايفاي وظيفه خود در پيشبرندگي انقلاب هستند. اما آنچه از حادثه هفتم تير ناگفته مانده و هنوز جاي تأمل دارد، مسئله «نفوذيها» است؛ عواملي كه در سالهاي آغازين پيروزي انقلاب در نقاط حساس و مراكز مهم كشور رسوخ يافتند كه حوادثي از قبيل هفتم تير و هشتم شهريور 60، نشاندهنده سطح بالاي نفوذ برخي عناصر در دستگاههاي حساس كشور است.
با اين حال روشن است كه نفوذيها به امثال «كلاهي» و «كشميري»ها ختم نميشوند. با نگاهي دقيقتر به تاريخ پر و فراز و نشيب بيش از سه دهه اخير، ردپاهاي جريانات و افراد نفوذي را در بسياري از حوزهها ميبينيم. كساني كه بعد از امام(ره) صراحتاً اعتراف كردند كه در زمان امام هم به گفتمان و انديشههاي آن عزيز سفركرده اعتقاد نداشتهايم، كساني كه روزنامههاي زنجيرهاي –كه رهبر معظم انقلاب از آنها به عنوان پايگاههاي دشمن تعبير كردند- را راهاندازي، حمايت و هدايت كردند، كساني كه مسير تهاجم فرهنگي دشمن را هموار ساختند و. . . همه بخشهايي از نفوذيهايي بودند كه در دهه دوم و سوم انقلاب مشغول فعاليت مخرب خود بودند.
به تعبير رهبر معظم انقلاب اسلامي «عدّهاي هم كساني هستند كه مال آن رژيم نيستند اما از اوّل انقلاب، بلكه بعضي پيش از انقلاب، نشان دادند كه به اداره كشور بر طبق احكام اسلام از بن دندان عقيدهاي ندارند. آنها اسم اسلام را ميخواهند و اسم اسلام را دوست ميدارند. دشمن اسلام به آن معنا هم نيستند اما مطلقاً اعتقادي به فقه اسلامي، به احكام اسلامي و به حاكميت اسلامي ندارند. معتقد به همان روشهاي فردياند. اوايل انقلاب هم يك عدّه از همينها توانستند امور را قبضه كنند و در دست گيرند. اگر امام به داد اين انقلاب نميرسيد، همين آقايان، خشك خشك انقلاب و كشور را به دامن امريكا برميگرداندند! اينها هم دم از اصلاح ميزنند؛ گاهي دم از اسلام هم ميزنند اما در كنار كساني قرار ميگيرند كه صريحاً عليه اسلام شعار ميدهند و با آنها اظهار همبستگي ميكنند! گاهي دم از اسلام ميزنند، اما در كنار كساني قرار ميگيرند كه شعار ضدّيت با حكومت اسلامي، شعار سكولاريزم و حكومت منهاي دين و حكومت غيرديني و حكومت ضدّ ديني و لائيسم را ميدهند! پيداست كه اينها نفوذياند. اينها جزو آن دستهاي نيستند كه ارزشها را قبول دارند و معتقد به تحوّلند؛ نه. اينها نفوذياند؛ اينها بيگانه و غريبهاند. بنده چند ماه قبل از اين در همين منبر نماز جمعه بحث «خودي» و «غيرخودي» را مطرح كردم؛ اما فرياد بعضيها بلند شد كه چرا ميگوييد «خودي» و «غيرخودي»! بله، اينها غيرخودياند؛ اينها انقلاب و اسلام و ارزشها را قبول ندارند؛ جناحهاي خودي بايد حواسشان را جمع كنند.»
آنچه درس امروز از حادثه هفتم تير است، لزوم هشياري نخبگان و دلسوزان انقلاب در خصوص خطر نفوذيهاست. پيداست كه عمر نفوذيها همچنان پايان نيافته است. بايد آنها را شناسايي نمود و مانع تحقق مأموريت جديد آنها يعني «مهندسي تغيير گفتماني جمهوري اسلامي ايران» شد.
ارسال نظر