پاسخ رهبری به گلایه مجمع روحانیون
اولین جمله آقا پس از رهبری / رهبر انقلاب بالاسر بیت، اطرافیان و نزدیکان خود هستند
حتی برای تغییر برخی اعضای مجمع روحانیون که در برخی پستهای حکومتی بودند با اینکه خوب کار نمی کردند دست نگه داشتند و فرمودند اینها منصوب زمان امام(ره) هستند.
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- حامد زمانی و مریم عاقلی- روز دوشنبه ساعت 5 در یک عصر آرام بهاری و قبل از طوفان شدید تهران به دفتر محمد حسین صفار هرندی رفتیم تا برایمان از وجهه بازگو نشده رهبری بگوید که 35 سال است بار اصلی انقلاب را به دوش میکشد.آنقدر تکنگارههای زیّ مسلمانی رهبر انقلاب برایمان آرامشبخش بود که حتی طوفان 120 کیلومتری تهران هم که پنجرههای اتاق مصاحبه را به لرزه درآورده بود، ما را از فضای مصاحبه غافل نکرد. صفار هرندی برایمان از سبک زندگی «پیرمرد جوانی» گفت که شاگردپروری را به جای مریدپروری محمل رویشهای انقلاب کرده است و در عین احاطه به سبکهای شعر، سازهای موسیقی، فضای سینما و دنیای ادبیات داستانی و رمان، در عرصه سیاسی رهبری قاطع و مقتدر است که حتی دشمن هم به این نکته اعتراف دارد. صفار هرندی که در دفتر کارش در شورای عالی انقلاب فرهنگی پذیرایمان بود، برایمان از دغدغههای فرهنگی رهبری سخن گفت که به خاطر این سعه صدر و رویکرد فرهنگی بیشتر از هر مسئولی در جمهوری اسلامی پای صحبتهای جوانان مینشیند و برخلاف بسیاری از مواجهه با آنها هیچ ابایی ندارد؛ رابطهای که البته دو طرفه است و جوانان هم همنشینی سرحال و بانشاطتر از ایشان سراغ ندارند. آنچه در ادامه میآید گفتوگوی یک ساعته فارس با محمدحسین صفار هرندی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است که به بررسی ابعاد شخصیتی و عمومی و بینالمللی رهبر انقلاب میپردازد:
* آقای دکتر با توجه به اینکه 25 سال از رحلت حضرت امام میگذرد و نسلی که امروز از آرمانهای انقلاب دفاع میکند، وقتی به اندیشههای سیاسی و راهبردی حضرت امام رجوع میکند، بازتولید آن را در اندیشههای آیتالله خامنهای میبینید، برایمان از ابعاد مختلف رهبری ایشان و شباهتهای آن با مدیریت حضرت امام بگویید.
صفارهرندی: درباره رهبر معظم انقلاب ما باید به چند نکته توجه داشته باشیم. یکی بعد شخصیت عمومی ایشان است یعنی همان بعد که آدمها را از روی یکسری شاخصها میشناسند ابعاد اخلاقی، معنوی، سلوک ظاهری و زی عمومی؛ بعد دیگر بعد علمی و احاطه و اشراف نسبت به آنچه که ایشان در آن حوزه شناخته میشود و بعد سوم، بعد عملی و تأثیرگذاری ایشان به عنوان اداره کننده و هدایت کننده اصلی نظام است.
درباره مورد نخست و بعد شخصیتی من چند نکته را میگویم؛ اول اینکه زیّ طلبگی و سادهزیستی حضرت آقا چیزی است که مربوط به دوره طلبگی ایشان تا امروز میشود و به گفته برخی دوستان آقا که همرزم ایشان در دوران مبارزه بودهاند، میگویند که زهد امروز آقا از دوران پیش از انقلاب کمتر که نشده که بیشتر هم هست و این زهد امتناع از برخورداریهای مشروع است.
امتناع از برخورداری مشروع یعنی چیزی که خداوند هم حلال کرده است، انسان به خودش سخت بگیرد و از خودش کم بگذارد، این در شخصیت ایشان خیلی برجسته است. سادهزیستی و زندگی شخصی ایشان دیگر زبانزد است که در منزل شخصی ایشان موکت و زیلوی مندرس که دیگر نخنما شده است، جز مشاهدات عینی کسانی است که به اندرونی خانه ایشان راه داشتنهاند.
نکته دیگر زهد در حوزه عبادی است یعنی حضرت آقا از شخصیتهایی هستند که خود را ملتزم به مستحبات میدانند، یعنی علاوه بر واجبات که همه ما خود را موظف میدانیم، ایشان از جمله کسانی هستند که به دیگران توصیه میکنند اگر میخواهید در زندگی توفیق داشته باشید خود را ملزم به مستحبات کنید.
یعنی این جنبهها از جنبههای مهم در زندگی ایشان است. نکته دیگر این است که ایشان از گذشتههای دور دارای روحیه انقلابی بودهاند، وقتی زندگی ایشان را از سنین نوجوانی مرور میکنید که من توصیه میکنم مخاطبان و خوانندگان شما حتما این توصیه را جدی بگیرند و حتما کتاب «شرح اسم» را بخوانند که از زوایای کوچکی از زندگی مفصل انقلابی ایشان است، این روحیه انقلابی را میبینند که از آن زمان تا امروز افول که نکرده هیچ دائما نیز بالنده شده است و همان چیزی که درباره امام هم مطرح بود که هرچه پا به سن گذاشته بودند، پختهتر بودند و روحیه جوان انقلابی ایشان هم شکوفاتر شده است.
مهندس بازرگان میگفت من تعجب میکنم امام در سن 80 سالگی که از من هم چند سال بزرگتر است روحیهشان مثل جوانان 20 ساله است در حالی که من اصلا نمیتوانم این را بفهمم، این روحیه در حضرت آقا مثل امام وجود دارد و هرچه پا به سن گذاشته با نشاطتر و جوانتر است این روحیه و سازگاریشان با نسل جوان به همین دلیل است، یعنی خوب میفهمند و در فاز فکری جوانان حضور واقعی دارند.
* کما اینکه تنها مسئولی که در جمهوری اسلامی به صورت مستمر با دانشجویان دیدار سالانه دارند، حضرت آقا هستند.
صفارهرندی: به یک عبارتی شاید از مسئولانی که هیچ نگرانی از صحبت کردن با جوانان ندارند ایشان هستند برخی از اینکه با جوانان حرف بزنند نگران هستند، آقا حرفشان این است که نسل جوان آمادگی قبول حق را از بقیه نسلها بیشتر دارد، برای همین بهرغم ظواهری که موجب قضاوت غلط درباره جوانان میشود، باطن نسل جوان را حقپذیرتر میشناسند و این اعتمادی که ایشان به جوانان دارند، جواب داده است و موجب احیای این نسل در دوران معاصر شده است.
نکته دیگر روحیه شاگردپروری در ایشان به جای مریدپروری است، من تعریضی به کسانی ندارم که اهل مریدپروری هستند و وارد آن بحث هم نمیشوم ولی در ایشان، مریدپروری نمیبینید، ایشان شاگردپروری میکند، چون پرورش مرید جوری است که فقط افراد را با یک وجه از شخصیت آن مراد آشنا میکند که شاید آن فرد هیچگاه یک تشر هم نمیزند ولی آقا آنجا که لازم باشد بیرودربایستی، ایراد و انتقادی که وارد بدانند، مطرح میکند. برای همین شاید بیشتر از آنکه در کار پرورش، مرید باشند، انسان پرورش دادهاند و آدم تحویل این جامعه دادهاند که افراد موثری هم بودهاند، خیلی از شاگردان ایشان امروز در جایگاه و مناصب فرهنگی مدیریتی و سطوح کلان و خرد حضور دارند.
آخرین نکته که در بعد شخصیتی برای ایشان میتوانم بگویم، اشراف و نظارت ایشان بر حوزه خصوصی، ستاد شخصی و اطرافیانشان است.
* یعنی اشراف معظمله به بیتشان؟
صفارهرندی: بله، اینجور نیست که بیت ایشان رها باشد. ایشان بالاسر بیت، اطرافیان و نزدیکان خود هستند البته بالاسر به معنای این نیست که دائم حسابکشیهای از نوع متعارف داشته باشند بلکه طوری برخورد کردهاند که اطرافیان ایشان میدانند نباید وارد چه حریمهایی شوند و در واقع میدانند که چه حریمهایی ممنوعه است؛ کسی نباید وارد فعالیتهای اقتصادی بیدر و پیکر و اینگونه شود چرا که اعتقادشان این است که وقتی کسی به یک شخصیت برجسته نزدیک شود در بیرون او را به اعتبار آن شخص میشناسند و میخواهند به او میدان دهند و اگر این عرصه اقتصادی باشد مشخص است که کلی امتیاز داده میشود، لذا اطرافیان ایشان به این عرصه وارد نمیشوند.
در بعد علمی و نظری و شخصیت فرزانه مقام معظم رهبری باید گفت که ایشان از یک طرف عالم دینی و مجتهد است و از طرف دیگر یک روشنفکر و شخصیت فرهنگی است و کسی است که شعرشناس و شاعر است، هنرشناس و هنرمند است، قدرت مخاطبه با اهل فرهنگ و فرهیختگان را دارد و زمانی که با آنها صحبت میکنند آنها احساس میکنند با یک فرزانه و حکیمی طرف هستند که درباره حوزههایی که صحبت میکند کاملاً مشرف است. من وقتی سینماگران را در دوره وزرات به خدمت ایشان برده بودم بعد از جلسه خیلی از اهالی سینما پیش من آمدند و گفتند ما خدا را شکر میکنیم کسی در جایگاه رهبری است که اینقدر درباره سینما آگاهی دارد.
آنها این نکته را از زاویه نگاه خود میگویند چرا که شرط رهبری این نیست که سینما بشناسد، او میگفت من به عنوان کسی که در این شغل و حرفه هستم به خودم میبالم که رهبر کشورم از حوزه تخصصی من این همه میداند؛ نویسندگانی هم که پیش رهبری آمدند، قضاوتشان همین بود.
* یا گعدهای که شعرا نیمه هر ماه رمضان با حضرت آقا دارند.
صفارهرندی: بله وقتی که با شعرا حرف میزنند مثلاً وقتی به آنها میگویند فکر نمیکنید اگر در فلان مصرع شما این کلمه را میگفتید، بهتر نبود؟ آنها میفهمند با کسی طرف هستند که تا به این حد بر این حوزه تسلط دارد، در خیلی از عرصههای دیگر از جمله عرصههای اجتماعی و در مباحث مربوط به تاریخ، علم رجال، شخصیتشناسی، ادبیات داستانی و رمان مخاطب ایشان احساس میکند که این صحبتها برآمده از یک گنجینهای از تجربیات و ذخایر معنوی و دانشی است که محصول چهار کتاب خواندن نیست بلکه محصول یک عمر کتابخوانی است.
محصول یک عمر حضور پیدا کردن در گعدههای فرهنگی و محیطهای روشنفکری است از آن طرف کسی که این حرفها را درباره او میزنیم همان مرد زاهدی است که به مستحبات خود ملتزم است چون خیلیها هستند وقتی در محافل روشنفکری حاضر میشوند خود را میبازند ولی یکی هم در آنجا حاضر است و هم به آن حوزه مشرف است و هم از این طرف یک انسان مهذب، زاهد و خود را نباخته در مواجهه با این عرصه است. شخصیت ذووجوه ایشان کمنظیر است.
من اگر کلی به ذهنم فشار بیاورم و بخواهم مرور کنم نمیتوانم چند نفر از معاصرین را بگویم، یعنی به سه نفر هم نمیتوانم برسانم و بگویم این ذووجوه بودن را که صاحب ابعاد متنوع هستند داشته باشند.
در باب حوزه اصلی تخصصی ایشان که ایشان به عنوان یک مجتهد در علوم دینی که عرصههای متنوعی از جمله فقه و اصول و تفسیر و کلام و فلسفه گرفته تا بعضی ظرائف قضیه مانند ادبیات عرب و تسلط از آن نوع که فضل محسوب میشود، رهبری از کسانی است که در همه این ابعاد جایگاه قابل قبول و شناخته شدهای دارد.
* در بحث نقش اصلی رهبری که به موضوع هدایتکنندگی نظام اشاره داشتید، خیلیها معتقد هستند پس از رحلت حضرت امام(ره) هیچکس نمیتوانست در این طراز، شانه به شانه حضرت امام(ره) راهبری نظام را برعهده بگیرد؛ از نظر مؤلفههای سیاسی چه امری باعث شده که مقام معظم رهبری چنین جایگاهی داشته باشند؟
صفارهرندی: این سؤال ورودی خوبی برای بعد سوم یعنی تجربیات عملی مدیریت کردن کشور در سطح رئیسجمهور و پس از آن در سطح رهبر شد. حقیقت امر این است که وقتی حضرت آقا وارد عرصه مدیریت سیاسی شدند فاقد همه این تجربیاتی از این دست حتی در سطوح خیلی پائین در قبل از انقلاب هستند چرا که هیچوقت مدیرکل جایی یا در وزارتخانهای نبودهاند اما بهرهمند از یک زمینههای خدادادی بودهاند و فهم عمومی از عرصه سیاست داشتهاند و استعدادی از آن جنس که وقتی با یک مطلبی مواجه میشوند خیلی زود بتوانند دریافت کنند. من یک وقتی از مدیر یک مؤسسه آموزشی، فرهنگی شنیدم که گفت آن اوایل انقلاب، حضرت آقا و برخی از مقامات روحانی کلاسهای زبان را شرکت میکردند؛ کسی که به آنها زبان میآموخت میگفت فراگیری ایشان خیلی خوب بود و آن استاد مربوطه میگفت برای من جالب است که آنها در سن بالای 40 سال فراگیری خوبی دارند. من میدانم که در سالهای اخیر نیز روی این چیزها تمرکز دارند و ایشان متون انگلیسی و مجلات خارجی را خودشان میخوانند، البته نمیدانم اجازه دارم این موضوعات را بگویم یا خیر.
* ایشان به چند زبان تسلط دارند؟
صفارهرندی: عربی را که قطعاً تسلط دارند اما میدانم که در زبان انگلیسی نیز همین الآن ایشان مجلات و ژورنالهای خارجی را مستقیم بدون اینکه ترجمه را بگیرند، مطالعه میکنند.
بنابراین اینها استعدادهای خدادادی است و همین سبب میشود ایشان در زمینههای اصلی زندگی طلبگی خود در همان عنفوان جوانی به جایگاه اجتهاد میرسند و میتوانند معلم و استادی برای طلاب دیگر باشند. در واقع استادی ایشان خیلی زود اتفاق افتاده و شاگرد پای درس ایشان نشستن و زانو زدنها مربوط به دوره جوانی ایشان باز میگردد و خیلی از کسانی که شاگردان آن روز ایشان هستند از شخصیتهای برجسته و مطرح امروزند.
* انقلاب اسلامی چه خصیصهای دارد که افرادی مثل آیتالله خامنهای از رویشهای آن هستند؟
صفارهرندی: آن بعد عملی در حوزه سیاست را میتوان گفت که انقلاب یک ویژگی و خصیصهای دارد که افراد را بر میکشد و اگر روح انقلابی در خود آنها باشد خصیصه انقلاب این است که افراد را به سرعت بالا میآورد مثل همان چیزی که خود آقا درباره جوانانی که در جبهههای نبرد ره صد ساله را یک شبه پیمودند مطرح میکنند که آنها جوانانی بودند که قبل از آن حتی در حد سرباز صفر هم اطلاعات نظامی نداشتند اما ظرف یک سال فرمانده محور، فرمانده لشگر و فرمانده برجسته جنگ شدند. امثال شهید باقری و شهید خرازی از این زمره هستند.
خود ایشان در بحبوحه سالهای اول انقلاب از طرف امام چند مأموریت داشتند و نماینده امام در سپاه و یک مدت نماینده امام در ارتش و نماینده امام(ره) در شورای عالی دفاع بودند؛ بنابراین اگر فردی آمادگیهای روحی لازم را نداشته باشد چطور میخواهد با جماعتی ارتشی مواجه شود که انسانهایی هستند که در یک رشته خاص خودشان تبحر و تخصص دارند، بنابراین اگر دارای ویژگی شخصیتی نباشد فردی که از بیرون وارد این جمع شود، زود کم میآورد اما میبینیم که ایشان در ارتش گل میکند و بعد از آنجا نمایندگی مجلس...
* این سمتها مربوط به چه بازه زمانی است؟
صفارهرندی: همه این اتفاقات ظرف دو سال افتاده است تا اینکه ایشان بعد از دو سال و نیم که از انقلاب میگذرد، رئیسجمهور میشود و در جایگاه ریاستجمهوری درخشش ایشان به مراتب بیشتر از موارد قبلی است با اینکه حوزه عمل ایشان بسیار خطیر و پر ماجرا است ولی ایشان از خودش وارستگیهایی را نشان میدهد که به آن حرف امام میرسد که بارها نقل شده است و حاج احمدآقا دیدهاند.
* آن نقل قول چه بود؟
صفارهرندی: وقتی آقا در سفر به کره شمالی بودند تلویزیون نشان داد که ایشان از جلوی گارد احترام سان میدیدند، حاج احمدآقا میگوید امام به من اشاره کردند و با غرور افتخار کردند و گفتند «احمد! ایشان به درد رهبری میخورد؛ ببین چقدر رهبری برازندهشان است».
شاید وقتی امام این حرف را میزدند علاوه بر این ظاهری که میدیدند ایشان با صلابت و اقتدار در آنجا قدم بر میدارد، همه سوابق پر افتخار ایشان از اول انقلاب تا آن روز در مقابل چشم امام رژه میرفته است که در مراعات مسائل مربوط به حوزه دین همانقدر ملتزم بودهاند که در مراعات حقوق و حق مردم و جلوگیری از ریخت و پاش و اسراف و از آن طرف در نمایش اقتدار و صلابت یک کارگزار حکومتی مقابل زیادهخواهان عالم؛ لذا آنجا میگویند که ایشان به درد رهبری میخورند.
با این پیشینه آقا، رهبر میشوند، رهبریای که با اشارت امام(ره) خیلی از موانعش مرتفع میشود و خود خبرگان وقتی دور هم نشسته بودند به همین نتیجه میرسند که کسی شایستهتر از ایشان نیست. بنابراین انتخاب آقا یک انتخاب طبیعی است یعنی ایشان را ما در جایگاه رهبری میبینیم در حالیکه کلی افراد دور یکدیگر نشسته و رایزنی کردهاند و آخرش به این نتیجه میرسند و این همان نتیجهای است که قبلاً امام به آن رسیده بود.
* درباره شباهتهای مدیریتی حضرت آقا با امام(ره) بفرمائید که چه ویژگیهایی در این بزرگوار باعث شده مردم جای خالی امام را احساس نکنند؟
صفارهرندی: ببینید! برجستهترین ویژگی امام این بود که در همه احوال حرف از خدا میزد و تأکید داشتند هرکاری که ما انجام میدهیم در محضر الهی است بنابراین خدا را همواره شاهد و ناظر میگرفتند که آیا خداوند از کاری که ما انجام میدهیم راضی است یا خیر؟ حضرت آقا نیز همین خصوصیت را دارند یعنی کاری که انجام میشود باید نسبتش با اعتقادات ایمانی و دینی ما محرز باشد.
مساله دوم این است که امام به مردم به مثابه عیالالله یا خانواده خدا توجه داشتند یعنی کسانی که ما در قبال آنها وظیفه برعهدهمان است و برای برآوردن نیازهای مشروع مردم جانفشانی کنیم. در واقع امام نسبت به مردم اینگونه بود و آنها را ولینعمت میدانست. لذا نگاه آقا نیز همینگونه است. هرچند این اصلاً عجیب نیست چرا که وقتی امام از دنیا رفتند و آقا مسئول اداره کشور شدند اولین جملهای که فرمودند این بود که «راه ما، راه امام است و هدف ما هدف آن بزرگوار است» در واقع ایشان از روز اول طی کردند و کسی انتظار نداشت که راه جدیدی بخواهد گشوده شود. انقلاب بازگشت ندارد و رو به جلوست و اگر هر اتفاقی بیفتد، محکمات رفتارهای امام(ره) حفظ خواهد شد البته همه جا مسائل مستحدثه و مقتضیات روز میتواند تعیینکننده رفتارهای جدید باشد اما اصول و محکمات فرقی نکرده است.
* چیزی که اصطلاحاً گفته میشود انقلاب فرزندان خود را میخورد اما ما میبینیم چنین چیزی درباره انقلاب ایران معنا ندارد، چقدر حضرت آقا در عدم تحقق این گزاره نقش داشتهاند؟
صفارهرندی: اتفاقاً این تعبیر که انقلاب فرزندان خود را میخورد آقا یک وقتی تعریضی به آن داشتند و فرمودند این حرف درست نیست و کجا انقلاب فرزندان خود را میخورد؟ ممکن است بعضی از فرزندان انقلاب راه خود را کج کنند و مسیر دیگری را بروند اما این ربطی به انقلاب ندارد. ایشان فرمودند برخی از افراد...
* همان ریزشها و رویشها که مقام معظم رهبری مطرح کردند در اینجا معنا پیدا میکند؟
صفارهرندی: احسنت، ایشان فرمودند انقلاب بالندگی دارد و اگر کسانی کم آوردند و رفتند و راه خود را تغییر دادند، انقلاب تولیدات و رویشهای جدیدی دارد که جای افرادی را که عرصه را خالی کردهاند پر میکند؛ این تعبیر قرآن است که میفرماید «اگر شمایی که الان جلودار هستید کم بیاورید خداوند چنتهاش خالی نمیشود و قومی را میآورد که هم آنها خدا را دوست دارند و هم خدا آنها را دوست دارد» بنابراین با این نگرش انقلاب دائم در حال نو شدن است.
* یعنی میتوان این را به خاطر همان مشی شاگردپروری رهبر معظم انقلاب هم دانست؟
صفارهرندی: یک مدیری هست که فکر میکند همه چیز در الآن خلاصه میشود و میخواهد فقط الآن را کادرسازی کند. شخص دیگری هم هست که 20 سال آینده را میبیند. وقتی حضرت آقا حکم صادر میکند که باید سیاستهای کلان نظام طراحی شود و باید برای آینده چشمانداز داشته باشیم، به این معناست که ایشان افقهای دور را مینگرد و مدیریت خود را محدود به زمان حاضر نمیبیند.
طبعا این نگرش، انسان سازی برای آینده را ایجاب میکند. یعنی باید از حالا زمینه برای تربیت اشخاصی فراهم شود که بتوانند در طراز مدیریت 20 سال دیگر، 50 سال دیگر ظاهر شوند.
سرمایهگذاری ایشان روی طلاب جوان، دانشجویان و پرورش کادر ورزیده علمی در سنین جوانی به همین علت است. میانگین سنی اندیشمندان برتر در حوزههای برجسته علمی نظیر انرژی هستهای، نانو، بیوتکنولوژی، سلولهای بنیادی و پیشرفتهای مختلف که ما در آن زبانزد شدهایم حدود 30 سال است. یعنی اگر امروز برای تربیت دانشمندان سرمایه گذاری کرده باشی، 30 سال دیگر باردهی و ثمر آن را خواهی دید.
در واقع بستری تعبیه میشود که جایگزینهای این اندیشمندان نیز پا به عرصه بگذارند. از نگاه دشمن ترور شهید علیمحمدی سبب کورشدن تحقیقات هستهای در ایران میشود، اما واقعیتی که اتفاق افتاد این بود که شمار مشتاقان حضور در عرصه دانش هستهای در دانشگاهها چند برابر شد به طوری که داوطلبان ورود به این رشته چند برابر قبل می شود و حتی عدهای از دانشجویان از رشتههای تحصیلی خود انصراف داده و رشته های مرتبط با فناوری هستهای را برای ادامه تحصیل برمیگزینند.
بخش قابل توجهی از هیجان علمی که در جامعه هست را مدیون نگاه ایشان هستیم، زیرا نوع مواجهه ایشان با مسائل مربوط به حوزه دانش، فناوری و پیشرفت علمی بینظیر است و شخص دیگری از مقامات کشور را در این قد و قوارهها حتی با فاصله چند پله هم نمیبینیم.
* بله، جلسات مداوم ایشان با اساتید و دانشگاهیان هم در این زمینه قابل تامل است.
صفارهرندی: یکی دیگر از بزرگان کشور را پیدا کنید که این آمادگی، تحمل و گوش شنوا را داشته باشند. حتی در این جلسات شاهد بودهاید که ایشان ترجیح میدهند بیشتر شنونده باشند و کمتر صحبت کنند.
* نگاه حضرت آقا به مسائل بینالمللی را چگونه ارزیابی میکنید، بسیاری از کارشناسان معتقدند اکثر پیشبینیهای حضرت آقا به عنوان مثال در مسائل مصر و پیروزی حزب الله در مقابل رژیم صهیونیستی به واقعیت پیوسته است.
صفارهرندی: این موضوعاتی که طرح کردید به داشتن یک قدرت تحلیل و برآورد صحیح باز میگردد. یعنی اینکه آنها دارند صحنه را درست میبینند. چون برآورد آنها متاثر از نگاه صحیح است و این موضوع مقدمهای میشود برای تصمیمات درست بعدی. همان گونه که وقتی برآوردی غلط باشد، تصمیمات غلط میشوند و وقتی مشاهدات کامل نباشند، برآوردها ناقص میشوند.
این آیندهبینی و آیندهنگری پیش از هرچیز به همان قدرت تحلیل درست مربوط میشود. البته این موضوع یک روی دیگر هم دارد که ما نمی خواهیم خیلی با کسانی که منکرش هستند وارد تعدی و دعوا شویم. اینکه اگر کسی در مسیر حق قرار گرفت هدایتهای الهی شامل حالش میشود. البته این هم حرف قرآن است، آنجا که میگوید: «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ»یعنی کسانى که در راه ما کوشیدهاند به یقین راههاى خود را بر آنان مىنماییم و در حقیقت خدا با نیکوکاران است که یکی از مصادیق آن همین قدرت پیش بینی درست است. افراد تصور می کنند چنین افرادی از عوالم غیبی خبر میدهند، خیر، آنها مدعی چنین چیزی نشدهاند، بلکه این دست حمایت الهی است که میآید و به آن قدرت روشن بینی برکت میدهد.
بنابراین دو موضوع مطرح شد، نخست مشاهده درست، برآورد صحیح و رسیدن به یک نقطه اطمینان بخش راجع به آینده و دیگری به کمک آمدن حمایت ها و هدایت های الهی به سمت کسی است که در این مسیر حرکت می کند. این دیگر غیب گویی نیست و به معنای امداد الهی در نقطهای است که انسان زمینی در مسیر خدایی حرکت کرده است.
* به محبوبیتی که حضرت آقا در جهان اسلام دارند، اشاره فرمودید، اندکی پیش هم امیر کویت تاکید کرده بود که حضرت آقا رهبر بی بدیلی برای جهان اسلام هستند. این موضوع برای ما در داخل ملموس است، اما این محبوبیت ایشان در عرصه بینالملل چگونه بدست آمده و علت محبوبیت ایشان در جهان اسلام چیست؟
صفارهرندی: در اینباره دو نکته وجود دارد که باید از هم جدا شود. یک بعد آن شیفتگی و ابراز ارادت ملتها به شخصیتی چون حضرت آقا است. مسلمانانی که در اعماق کشورهای اسلامی سخنان ایشان را با واسطه مثلا از طریق تلویزیون یا جراید میشنوند، این سخنان در ذهن آنها برگردان و کپی سخنانی است که از اولیای خدا شنیدهاند و میگویند خاستگاه این صحبتها جای محکمی است.
بعد دیگر این موضوع هم به چهرههای سیاسی و شخصیتهای برجسته جهانی باز میگردد. چند روز پیش دیدم که یک صاحب نظر امریکایی درباره حضرت آقا گفته بود که در پنج ثانیه صحبتهای این مرد، معادل بیش از پنج ساعت وراجیها و پشت هم اندازیهای سران ما، مطلب نهفته و از حقایق برخودار است. این فرد که مسلمان نیست، مرید ایشان نیست پس چه اتفاقی میافتد؟
واقعیت این است که حکمت را همه انسانهای اهل نظر میتوانند تشخیص بدهند. حضرت آقا با سران برخی کشورها ملاقات میکنند، همه آنها که مسلمان نیستند، ولی ملاکهایی برای خودشان دارند. به عنوان مثال زمانی که حضرت آقا راجع به تاریخ کشور آنها با اشراف کامل و تسلط کافی صحبت میکند، در حالی که حوزه تخصصی اش نیست، واضح است که در برابر چنین پشتوانهای کرنش و تواضع میکنند.
یا یکی دیگر از سران میآید و با حضرت آقا وارد سخن میشود و درمییابد که گنجینه معارف دینی ایشان بسیار وسیع است و نمیتوان گفت همانند رهبرهای سیاسی دیگر است، بلکه ایشان یک رهبر سیاسی معمولی نیست و بر گنجینهای از معارف اعتقادی و الهی تکیه زده است که در کشورهای دیگر تنها نزد علمای دینی و کشیشها پیدا میشود. این مرد سیاستمدار است و بر راس یک نظام سیاسی نشسته، ولی معرفتش از عالمانی که آنها قبلا دیدهاند بیشتر است. از سوی دیگر او را در کسوت یک معلم اخلاق هم می بینند، زیرا در جایگاهی قرار گرفته است که اقتضا میکند تبختر و غرور داشته باشد، در حالی که به هیچ وجه اینگونه نیست و متواضعانه و همانند یک برادر با آنها رفتار میکند. این تواضع مثال زدنی هم آنها را به کرنش وا میدارد.
شایسته است به منش و شخصیت حضرت امام (ره) هم اشاره کنیم. زمانی را به خاطر بیاورید که آقای شوارتنادزه، وزیرخارجه شوروی سابق، پیام آقای گورباچف را در پاسخ به نامه امام به ایران آورد. کسانی که در صحنه حاضر بودند میگفتند که وی چنان تحت تاثیر محیط آن اتاق و هیبت و نفوذ معنوی امام قرار گرفته و مبهوت شده بود که وقتی آن پیام را قرائت میکرد دستها، پاها و صدایش میلرزیدند.
بنابراین باید گفت تاثیرپذیری انسان ها همیشه به اقتدار ظاهری شخصیت ها باز نمی گردد، بلکه اقتدار باطنی به مراتب اثرگذارتر است و ما خدا را شاکریم که اصل نفوذ قدرت رهبران ما و هر کس که به آنها تاسی کرده، تصرف دلهاست.
* میتوان گفت این منش و اقتدار برگرفته از ذات جریان انقلاب اسلامی است؟
صفارهرندی: باید بگویم انقلاب اسلامی متاخر از اولین نکتهای است که به آن اشاره شد، تحت این عنوان که «من کان لله، کان الله له» کسی که با خدا باشد، خدا با او خواهد بود.
* یکی دیگر از خصایص ویژه حضرت آقا عملکرد فراجناحی و بها دادن به همه تفکرات است که مصداق آن را میتوان در حمایتشان از همه دولتها ملاحظه کرد.
صفارهرندی: بله، در گذشته هم حضرت آقا هر زمان که دانشجویان را به حضور میپذیرفتند، تاکید داشتند که از همه گروههای داخل دانشگاه از دفتر تحکیم وحدت و انجمنهای اسلامی با تمایلات و گرایشهای مختلف گرفته تا جامعه اسلامی، بسیج دانشجویی و ... بیایند. حالا هم همینطور است. البته شاید برخی چندان رغبتی نداشته باشند و نخواهند کنار بقیه حضور پیدا کنند، ولی حضرت آقا این چتر رهبری خود را روی سر همه گستردهاند.
خاطرم هست اوایل دهه هفتاد بچههای دفتر تحکیم وحدت با یک گرایش از جنس چپ خدمت آقا رفته بودند و گله کرده بودند که " ما هم تابع شما هستیم و رهبری شما را پذیرفتیم ولی آنطرف کسانی هستند که به ما می گویند شما ضد ولایت فقیه هستید، شما نصیحتشان کنید. حضرت آقا هم جواب قشنگی داده بودند و گفته بودند که «شما با آنها چه کار دارید، شما در ابراز وفاداریتان به نظام طوری صحبت کنید که حرفهای آنها خنثی شود.» اگر آنها این کار را کرده بودند، این انگ از پیشانیشان برداشته می شد.
ایشان در مورد گروهها و احزاب نیز همین رفتار را داشتند. یک نمونه اخیرش جلسهای بود که ایشان با نمایندگان نامزدهای انتخابات سال 88 داشتند و آنها را که معترض بودند به حضور پذیرفتند که حاصل آن دیدار خوشبختانه تبدیل به یک کتاب شده و عین جزئیات جلسه بیرون آمده است. این امر نشان می دهد ایشان به قدری آمادگی روحی دارند که حتی با نمایندگان ستادهای انتخاباتی نامزدها بنشینند و صحبتهای ایشان را بشنوند و با آنها دیالوگ برقرار کنند.
نمونه دیگرش این است که پای صحبت دانشجو بنشینند، او بیاید اعتراض کند و حتی به رهبری خود ایشان ایراد بگیرد و بعد آقا بفرمایند که کسی به این دانشجو تعرضی نکند و آزارش ندهد. همه اینها در حالی است که در جوامع دیگر از این خبرها نیست که رئیس کشور که هیچ وزیر مربوطه و حتی رئیس دانشگاه حاضر شود با این میزان از تحمل و آمادگی روحی پای صحبتهای اعتراضی افراد بنشیند.
ایشان درباره احزاب، گروهها و گرایشات سیاسی هم همین گونه رفتار میکنند. به عنوان مثال هرچند جامعه روحانیت مبارز و مجمع روحانیون مبارز حزب محسوب نمیشوند، ولی عمل شبه حزبی دارند و فعال سیاسیاند. وقتی برخی اعضای مجمع روحانیون به گلایه به حضرت آقا گفته بودند که شما ظاهرا خیلی تمایل ندارید ما فعال باشیم و ما هم نمیخواهیم عملی را که موجب آزار ذهن و دل شما باشد انجام دهیم، پس میخواهیم کارهایمان را تعطیل کنیم. ایشان فرموده بودند «از چه قرینهای به این نتیجه رسیده اید که من از فعالیت شما ناراحتم؟»
در حالی که واقعیت عکس آن بود و تمام امتیازاتی را که احیاناً از زمان امام (ره) رسم بود که ایشان کمک مالی به جامعه روحانیت مبارز و مجمع روحانیون مبارز میکردند، در زمان حضرت آقا هم عینا همین کار انجام میشد. حتی برای تغییر برخی اعضای مجمع روحانیون که در برخی پستهای حکومتی بودند با اینکه خوب کار نمی کردند دست نگه داشتند و فرمودند اینها منصوب زمان امام(ره) هستند. در واقع در بسیاری مواقع کسانی که منتسب به جناح چپ سیاسی بودند به همان اندازه نزد ایشان اعتبار داشتند که جناح دیگر داشت.
البته اینها به معنای این نیست که ایشان بین کسی که از انقلاب دفاع میکند با کسی که انقلاب را نادیده گرفته است، تفکیک محتوایی نداشته باشند. ایشان روی دفاع از نظام تعصب دارند و غیرت ورزی میکنند و اصراردارند که باید مسیر پیموده شده در دوره امام و همان سیره جاری باشد. اگر هم کسی از این راه تخطی کند رودربایستی ندارند و ملاحظه نمیکنند و با وی برخورد میکنند.
البته این دو را باید ازهم جدا کرد. ایشان از یک سو اصرار دارند کسانی را که یادگارهای دوره مدیریت امام هستند حفظ کنند، اما از سوی دیگر اگر معلوم شود این فرد میخواهد از مسیر امام خارج شود با او رو دربایستی نمیکنند.
آقا در مورد آقای هاشمی در نمازجمعه 29 خرداد 88، 10 دقیقه در مدح و بیان سوابق مشعشع و خدمات و زحماتی که آقای هاشمی کشیدند از عمق وجودشان سخن میگویند و به عنوان رفیق 40 ساله به او علاقهمند هستند و خودشان را در یک عهد و پیمان قدیمی با او میبینند، ولی آنجا که پای یک قضاوت در میان می آید و میخواهند بگویند از میان دو دیدگاهی که نسبت به مسائل فرهنگی و سیاسی و بین المللی مطرح است، یک نگاه به من نزدیکتر است، بعضیها خرده میگیرند که بفرمایید دیدید احمدینژاد چه کرد؟
در حالی که عملکرد بعدی احمدی نژاد ارتباطی با آن زمان ندارد. در آن فضا و محیط دیدگاه احمدینژاد در حوزه فرهنگ و بینالملل به دیدگاه حضرت آقا نزدیک تر بود، پس آن را ابراز کردند. ولی آیا ایشان یک ضمانت ابدی برای احمدی نژاد ایجاد کردند؟ خیر. بعدها هم دیدیم جایی که احمدی نژاد دارد راهی را به خطا می پیماید، آقا به او گفتند اجازه نداری این کار را بکنی و جلویش را گرفتند. و همان موقع که احمدی نژاد در داخل مجلس رفتاری کرد که خروج از دایره برخورد اخلاقی بود، ایشان مذمتش کردند و گفتند این کار غیراخلاقی بود. ایشان این شهامت و شجاعت را در بیان آنچه که حق میبینند داشته و دارند.
* آقای صفار! زمانی که شما سمت وزارت فرهنگ و ارشاد را برعهده داشتید، مهمترین و جدیترین نگرانی که رهبری در حوزه فرهنگی داشتند چه بود؟
صفارهرندی: اول یادمان باشد حضرت آقا شخصیتی هستند که فرهنگ را به خوبی میشناسند، یک مرتبه ایشان به یکی از هنرمندان که موسیقی مقامی و اینها کار میکرده گفتهاند که فکر میکنم ساز شما خوب کوک نیست. او میگوید نه آقا، سازم را تازه تنظیم کردهام. اما آقا میگویند خیر. این هنرمند بعد میبیند که بله تنظیم سازش به هم خورده و کوک نبوده است!
ایشان اشرافش در حوزهای نظیر موسیقی تا این حد است، در حالی که علیالاصول یک روحانی نباید در این زمینهها ورودی داشته باشد اما ایشان ورود میکنند. البته تاکید هم دارند که شان حکومت دینی ترویج موسیقی نیست و علی رغم اینکه موسیقی را میشناسند و از هنرمند اهل موسیقی حمایت میکنند و او را تشویق میکنند، اما میگویند شان حکومت این نیست که هر جوان و نوجوانی ساز روی دوشش بیاندازد و بخواهد ساز بزند. بلکه این حوزه یک حوزه تخصصی است و یک عدهای باید کارشان این باشد.
جنس دغدغههای اصلی ایشان این است که یک برنامه هدایت شده از بیرون علیه فرهنگ ما طراحی و عملیاتی شده و این کار هم به صورت جبههای در حال انجام است و به صورت جبههای علیه فرهنگ خودی دارد کار میشود. ایشان انتظارشان از مدیران و فعالان فرهنگی، هنرمندان و فرهیختگان این است که این صحنه را درست ببینند. مبادا در پازل دشمنی که با برنامه آمده است و فرهنگ اصیل شما را خطاب قرار داده بازی کنید.
این بحث تهاجم فرهنگی که ایشان مطرح کردند، به این معناست که آن را به مثابه جنگ میداند و اینکه دشمن برای جنگ آمده و آرایش فرهنگی هم گرفته است. همه نیروهایش را هم جمع کرده و جبههای عمل میکند و عیادیاش را در قسمتهای تخصصی خوب به کار می گیرد، مخصوصا در بخش اصلی که عملیات روانی و جنگ نرم است. ایشان معتقد است اگر هنرمند این صحنه را اینگونه نبیند نه تنها هیچ بهره مثبتی از فعالیت فرهنگی اش نمی برد، چه بسا خود این اثر وسیلهای برای ضربه زدن به هنرمند شود.
حالا باید پرسید چرا برخی که بعضا تعریض دارند میگفتند که چرا آقا اینقدر روی تهاجم فرهنگی تکیه میکنند؟ آیا اینها توجه دارند که ایشان عنصری است که فرهنگ در وجودش است و بیش از همه مدعیان فرهنگی کتاب خوانده و به حوزه سینما و سایر عرصههای هنر اشراف دارند؟ بنابراین وقتی احساس خطر میکنند و آژیر خطر را به صدا در میآورند، باید به عنوان یک فرد کارشناس پای صحبتهایشان نشست، آن هم از این منظر که این هشدارها هشدار سیاسی نیست و فرهنگی است.
میبینید که آثار این نظرات و دیدگاهها چندسال بعد برای دیگران هم قابل لمس میشود. وقتی حضرت آقا اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 بحث تهاجم فرهنگی را مطرح کردند، عدهای که آن زمان مسئولیت داشتند، وزیر فرهنگ وقت بودند، با حالت تمسخر گفتند یعنی چه؟ تهاجم اصطلاح نظامی است به فرهنگ نمیخورد. در واقع خواستند فیلسوف مابانه حرف ایشان را خفیف کنند. مدتی گذشت و همین فردی که این حرف را زده بود، وقتی خودش در جایگاه مدیریتی کلانتری، در سمت مدیریت کشور قرار گرفت همین تعبیر را به کار برد.
حتی کسانی که در خارج از فرهنگ ما هستند این را فهمیدند. وزیر فرهنگ روسیه ( کشوری که هیچ نسبتی با ریشههای اعتقادی و اخلاقی ما ندارد) در اجلاس شانگهای که وزرای فرهنگ حضور داشتند، 30 دقیقه درباره تهاجم فرهنگی غرب صحبت میکرد. این واقعیتی است و یک حکیمی 20 سال پیش این را فهمیده و آژیرش را به صدا درآورده است. حالا فرانسه هم از تهاجم فرهنگی حرف میزند و میگوید امریکا روی ما تهاجم فرهنگی کرده است. کانادا هم همین را میگوید.
* در جمعبندی این بحث با توجه به اشارهای که به مدیریت جامع رهبری در ابعاد مختلف فرهنگی سیاسی،بینالمللی و اقتصادی و اجتماعی داشتید،اگر نکتهای باقی مانده است، بفرمایید.
صفارهرندی: اجازه بدهید از زبان مخالفان حضرت آقا بگویم. وقتی یکی از افراد منتسب به اپوزیسیون نظام که بعدها هم به زندان افتاده، گفته بود «ما با اصل ولایت فقیه مخالفیم، یعنی میگوییم نباید در این مملکت کشور بر مبنای چنین اصلی اداره شود و ما اصالتا قبول نداریم. ولی اگر یک زمانی قرار باشد ولایت فقیه در این مملکت پیاده شود، هیچ کس شایستهتر از آقایی که الان هست نیست.»
خوشتر آن باشد که سر دلبران، گفته آید در حدیث دیگران
آنها میدانند که برجستگیهای شخصیتی ایشان چیست؟ اگر هم مخالفتی دارند، با این است که کسی مثل امام بخواهد حکومت کند. نه اینکه آرزو کنند ایکاش امام(ره) باز حضور داشت، نه آنها میگویند مثل امام(ره) نباید باشد. حتی اگر ریاکارانه در گذشته خود را تابع امام و خط امام معرفی کرده بودند، ولی به این نتیجه رسیده بودند که مملکت را باید از مدیریت یک مرد الهی خارج کنند و گرنه قبول دارند که ایشان شایستهتر است.
* اما با این حال انتقاد دارند که با رهبری امام(ره) فاصله وجود دارد.
صفارهرندی: اینها لفظی است و اینها همان کسانی هستند که خودشان گفتند «در دوران امام(ره) هم ولایت فقیه را قبول نداشتند اما جسارت اینکه روبروی امام بایستیم در ما نبود.»
ارسال نظر