گفتگویی تاریخی از مرحوم عزت الله سحابی:
مخالف تضعیف حکومت جمهوری اسلامی هستیم / سروش با این روند به انزوا و گوشهگیری میرسد
اگرسروش بخواهد تعصب بورزد و بر حرفهايش اصرار كند به سمت انزوا ميرود...اندك فتوري در اقتدار حكومتي ايران باعث آشوب و بلوا از اطراف و اكناف ميشود.
پايگاه خبري تحليلي «پارس»-اميرحسين ثابتي- عزت الله سحابی از چهره های شاخص ملی مذهبی بود که دقیقا سه سال قبل در 10 خرداد 1390 درگذشت. زندگی سیاسی- اجتماعی وی فراز و فرودهای زیادی داشت، از بازداشت در دولت هاشمی به خاطر نقد رییس جمهور تا همنوایی سالهای بعد وی با هاشمی و اصلاح طلبان؛ اما انتقادات تند وی به انحرافات فکری عبدالکریم سروش در سال 87 فراموش نشدنی است.وي در اين گفتگو اظهار مي دارد: «بنده حرف آقای سروش و هم صحبتهای آقای مجتهد شبستری را به هیچ وجه قبول ندارم. در قرآن کریم بارها تاکید شده است که «انا انزلناه قرآناً بلسان عربی مبین» یعنی ما قرآن را به زبان عربی نازل کردیم در حالیکه سروش و مجتهد شبستری میگویند قرآن بر پیامبر نازل شده اما زبان آن ارتباطی به وحی ندارد...از طرفی اگر آقایان سروش و مجتهد شبستری قبول دارند که حضرت محمد (ص)، راستگو است نباید این حرفها را بزنند. قرآن به اندازهای روشن و مبین است که احتیاجی به این بحثها ندارد ... از نظر عاقبت دنیوی، سروش با این روند به انزوا و گوشهگیری میرسد. اگر ایشان بخواهد تعصب بورزد و بر حرفهایش اصرار کند به سمت انزوا میرود ... ایشان حرفهایی میزند که بچهها و جوانان را خراب میکند و صحبتهایش باعث انحراف فکری افراد است.»
به گزارش پايگاه خبري تحليلي «پارس»، محمد صادق زماني كه در سوم اسفند 1387 با عزت الله سحابي اين گفتگو را انجام داده در مورد اين گفتگو مي نويسد: گفتگو با عزت الله سحابي رهبر شوراي فعالان ملي مذهبي ايران در دفتر كارش انجام شد. او و بيشتر دوستان ملي مذهبياش تصميم گرفتهاند در انتخابات رياست جمهوري دهم از سيد محمد خاتمي حمايت كنند. البته نظر اوليه آنها اين است كه شوراي ملي مذهبيها يك كانديداي مستقل داشته باشد و آن كانديدا هم عزت الله سحابي باشد، اما خود سحابي ميگويد: «نميخواهم در برابر كانديداي اصلاحطلبان دكّان بزنم». گفتگوي تفصيلي با عزت الله سحابي تنها به مسئله انتخابات محدود نشد بلكه ردپاي مشاركت، سازمان مجاهدين، اكبر گنجي، دكتر شريعتي، عبدالكريم سروش و ميرحسين موسوي هم در آن ديده ميشود. مشرح اين گفتگو به شرح زير است:
آقاي سحابي، شما بالاخره اپوزيسيون هستيد يا پوزيسيون؟ خيليها معتقدند كه شما هم مثل نهضت آزادي، هنوز تكليف خودتان را مشخص نكردهايد. قبول داريد؟
سحابي: ما تكليفان را با نظام و اصل جمهوري اسلامي مشخص كردهايم و بارها گفتهايم كه به قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران وفاداريم و به آن اعتقاد داريم به جز چند مورد. من برانداز نظام نيستم نه به دليل اينكه در نظام هيچ اشكالي نميبينم بلكه به اين خاطر كه اندك فتوري در اقتدار حكومتي ايران باعث آشوب و بلوا از اطراف و اكناف ميشود. تنوع قومي موجود در ايران به گونهاي است كه نبود يك حكومت مركزي مقتدر باعث هرج و مرج در كشور ميشود. فروپاشي و يا تضعيف حكومت مركزي مساوي است با فروپاشي ايران و ما از اين منظر، شديداً مخالف تضعيف پايههاي حكومت هستيم. اما شخصاً هر چند ديدگاه خاص خودم را در مورد اصل ولايت فقيه اعتقاد دارم اما به آن التزام دارم چون يكي از اين اصول قانون اساسي است.
وزن سياسي خودتان و مجموعه همراهتان (ملي مذهبيها) را چقدر ميبينيد؟ فكر ميكنيد ميزان تاثيرگذاري شما چقدر است؟
سحابي: اين سئوال را از ما نپرسيد چون ممكن است حمل بر خودستايي و يا خودفريبي شود. اما ميبينم كه به شخص بنده در كوچه و خيابان، محافل و مجالس خيلي اظهار لطف ميشود، اما من براي اين مساله اهميتي قائل نيستم زيرا ميزان نفوذ و جايگاه يك فرد يا گروه در جامعه به ميزان جذب و بسيج مردم است. به ميزاني كه يك فرد يا گروه بتواند مردم را پاي صندوقهاي راي بكشد، به همان ميزان قدرت دارد.
موضع شما در خصوص انتخابات بر چه مبنايي استوار است؟
سحابي: بنده معتقد به شركت در انتخابات هستم، حتي اگر سي مرتبه هم شكست بخوريم شايد مرتبه سي و يكم پيروز باشيم. به هيچ وجه، تحريم انتخابات و يا قهر با آن را شايسته نميدانم.
با توجه به اينكه خودتان را ملي_مذهبي ميناميد بالاخره ايران براي شما اولويت دارد يا مذهب؟
سحابي: بنده عرض ميكنم كه ايران در حكم يك ظرف است كه محتواي آن ميتواند مذهب باشد، ماركسيسم باشد، ليبراليسم باشد و يا هر چيز ديگري. اين ظرف اگر نباشد و يا سست باشد هر محتوايي داشته باشد پخش هواست. لذا من با آنكه هيچ وقت ناسيوناليست نبودهام اما ايران را يك ظرف ميدانم كه اگر نباشد و يا ضعيف باشد همه بر آن مسلط ميشوند؛ ايران را به مذهب اولويت ميدهم. مذهبم را هم تا به حالا حفظ كردهام و قلمزدنهاي من بيشتر در زمينه مذهب است.
پس شما ايران را يك ظرف ميدانيد و دوست داريد محتواي آن، مذهب باشد.
سحابي: بله، كاملاً درست است.
نوع نگاه شما به اقتصاد از چه جنسي است؟ شما از نظر اقتصادي خودتان را چپ ميدانيد يا سوسياليست يا ليبرال؟
سحابي: هيچكدام. بنده تا آغاز انقلاب به عنوان يك چپگرا شناخته ميشدم و حتي برخي چپگراييهاي قبل از انقلاب را به بنده نسبت ميدهند و ما را با فحشها و لعنتهايشان مورد عنايت قرار ميدهند. دوستان موتلفه از اين دسته هستند كه به ما بد و بيراه ميگويند. اما بنده چپ به معناي سوسياليست و نفي سرمايه نيستم. من چپگراي واقعبين هستم و در حال حاضر از نظر اقتصادي به «سوسيال دموكراسي» معتقدم. سوسيال دموكراسي، سوسياليسم و عدالت اجتماعي را به عنوان يك اصل ميخواهد اما در يك بستر دموكراتيك.
تفاوت ديدگاههاي شما با نهضت آزادي در چيست؟ چرا شما از نهضت آزادي جدا شديد؟
سحابي: جدا شدن بنده از نهضت آزادي دليلش چيز ديگري بود كه عرض ميكنم. ما با نهضت آزادي اختلاف اصولي نداريم اما چون بنده به اقتصاد خيلي اهميت ميدهم و آن را محور جامعه ميدانم در مقابل دوستان نهضت آزادي قرار گرفتم. از آنجا كه اقتصاد، معاش مردم است و اگر بر پايه فساد بگردد هيچگاه سياست مملكت درست نخواهد شد. نهضت آزادي به اقتصاد اهميت نميداد. آقاي مهندس بازرگان هم با وجود اينكه بنده خودم راخيلي خيلي به ايشان مديون ميدانم، اما به ديدگاههاي اقتصادي ايشان انتقاد داشتم. آن زمان مهندس بازرگان ميگفت بايد تمام كارها به مردم واگذار شود و دولت هيچ دخالتي نكند اما امروز كه نظام سوسياليستي شكست خورده، اين افراطيون بازاري هستند كه با دخالت دولت در اقتصاد مخالفند. در حاليكه بسياري از اقتصاددانهايهاي ليبرال معتقد به دخالت دولت در اقتصاد هستند. «كنز» به عنوان اقتصادداني كه نظرياتش اقتصاد سرمايهداري غرب بعد از جنگ جهاني اول را نجات داد، معتقد است كه دولت بايد «رهبر اقتصاد» باشد. رهبر باشد نه متصدي.
پس يعني دليل جدا شدن شما از نهضت آزادي، اختلاف نظر در موضوع اقتصاد بود؟
سحابي: خير، دليل جدا شدن من از نهضت آزادي به سال 58 برميگردد. زماني كه بنده دبير هيات اجرايي نهضت آزادي بودم، مهندس بازرگان، دكتر ابراهيم يزدي و چند نفر ديگر با آمريكاييها ديدار كردند كه من از اين موضوع بياطلاع بودم. هر چند مهندس بازرگان باتمام وجود از حقوق ايران در اين ديدار دفاع كرده بود اما من معتقد بودم اين دوستان در جايگاه اولين دولت بعد از انقلاب بايد پرستيژ خود را در برخورد با آمريكا حفظ كنند و به اين سادگيها نبايد روي آشتي به آمريكاييها نشان بدهند. البته خود من طرفدار آشتي با آمريكا هستم اما معتقدم در اين آشتي بايد يك چيزي گرفت و يك چيزي داد.
پس شما ميگوييد كه مهندس بازرگان، دكتر يزدي و دوستان ديگرشان خيلي به آشتي با آمريكا مشتاق بودند و اين مساله را ساده ميگرفتند؟
سحابي: بله، مشتاق بودند در حالي كه همين امروز هم هر چند فردي مثل باراك اوباما با شعار تغيير در سياستهاي آمريكا سر كار آمده اما محصور در سياستهاي كلي جامعه آمريكاست. سياستهاي آمريكا را هم شورايي به نام شوراي روابط خارجي تعيين ميكند نه بوش يا اوباما! آمريكا يك ابرقدرت است و دوست دارد بر همه جا سلطه داشته باشد. بوش ميخواست اين «دوست داشتن» آمريكا را با زور و جنگ پيگيري كند و اوباما هم با تدبير و سياست.
آقاي سحابي، با عنايت به اينكه شما ملي- مذهبي هستيد و نخستين عنوان شما "ملي" است بر اين اساس بايد از تمام مظاهر منافع ملي ايران دفاع كنيد؛ پس چرا از فرآيند انرژي هستهاي كه كمتر از ملي شدن صنعت نفت نيست حمايت نميكنيد و حتي به باور برخي، مدام زيرپاي مسئولين را خالي كرده و سياست شما در اين زمينه به نوعي در جهت سياستهاي مخالفين نظام است؟
سحابي: ما در سال 85 بيانيهاي داريم با عنوان "پيرامون حقوق مسلم ايران" . در اين بيانيه از همان آغاز تاكيد كرده بوديم كه انرژي هستهاي صلحآميز جزء حقوق همه ملتها است و ملت ايران هم حق دارد انرژي هستهاي صلحآميز داشته باشد. اما معتقديم دولت بايد تمام حقوق ملت را كه در قانون اساسي آمده است به رسميت بشناسد و به آنها احترام بگذارد. متاسفانه برخي با پنهان شدن در پشت برخي اصول قانون اساسي، حقوق مسلم ملت را ناديده ميگيرند و برخلاف قانون اساسي كه ميگويد ماهيت جمهوري اسلامي بر اساس نفي هر گونه استبداد و انحصار استوار است، كاملاً با مسائل به صورت انحصاري برخورد ميكنند.
پس نتيجه ميگيريم كه شما به عنوان يك شخصيت ملي- مذهبي، قاطعانه از حقوق هستهاي ايران دفاع ميكنيد، بله؟
سحابي: بله صد در صد از حقوق ايران در دستيابي به انرژي هستهاي صلحآميز دفاع ميكنيم. منتهي حرف ما اين است كه به ساير حقوق ملت ايران در عرصههاي فرهنگي، سياسي و اقتصادي هم رسيدگي شود. حق ايران نيست كه عقبمانده باشد.
آقاي سحابي، طيف موسوم به چپهاي خط امام در سالهاي آغازين انقلاب بيشترين انتقادها و برخوردها را نسبت به طيف ليبرال مثل نهضت آزادي و ملي مذهبيها داشتند. چه اتفاقي افتاده كه امروز چپيها در كنار ليبرالها قرار گرفتهاند؟ چپها تغيير كردهاند يا ليبرال؟
سحابي: به نظر من چپها تغيير كردهاند.
يعني شما معتقديد چپها از نظر انديشهاي به ليبرالها نزديك شدهاند؟
سحابي: بله. شما ببينيد؛ برخي از چپهاي كه در زمان آقاي هاشمي شديدا حامي اقتصاد بسته بودند امروز به شدت طرفدار اقتصاد باز هستند. مثلاً آقايان عباس عبدي، محسن ميردامادي، موسوي خوئينيها و.. همگي طرفدار كوچك شدن دولت هستند. اين چپها هستند كه تغيير كردهاند.
مايلم نگاه شما را در مورد دكتر علي شريعتي بدانم. برخي مثل اكبر گنجي معتقدند ديدگاههاي دكتر شريعتي كاملاً استالينيستي است.
سحابي: من نظر آقاي گنجي را قبول ندارم. البته من «شريعتي پرست» يا «شريعتي گرا» نيستم اما خيلي به ايشان علاقه و ارادات دارم و از حرفهاي ايشان خيلي استفاده كردهام. شريعتي، سمبل كسي كه بتواند مشكلات امروز ايران را حل كند، نيست. دوم اينكه شريعتي يك سوسياليست به معناي امروز جهاني نيست زيرا آخرين شعار شريعتي اين است: "آزادي، برابري، عرفان" و اين يعني او برابري را در كنار آزادي ميخواهد بنابر اين يك سوسياليست اقتصادي نيست. گرايش شريعتي يك گرايش درست است زيرا در كنار آزادي و برابري به وجود عرفان اعتقاد دارد.
به نظر شما چرا فردي در قد و قامت اكبر گنجي در خصوص ديدگاههاي دكتر شريعتي اين طور قضاوت ميكند؟
سحابي: نميدانم. الان چند سال است با گنجي رابطه ندارم. خيلي از نظرات ديگري هم كه گنجي ميدهد همين طور است مثلاً او در يك مانيفستي نوشته بود كه اسلام با دموكراسي مخالف است. من با اين نظر او خيلي مخالفم و يك خروار هم عليه اين نظر او مدرك دارم.
اخيراً در مصاحبهاي گفتيد كه «اصلاحطلبان حكومتي ما را از خودشان نميدانند و متاسفانه رابطه آنها با ما صميمانه نيست». منظورتان از «اصلاح طلبان حكومتي» چه كساني بودند؟
سحابي: منظورم جبهه مشاركت و سازمان مجاهدين بود. اينها با ما رابطه حسنه دارند اما هميشه يك گاردي در برخوردهايشان با ما ميگيرند. دوستان سازمان مجاهدين انقلاب خيلي دلشان ميخواهد به جناح راست حاكميت بقبولانند كه سازمان مجاهدين، انقلابي و طرفدار نظام است. سازمان مجاهدين تلاش ميكند خودش را پارهاي از نظام نشان بدهد به همين خاطر كساني را كه نظام نسبت به آنها حساسيت دارد ميكوبد. اما نكته جالب اين است كه با تمام تلاشهايي كه آقاي بهزاد نبوي و دوستانشان در اين راستا ميكنند، اعتماد جناح راستيهاي را نتوانستند جلب كنند.
در همين مصاحبه اخيرتان گفتيد عليرغم اينكه ميدانيم رد صلاحيت ميشويم اما در انتخابات رياست جمهوري كانديداي مستقل معرفي خواهيم كرد. درست است؟
سحابي: بله اين تصميم جمعي دوستان بود اما بنده با اين كار مخالفم.
پس شما معتقد به حمايت از كانديداي واحد اصلاحطلبها هستيد؟ بله.
سحابي: بله صد در صد طرفدار حمايت از كانديداي مورد اجماع اصلاحطلبها هستم و لو اينكه از صد نمره به آن كانديدا 60 بدهم اما واحد بودنش خيلي برايم مهم است. من نميخواهم دكّان بزنم و در برابر كانديداي اصلاحطلبان قرار بگيرم.
نظر دوستان ملي مذهبي شما براي اعلام كانديداي مستقل، روي چه كسي است؟
سحابي: دوستان اصرار دارند كه من كانديدا شوم، اما بنده به هيچ وجه راضي نيستيم.
از بين سيدمحمد خاتمي، ميرحسين موسوي، مهدي كروبي و محمود احمدينژاد كداميك براي رياست جمهوري آينده ترجيح ميدهيد؟
سحابي: نظر شخص من روي آقاي خاتمي است. اما به شيوه برگزاري انتخابات رياست جمهوري در دوره آقاي خاتمي (سال 84) اعتراض دارم.
دوستان ملي مذهبي شما چه طور؟ نظرشان روي چه كسي است؟
سحابي: اكثريت دوستان با آقاي خاتمي هستند اما يكي دو نفر از دوستان مثل آقاي رحماني از آقاي كروبي حمايت ميكنند.
شما گفتيد ميخواهيد از سيدمحمد خاتمي حمايت كنيد و اين در حالي است كه در مصاحبه اخيرتان خيلي از مهندس موسوي تعريف كردهايد و او را «نخستوزير مظلوم» ناميدهايد. دلايل شما براي ترجيح خاتمي بر مهندس موسوي چه چيزهايي هستند؟
سحابي: آقاي مهندس موسوي، پپولاريته و وجهه آقاي خاتمي را ندارد. اما نبايد يادمان برود كه موسوي در بدترين شرايط ايران هشت، نه سال نخستوزير بود. آن زمان نفت به بشكهاي هشت دلار رسيده بود و همه دنيا عليه ما متحد شده بودند. اما مهندس موسوي مملكت را اداره كرد بدون آنكه حتي يك دلار به بانكهاي خارجي بدهكار باشد. از نظر شخصي هم آقاي موسوي از نظر مالي، سياسي و اخلاقي بسيار آدم سالمي است. يادم ميآيد در زمان نخستوزيري آقاي موسوي، پدر بنده به همراه مهندس بازرگان، ابراهيم يزدي، صباغيان و توسلي براي شب سالگرد آيتالله طالقاني به بهشت زهرا ميروند، اما عدهاي افراد مسلح كه بعدها فهميديم با بازاريها هماهنگ بودهاند اينها را ميدزدند و بعد از بستن چشمهايشان آنها را به خرابههاي كهريزك مي برند و سه ساعت تمام اينها را رو به ديوار سرپا نگه ميدارند و بعد از توهينها و تهديدهاي زياد از بيخ گوش اينها تير شليك ميكنند. بعد هم آنها را در آن بيابان رها ميكنند و ميروند. اما آقاي مهندس موسوي، سيدعطاءالله مهاجراني را فرستاد منزل پدر بنده و عذرخواهي كرد. اما با اين حال معتقدم كه مهندس موسوي به اندازه خاتمي وجهه ندارد و هنوز به نظر خيليها او طرفدار اقتصاد دولتي است.
يعني به نظر شما مهندس موسوي بعد از گذشت بيست سال، هيچ تغييري نكرده؟ دوستان آقاي خاتمي ميگويند خاتمي امروز ديگر خاتمي 76 نيست. حالا ميتوانيم بپذيريم مهندس موسوي از نظر فكري نسبت به 20 سال پيش، بكر و دست نخورده باقيمانده باشد؟
سحابي: شما درست ميگوييد و قطعاً در افكار آقاي موسوي تغييراتي پيدا شده. حتي خود من معتقدم كه اگر دولتي تركيبي از خاتمي و ميرحسين شكل بگيرد خيلي خوب است.
اما بعيد به نظر ميرسد چنين دولتي شكل بگيرد چون قطعاً خاتمي حاضر نميشود معاونت اولي ميرحسين را بپذيرد و يا اينكه موسوي بسيار بعيد است معاونت اولي خاتمي قبول كند.
سحابي: بله به نظر من هم بعيد است كه مهندس موسوي معاونت اولي خاتمي را بپذيرد. در مقابل خاتمي هم معاونت اولي ميرحسين را نميپذيرد زيرا اگر چنين اتفاقي بيفتد اصلاح طلبها شكست ميخورند زيرا حتي اگر با اين پيش فرض كه خاتمي معاون اول باشد از صحنه رقابت كنار بكشد باز هم احتمال راي آوردن ميرحسين بسيار كم است.
آقاي سحابي! شما در مصاحبهاي گفتهايد كه با خاتمي تفاوت ديدگاهي داريد و براي شما حفظ ايران در اولويت قرار دارد؛ اولاً تفاوت ديدگاه شما با خاتمي در كجاست؟ ثانياً از صحبت شما اينگونه استنباط ميشود كه خاتمي براي حفظ ايران اهميتي قائل نبوده. درست است؟
سحابي: العياذ بالله من به آقاي خاتمي تهمت نميزنم. من به خود آقاي خاتمي هم گفتهام كه براي ايشان حفظ نظام در اولويت قرار دارد نه حفظ ايران. مثلاً ايشان در زمان رياست جمهوريشان روزهاي دوشنبه به مدت 4 سال با رهبري بحث و گفتگو ميكردند اما آقاي خاتمي از اين جلسه كه بيرون ميآمد هيچ حرفي نميزد و مسائلي را كه بين ايشان و آيتالله خامنهاي مطرح شده بود به مردم نميگفت در حالي كه من معتقدم گفتن اين مسائل به مردم باعث تقويت پايههاي نظام ميشود.
به نظر شما بازگو كردن «مذاكره خواص» براي عوام كار معقولي است؟ مشكلات جامعه را حل ميكند؟ يا اينكه باعث تشتت افكار عمومي ميشود؟
سحابي: طرز گفتن اين مسائل مهم است؛ من خودم هم هيچ وقت موافق آشوب و تحريك مردم نيستم.
آقاي شمسالواعظين كه يكي از دوستان نزديك آقاي خاتمي است در يكي از مصاحبههايي كه با ايشان داشتم گفتند "آقاي خاتمي از تصميمگيري در شرايط خاص و لحظات حساس عاجز بود". چقدر با نظر آقاي شمسالواعظين موافقيد؟
سحابي: من نميگويم آقاي خاتمي عاجز بود بلكه با توجه به يزدي بودن ايشان معتقدم آقاي خاتمي محافظهكار بود. آقاي خاتمي در برابر برخي از مسئولان نظام رودربايستي دارد.
آقاي سروش در مورد قرآن و وحي حرفهايي زدند كه قطعاً در جريان آن هستيد. نظر شما در مورد صحبتهاي سروش چيست؟
سحابي: بنده هم حرف آقاي سروش و هم صحبتهاي آقاي مجتهد شبستري را به هيچ وجه قبول ندارم. در قرآن كريم بارها تاكيد شده است كه "انا انزلناه قرآناً بلسان عربي مبين" يعني ما قرآن را به زبان عربي نازل كرديم در حاليكه سروش و مجتهد شبستري ميگويند قرآن بر پيامبر نازل شده اما زبان آن ارتباطي به وحي ندارد. از طرفي اگر آقايان سروش و مجتهد شبستري قبول دارند كه حضرت محمد (ص)، راستگو است نبايد اين حرفها را بزنند. قرآن به اندازهاي روشن و مبين است كه احتياجي به اين بحثها ندارد.
به نظر شما آقاي سروش با اين روندي كه در پيش گرفته از كجا سر در ميآورد؟ آقاي موسوي تبريزي معتقد است سروش با اين روند به «تعصب فكري» ميرسد و كسي كه به تعصب فكري برسد فكر ميكند همه حرفهايش درست است و ديگران نادرست ميگويند.
سحابي: درست نيست ما پيشبيني كنيم چون عاقبت همه خلايق را خدا تعيين ميكند.
منظورم عاقبت اخروي سروش نبود، عاقبت دنيوي ايشان را به لحاظ تفكري منظورم بود.
سحابي: از نظر عاقبت دنيوي، سروش با اين روند به انزوا و گوشهگيري ميرسد. اگر ايشان بخواهد تعصب بورزد و بر حرفهايش اصرار كند به سمت انزوا ميرود.
شما سروش را به عنوان يك روشنفكر ديني قبول داريد؟
سحابي: بله اما ايشان حرفهايي ميزند كه بچهها و جوانان را خراب ميكند. آقاي سروش آدم متدين و عارفي است اما صحبتهايش باعث انحراف فكري افراد است.
مگر ميشود كسي آدم متدين و عارفي باشد اما حرفهايش باعث انحراف ديگران بشود؟
سحابي: دلم نميآيد به سروش نسبتي بدهم چون شهوت مقام را در ايشان نميبينم؛ من با خروجي حرفهايش مشكل دارم.
ایران اسلامی درسایه رهبر فرزانه همیشه سربلند است
خدایش بیامرزد چه رنج ها که نکشید!!!!!!!!!!! از دست بعضی ها