به گزارش پارس به نقل از تسنیم، غلامرضا صادقیان در سرمقاله امروز روزنامه جوان نوشت؛ پس از دو هفته که بودن یا نبودن یک فرماندار محور گزارش های اصلی بسیاری از روزنامه های تحت زنجیر شد، دیروز جمله مشمئز کننده ای در صدر سرمقاله یکی از همین روزنامه ها نقش بست: «اقدام وزیر کشور دولت تدبیر و امید در پذیرش استعفای فرماندار بروجرد، امری بجا و پاسخی به خواسته درست افکار عمومی و نخبگان بود.»

از این جمله نه تنها ذره ای بوی آزاد اندیشی نمی آید که بیشتر به مخاطب چنین القا می کند که نویسنده، گویی کار را هنوز در ید شاهنشاهان می بیند و می پندارد می توان کارگزاری را به خاطر برهم خوردن سخنرانی یکی از بزرگان مستوجب استعفا و برکناری و از این حرف ها دانست.

خوی پادشاهی و منش تملق گویی و روش اقتدار گرایی، تنها صفاتی است که برازنده نگاه سرمقاله نویس آن روزنامه زنجیری است. پر واضح است- و در دولت های مختلف به اثبات رسیده است- که اگر در همان بروجرد کارخانه معروف نساجی اش به هر دلیلی آتش می گرفت و ده ها نفر از کارگران مظلوم در آتش می سوختند، نه ذهن هیچ یک از مسئولان استان و شهر به سوی استعفا می رفت و نه تدبیر هیچ یک از مقامات پایتخت به این سو. تنها مقصرانی را از میان اشیا و تجهیزات و گذشتگان و درگذشتگان، معرفی می کردند و پرونده بسته می شد، بی آنکه هیچ جامعه شناسی(!) دست به قلم ببرد و برای روزنامه ها سرمقاله بنویسد و از «خواسته درست افکار عمومی» حرف بزند.

اگر ذره ای آزاد اندیشی وجود داشت و اخلاق انقلابی روزهای اول انقلاب در برخی افراد پاینده بود که مسئولان و مردم در همه حقوق برابرشده بودند و منش بزرگی و پادشاهی لگدمال شده بود، برای لغو سخنرانی یک مقام عالی- به هر دلیل- اینچنین در میان برخی قلم به دستان مانور قدرت برپا نمی شد. اما دریغ که خواسته درست افکار عمومی را نه مسئله فناوری هسته ای یا معیشت جامعه 77 میلیونی یا حتی نگرانی از شیوه جدید توزیع سبد کالا در آینده نامعلوم، بلکه «پذیرش استعفای فرماندار یک شهر کوچک» معرفی می کنند.

آزاد اندیشی ندارید وگرنه حتی موضوع را « پذیرش استعفا» معرفی نمی کردید، آن هم در حالی که معاون وزیر کشور قبلا به واحد مرکزی خبر مطلب دیگری گفته بود و آن مقام عالی که سخنرانی اش برهم خورد نیز با مناعت طبع و بزرگواری خواستار ممانعت از برکناری فرماندار شده بود. یک سایت خبری (نزدیک به دولت) سه روز پیش نوشت: « در حالی که پیشتر « انتخاب » از دستور رئیس جمهور مبنی بر عزل فرماندار بروجرد و توبیخ استاندار خبر داده بود، برخی منابع رسمی روز گذشته تلویحا خبر را تأیید کردند و امروز نیز همان منابع با تأیید کلیت خبر در مورد فرماندار بروجرد می گویند موضوع برکناری فرماندار بروجرد تا این ساعت صحت ندارد. در عین حال پیگیری های خبرنگار « انتخاب » حکایت از قطعیت دستور شفاهی به وزیر کشور دارد و با این حال، وزارت کشور ظاهراً قصد دارد پس از بررسی همه جوانب حوادث بروجرد، خبر رسمی عزل فرماندار را اعلام کند. در عین حال حسینعلی امیری، قائم مقام وزیر کشور در مصاحبه با واحد مرکزی خبر می گوید که بررسی ها درباره نقش و قصور احتمالی فرماندار بروجرد در لغو سخنرانی سیدحسن خمینی در این شهر ادامه دارد و تا اواسط هفته در این باره به جمع بندی می رسیم و اگر طبق نتایج این بررسی ها مشخص شود که فرماندار بروجرد کفایت، صلاحیت، تدبیر و قدرت اداره شهرستان را ندارد، طبق قانون برکنار خواهد شد.»

و سرانجام فرماندار خود استعفا می دهد و وزیر کشور هم فقط مطلع می شود که استاندار- که خود قرار بوده است توبیخ شود- استعفا را پذیرفته است.

البته اینکه فرماندار استعفا داده یا برکنار شده، مسئله نیست و روی سخن این نوشته نیز با مسئولان دولتی نیست، بلکه ادعای ما این است که این آزاد اندیشان متملق نه دغدغه قانون دارند و نه برای برهم خوردن سخنرانی علما دل می سوزانند بلکه با تملق گویی مسئولان دولتی و ایضاً افکار عمومی قصد دارند برای سخنرانی های خود، تریبون یکطرفه و استبداد پیام ایجاد و از همین حالا برای آن زمینه سازی کنند.

به جمله بعدی آن سرمقاله کذایی توجه کنید: «در ماه های اخیر برهم زدن مراسم سخنرانی و همایش های کاملاً قانونی با روش های غیر منطبق با قانون توسط تندروها به گونه ای درآمده که دوغ و دوشاب قابل تشخیص نیست.»

اگر چه این ادعا که در ماه های اخیر مراسم سخنرانی و همایش های کاملاً قانونی بر هم خورده باشد، کاملاً کذب است و گواه آن هم این است که در این مدت هیچ فرمانداری استعفا نداده یا استعفای آن پذیرفته نشده است ! ولی معلوم است که سیاه کردن فضا و ناآرام نشان دادن کشور بخشی از پروژه اقتدارگرایان متملق برای فشار به دولت و گرفتن امتیازهای فراقانونی است و باید دید که آیا آنها به قربانی کردن یک فرماندار اکتفا می کنند یا هدف بزرگ تری را نشانه گرفته اند؟! چه، هدف از قربانی کردن این فرماندار زهرچشم گرفتن از بقیه مدیران است که تریبون ها را برای تجدیدنظرطلبان باز کنند وگرنه دلی برای حاج حسن خمینی نسوزانده اند، کما اینکه هر کس عامل منع سخنرانی ایشان شده سزاوار نکوهش است.