میدان مبارزه ای دیگر با استکبار
به گزارش پايگاه خبري تحليلي «پارس»،سيدمحمدسجادي در صفحه اجتماعي خود نوشت:
اخیرا زمزمه هایی مبنی بر اینکه غنی سازی ۲۰ درصد و حتی ۵ درصد مورد نیاز ما نبوده و بی جهت به واسطه تاکید بر حق غنی سازی مجبور به تحمل فشارهای قدرتهای بزرگ هستیم. آنچه که در این تحلیل ها یافت نمی شود فقدان نگرشی جامعه به مساله هسته ای و کاستن آن به مساله ای صرفا فنی و تکنیکی است. فارغ از تزریق روحیه خودباوری و امیدی که به واسطه ورود ایران به جمع باشگاه هسته ای فراهم آمده است فشار غرب و آمریکا را می توان از وجهی نمادین نیز مورد توجه قرار داد. به گزارش علوم اجتماعی اسلامی ایرانی بر اساس مقالهی ۵۶ صفحهای با عنوان «ممانعت از یک ایران هسته ای – الزامات یک توافق هستهای جامع»(۱) که به قلم رابرت اینهورن(۲)، مشاور ویژه وزارت خارجه آمریکا در امور عدم اشاعه و کنترل سلاح از ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۳ نگاشته شده است(و این مقاله آنقدر برای مؤسسهی بروکینگز مهم بوده است که برای آن جلسه رونمایی برگزار کرده است،) آنچه که آمریکا به نمایندگی از غرب به دنبال آن است نه صرفا یک مساله فنی بلکه محدودیت نمادین همه کشورهایی غیر متحد با غرب است.
مسألهی هستهای ایران یکی از مهمترین چالشهای جهانی دههی اخیر بوده است. از یک سو ایران بر دستیابی به «حق غیرقابل انکار» خود – بر اساس برداشت عمومی از NPT – اصرار داشته و از سوی مقابل قدرتهای بزرگ هستهای جهان با محوریت ایالات متحده آمریکا سعی داشتهاند با هر ابزار ممکن مانع از دستیابی ایران به این حق گردند.
در دولت تدبیر و امید، رویکرد «برد-برد» از سوی ریاست محترم جمهوری به عنوان رویکرد جدید دولت به موضوع هستهای مطرح گردید. در این رویکرد، «اطمینان یافتن غرب نسبت به صلحآمیز بودن برنامهی هستهای ایران» به عنوان هدف مطلوب غرب در مذاکرات شناخته میشود و با رساندن غرب به این اطمینان، میتوان با تأمین «برد» مورد نظر آنان، به «برنامهی هستهای صلحآمیز مورد تأیید NPT» به عنوان «برد» ایران دست یافت.
اخیراً جناب آقای سیروس ناصری، از اعضای تیم مذاکرهی ایران در گذشت، که رابطهی نزدیکی با تیم مذاکرهکنندهی دولت تدبیر و امید دارد، در مصاحبهای تصریح کردهاند که آن چه ایران از ابتدا به دنبال آن بوده است و اکنون نیز در برنامهی اقدام ژنو به آن دست یافته است، پذیرش وجود چرخهی سوخت صلحآمیز توسط غرب است و ایران هیچگاه به دنبال اعتراف غرب به حق هستهای ایران – که مصرح NPT است – نبوده است. همچنین از نظر ایشان اساساً توافق ژنو را باید از منظر سیاسی دید و نباید نگاه حقوقی به آن داشت.
اما آیا این نگاه به مذاکرات هستهای صحیح است؟ شواهد متعددی در دست است که نشان میدهد ماجرا اینگونه نیست.
در تمام این سالها، ایالات متحده با تفسیری شاذ – اگر بتوان تفسیر حقوقی آمریکا از موضوعی را شاذ دانست – اعلام کرده است که از NPT حق کشورها بر داشتن برنامه غنیسازی ملی را استنباط نمیکند. تقریباً موضع تمامی کشورهای دیگر عضو NPT در این رابطه بر خلاف تفسیر آمریکا است. علت اصلی پشتیبانی مداوم کشورهای عضو جنبش عدم تعهد از حق هستهای ایران در این مدت نیز همین دیدگاه شاذ آمریکا است.
در بسیاری از مسائل بینالمللی، آمریکا تفسیرهای یکسویه و بعضاً دوگانهای از قوانین بینالمللی دارد و سعی میکند تفسیرهای عجیب خود از این قوانین را به عنوان تفسیر برتر بر جهانیان، به ویژه کشورهای در حال توسعه، تحمیل کند. این اتفاق در حوزهی هستهای نیز رخ داده است و با همراهی دیگر قدرتهای هستهای جهان، اجازهی شروع یک برنامهی هستهای کاملاً بومی تحت NPT به هیچ کشوری خارج از حلقهی قدرتهای هستهای داده نشده است؛ معدود کشورهایی که به این توان دست یافتهاند یا به شکل مخفیانه به توسعهی فناوری پرداختهاند، یا اساساً عضویت در NPT را نپذیرفتهاند، یا تحت فشارهای کمرشکن بینالمللی به عقبنشینی یا انزوا رانده شدهاند.
از سوی دیگر ایران کشور قدرتمندی است که با تکیه بر دو عنصر درونی خود، یعنی منابع سرشار طبیعی و انسانی و انگیزهی انقلابی، همواره سعی کرده است در عین باقی ماندن در چارچوب قوانین بینالمللی، بدون آن که به شکل رسمی به عنوان یک کشور «سرکش» شناسایی شود، نرمهای ظالمانهی بین المللی را به چالش بکشد و فضا را برای فعالیت خود و دیگر کشورها باز نماید.
در موضوع هستهای نیز ایران چنین مسیری را پیش گرفته است. در طول این یک دهه رویارویی، ایران همواره بر حق خود در چارچوب NPT بر چرخهی سوخن کامل تأکید داشته است و هیچگاه حتی تهدید رسمی به خروج از NPT نیز نداشته است. همین رویکرد همراهی با جامعهی جهانی در عین تکیه بر حق خود است که باعث همراهی عمدهی جامعه جهانی (از نظر تعداد) و تقریباً همهی کشورهای در حال توسعه از ایران شده است. در واقع ایران با مسیری که در موضوع هستهای پیش گرفته است، پیشقراول و سدشکن مسیر دستیابی به فناوری هستهای گردیده است. کشورهای متعددی به نتیجهی مسأله هستهای ایران چشم دوختهاند و امیدوارند با پایداری ایران بر اثبات حق هستهایش، بتوانند پس از ایران شروع به راهاندازی چرخهی سوخت و برنامهی هستهای بومی نمایند.
مقالهای که مؤسسهی بروکینگز در مورد برنامهی هستهای ایران در انتهای ماه مارس منتشر کرد و جلسهی رونمایی آن مقاله، اهمیت این موضوع از دیدگاه آمریکا را نیز روشن میکند. تیمی که در حال حاضر در زمینهی عدم اشاعه و همچنین مسائل ایران با مؤسسهی بروکینگز همکاری دارند، به دولت اوباما نزدیک هستند و اعضای آن در سالهای اخیر در سطوح ارشد تصمیمگیری در دولت آمریکا فعالیت داشتهاند. مقالهی ۵۶ صفحهای «ممانعت از یک ایران هستهای – الزامات یک توافق هستهای جامع»(۳) که به قلم رابرت اینهورن(۴)، مشاور ویژه وزارت خارجه آمریکا در امور عدم اشاعه و کنترل سلاح از ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۳ نگاشته شده است، آنقدر برای مؤسسهی بروکینگز حائز اهمیت بوده است که برای آن جلسهی رونمایی برگزار کرده است، و آنقدر از نظر بزرگان سیاست خارجی آمریکا مهم بوده است که شخصی چون دنیس راس نیز در این جلسه شرکت جسته است.
در جلسهی رونمایی مقاله، «فرانک وان هیپل»(۵) نکاتی را در مورد مسألهی هستهای ایران ابراز کرد که نگاه جهانشمول آمریکا به این توافق را شفاف میکنند. او که یک دکتر فیزیک ذرات بنیادی, عضو هیأت علمی دانشگاه پرینستون و یکی از فعالان عرصهی عدم اشاعه در آمریکا است، تأکید کرد که اهتمام ویژهی اوباما به موضوع هستهای ایران از آنجا ناشی میشود که این موضوع از نظر ایالات متحده ابعادی فراتر از دستیابی یک کشور سرکش به سلاح هستهای و یا حتی برپایی مسابقهی تسلیحاتی در منطقه دارد. او با تأکید بر این که اساساً غنیسازی اورانیوم فعالیتی با کاربرد دوگانه است، وجود چرخهی سوخت بومی در کشورهای مختلف را واجد خطر اشاعهی سلاحهای هستهای دانست. بر این اساس، راهکاری که آمریکا دنبال میکند آن است که اساساً امکان وجود ساختار غنیسازی ملی برای هیچ کشوری وجود نداشته باشد. روش پیشنهادی وان هیپل آن است که با تلاش سیاسی آمریکا در جهت اصلاح NPT، غنیسازی ملی ممنوع شود و استفاده از شرکتهای غنیسازی چندملیتی جایگزین آن شود. او اذعان داشت که کشورهای زیادی در موضوع حق غنیسازی با ایران همداستان هستند و قانع کردن آنها کار سختی خواهد بود، اما با تلاش پیگیر ایالات متحدهی آمریکا، و نمایش آن که حتی این کشور نیز از شرکتهای غنیسازی چندملیتی استفاده میکند، میتوان به این هدف دست یافت.
اما موضوع آنجا جالبتر شدکه وان هیپل گفت: توافق جامع با ایران میتواند نمونهی خوبی باشد که بر اساس آن NPT را اصلاح کرده، توافق دیگر کشورها برای این محدودیت را جلب کنیم! با کنار هم گذاشتن این نکته در کنار صحبتهای دیگر حاضرین در جلسه در مورد محدودیت سنگین بر سقف مجاز غنیسازی ایران در توافق جامع – به شکلی که هرگز برای نیازهای تأمین انرژی کفایت نداشته باشد – و زمان طولانی توافقنامه، میتوان به روشنی دریافت که برنامهای که ایالات متحده نه تنها برای ایران، بلکه برای کل جهان در موضوع هستهای طراحی کرده است چیست: محدودیت چرخهی سوخت ایران به سطح تحقیقاتی-آزمایشگاهی، برقراری نظارتهایی فراتر از پروتکل الحاقی بر این فعالیتها، پیشنهاد این توافقنامه به عنوان الگوی اصلاح NPT، و تلاش و چانهزنی سیاسی سنگین برای تصویب آن. در صورت موفقیت آمریکا در این طرح، در واقع بعد از دوران طولانیمدت توافق جامع، نه ایران و نه هیچ کشور دیگری نخواهد توانست به شکل قانونی به تولید سوخت هستهای به شکل ملی دست بزند! و به همین دلیل است که در برنامهی اقدام ژنو، ایالات متحده پذیرفته است که بعد از مدت توافق جامع، وضعیت ایران به وضعیت یک کشور عادی با همه حقوق یک کشور عضو NPT تبدیل شود – چون در واقع در آن روز NPT بر اساس توافق جامع بهروز شده است.
با این تعریف «برد» از سوی ایالات متحده، روشن است که «برد»ی که از طرف ایران تعریف میشود، نمیتواند چیزی در سطح «یک برنامهی غنیسازی محدود و مورد توافق طرفین» باشد، بلکه تأکید بر «پذیرش حق غیر قابل انکار و بدون محدودیت استفاده از انرژی صلحآمیز هستهای، شامل امکان در اختیار داشتن کلیهی اجزاء چرخهی فناوری» باید مورد تأکید واقع شود؛ این مبارزهای است نیابتی، که در آن ایران از طرف تمام ملتهای ضعیف نگاهداشتهشده میجنگد، و نمیتواند در این مبارزه با گرفتن آبنبات برنامهی غنیسازی آزمایشگاهی، حق همه ملتهای جهان را بفروشد – مگر آن که موقعیت خود در پیشاپیش صف مبارزه با استکبار را نیز واگذار نماید.
(۱) Preventing a Nuclear Armed Iran: Requirements for a Comprehensive Nuclear Agreement
(2) Robert Einhorn
(3) Preventing a Nuclear Armed Iran: Requirements for a Comprehensive Nuclear Agreement
(4) Robert Einhorn
(5) Frank Von Hippel
ارسال نظر