ایران، سوریه و اوکراین سه پرونده اختلافی میان آمریکا و روسیه
سعدالله زارعی
تحولات اوکراین این ظرفیت را داشت که به یک سؤال پاسخ دهد: « منازعه روسیه و غرب دارای چه ابعادی است و به کجا ختم می شود» ؟ این تحولات به خوبی نشان داد که دوران جنگ سرد میان آمریکا و روسیه بار دیگر از سر گرفته شده و می تواند به جبهه بندی جدیدی در روابط بین الملل منتهی گردد. از نظر روسیه برکناری « ویکتور یانوکوویچ» رئیس جمهوری که براساس انتخابات ۲۰۱۰ برای مدت ۵ سال انتخاب شده است، یک کودتا به منظور تضعیف موقعیت سیاسی و امنیتی مسکو به حساب می آید. کما اینکه از نظر آمریکایی ها، کنار زدن متحد روسیه در اوکراین هزینه ای است که مسکو بخاطر سیاست های گستاخانه اش در برابر غرب باید بپردازد. در این خصوص نکاتی وجود دارد:
۱- اوکراین، دومین کشور بزرگ قاره اروپا سوم شهریور ۱۳۷۰ - ۲۴ اوت ۱۹۹۱- از اتحاد جماهیر شوروی جدا شد اما در عین حال بعنوان یکی از کشورهای متحد روسیه شناخته می شد و تا قبل از وقوع کودتای نارنجی غرب در این وضعیت بود. حدود سه سال بعد یانوکوویچ در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری بر رقیب غرب گرای خود « یولیا یوشچنکو» پیروز شد. یوشچنکو قبل از انتخابات به دلیل اعتراضات گسترده مردمی به برگزاری انتخابات زودهنگام تن داد و دو سال قبل از پایان رسمی ناچار شده بود برگزاری انتخابات را بپذیرد. اینک این صحنه به گونه دیگری تکرار شده است با این تفاوت که یانوکوویچ نه در انتخابات بلکه از طریق پارلمان از قدرت خلع شده و برگزاری انتخابات زودهنگام را یک دولت موقت منتخب پارلمان برگزار می کند بی آنکه یانوکوویچ اجازه داشته باشد بعنوان یک کاندیدا در انتخابات ریاست جمهوری مشارکت کند. از این جهت روسیه اقدام اخیر پارلمان که تحت فشار شدید غرب و با مداخله مستقیم کشورهایی نظیر آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان و مقامات اتحادیه اروپا و ناتو صورت گرفته است را اقدامی غیر ملی دانسته و آن را یک اقدام جبهه ای علیه منافع و امنیت خود قلمداد کرده است.
۲- تحولات اوکراین بطور واقعی هم با منافع روسیه تضاد دارد. روسیه ضمن آنکه به همراه متحد خود بلاروس سه پنجم از مرزهای اوکراین را در جنوب، شرق و شمال این کشور در اختیار دارد، با موضوع شبه جزیره « کریمه» در جنوب اوکراین که در زمان خروشچف و در قالب اتحاد جماهیر شوروی از فدراسیون وقت روسیه به فدراسیون وقت اوکراین منتقل گردیده نیز مرتبط است. نکته دیگر این است که روسیه سیطره امنیتی بر دو دریای آزروف و سیاه را بخشی از ساختار ژئواستراتژیکی امنیت خود به حساب می آورد و با اشاره به تجربه حمله هیتلر به روسیه از طریق اوکراین، گسترش ناتو به این مناطق را بعنوان یک خطر استراتژیک ارزیابی کرده و واکنش نشان می دهد و به نظر می آید این واکنش ها به مرور افزایش یابد.
۳- مداخله غرب و به خصوص آمریکا در این موضوع هرگونه تردیدی را درباره اینکه آنچه در کی یف می گذرد یک رخداد درون سرزمینی است یا یک اقدام خارجی بر طرف کرد ضمن آنکه اظهارات مقامات کاخ سفید و خط و نشان کشیدن های آنان برای سران روسیه نشان داد که موضوع تحولات اوکراین فراتر از مرزهای این کشور و نوعی تهدید قوی امنیتی علیه روسیه به حساب می آید. « چاک هیگل» وزیر دفاع آمریکا در بیانیه ای رسمی مستقیماً روسیه را مورد خطاب قرار داد و آنان را از ارتکاب « اشتباه در محاسبه» بازداشت کما اینکه « کارنی» سخنگوی کاخ سفید گفت کشورش تحرکات نظامی روسیه را زیر نظر دارد با این وصف کاملاً پیداست که تحولات اوکراین از آنچنان ظرفیتی برخوردار است که به یک مناقشه بزرگ امنیتی در اروپا تبدیل شود. پیش از این مناقشه غرب و روسیه بر سر تحولات ۱۳۸۷ گرجستان سبب شد که دو طرف به یک فرمولی تن دهند که غرب از الحاق گرجستان به ناتو چشم پوشی کند و روسیه ادامه ریاست جمهوری ساکاشویلی که در سال ۱۳۸۲ و با کودتای موسوم به « انقلاب گل رز» بر سر کار آمده بود را تحمل نماید. تجربه توافق روسیه و غرب در گرجستان می تواند بعنوان الگویی برای حل بحران دو طرف بر سر اوکراین در نظر گرفته شود ولی شواهدی وجود دارند که این احتمال را تضعیف می نمایند. یکی از این شواهد این است که تحولات گرجستان یک تحول داخلی بود که با شورش جمهوری های الحاقی آبخازیا و اوستیای جنوبی علیه مداخله نظامی دولت مرکزی گرجستان آغاز گردید و سپس دامنه آن به سایر شهرها از جمله پایتخت کشیده شد اما تحولات اوکراین از ابتدا با تحریک خارجی و مداخله کشورهای اروپایی شروع شد و هدف آن هم نه تنها خود دولت کی یف بلکه عمدتاً مهار سیاسی و امنیتی روسیه بود.
۴- کم نیستند تحلیل گرانی که معتقدند روسیه تاوان جدیت خود در پرونده سوریه را می پردازد. سقوط دولت کی یف دو هفته پس از شکست مذاکرات ژنو سوریه این تحلیل را پر رنگ تر می کند کما اینکه آمریکایی ها علت شکست مذاکرات ژنو سوریه را تأکید روسیه بر حفظ بشار اسد در قدرت دانستند و به روسیه یادآور شدند که در انتظار هزینه های این موضوع باشد. علاوه بر این آمریکایی ها پس از بحران اوکراین در تماس با مقامات کرملین به آنان یادآور شدند که ایران، سوریه و اوکراین سه پرونده اختلافی میان آمریکا و روسیه به حساب می آیند و ما سخن گفتن از هر یک را بدون دیگری بی فایده می دانیم. این اظهارات که خبرگزاری های آمریکایی به نقل از « باراک اوباما» بیان کردند تاکیدی بر این موضوع است که کی یف قربانی حس انتقامجویی آمریکایی ها از روسیه شده است.
تحولات سوریه با وقوع رخدادهای اوکراین معنای جدیدی پیدا می کند چرا که وقتی تحولات یک کشور اروپایی با پرونده سوریه در غرب آسیا ارتباط پیدا می کند چگونه می توان حساب اتفاقاتی که در مرزهای شرقی و غربی سوریه در کشورهای عراق و لبنان جریان دارد را از حساب مسائل سوریه و به طور خاص شکست سیاست های نظامی و امنیتی آمریکا جدا کرد. کما اینکه درست چند روز پس از شکست برنامه سیاسی ژنو علیه سوریه، رژیم صهیونیستی دو نوبت به مناطقی متعلق به حزب الله در بعلبک حمله می کند و با صراحت هم از تداوم حملات حرف می زند با این وصف این اقدامات چه در کی یف باشد و چه در بعلبک لبنان، از یک طرح و از یک نتیجه نشأت می گیرد. طرحی که وقتی در حوزه سیاسی کم می آورد سعی می کند با آدمکشی برتری خود را به رخ بکشد. البته باید دانست که سقوط دولت یانوکوویچ به هیچ وجه پاسخگوی شکست سنگین غرب از جبهه مقاومت در پرونده سوریه نیست چرا که از یک سو شکست از مقاومت در پرونده سوریه شکست یک جبهه متحد غربی، عربی، صهیونیستی و تکفیری تروریستی در مقابل یک ملت مظلوم است که نزدیک به ۳۶ ماه در برابر این جبهه مقاومت کرده است و حال آنکه پیروزی غرب بر دولت یانوکوویچ پیروزی یک جبهه متراکم علیه یک دولت ضعیف بوده است.
نکته دیگر این است که شکست غرب و جبهه چند وجهی آن در سوریه یک شکست برگشت ناپذیر است و این موضوعی است که رسانه های غرب هم به آن اذعان کرده اند در حالیکه شکست یک دولت ضعیف در اوکراین و روی کارآمدن یک دولت ضعیف تر چیزی نیست که باز گرداندن آن دشوار باشد کمااینکه یک جنبش آرام مردمی به ریاست جمهوری ویکتور یوشچنکو و نخست وزیری تیموشنکو در سال ۱۳۸۹ پایان داد. با این وصف اگر غرب بر مبنای انتقامجویی از روسیه و یا وادار کردن مسکو به عقب نشینی از مواضع خود در قبال دمشق دست به تغییرات در کی یف زده است، قاعدتا به جایی نمی رسد. غرب و بخصوص آمریکا در عرصه رسانه می تواند غلبه بر قدرت نظامی روسیه را به رخ بکشد ولی واقعیت این است که روسیه از یک طرف ارزش استراتژیک سوریه و دریای پرمنفعت مدیترانه را می داند و از طرف دیگر این توانایی را دارد که در یک دوره زمانی کوتاه راه های موفقیت دولت وابسته به غرب در کی یف را سد کند و در یک انتخابات ورق را برگرداند.
۵- تحولات اوکراین با یک قیام و قعود نمایندگان در مجلس و یا با سوت و کف مقامات اتحادیه اروپا تعیین نمی شود همین حالا شبکه بی بی سی اعتراف می کند که در بهترین وضعیت موافقان رئیس جمهور برکنار شده فقط از نیمی از آرای مردمی برخوردار هستند و حال آنکه نتایج انتخاباتی سال ۱۳۸۹ نشان داد که از اکثریت ۵۶ درصدی آرا بهره مند می باشند و علاوه بر آن اکثریت قاطع حدود ۸۰۰ هزار نیروی نظامی اوکراین از گسترش سیطره ناتو به شرق اروپا نگرانی داشته و با روسیه حس قرابت بیشتری دارند و به طور طبیعی از دولت نارنجی حمایت نمی کنند. کمااینکه لااقل سه کشور رومانی، مولداوی و بلاروس نیز وجود یک دولت غرب گرا در کی یف را با منافع ملی خود مغایر دانسته و با روس ها همصدا می باشند با این وصف کاملا پیداست که کی یف نمی تواند یک دولت ضد روس را در خود جای دهد. از نظر مذهبی نیز اکثریت قاطع جمعیت حدود ۴۶ میلیونی اوکراین را مسیحیان ارتدوکس تشکیل می دهند که از نظر مذهبی به کلیسای ارتدوکس مسکو تعلق داشته و اصالتا با فرهنگ غرب دشمنی دارند ۹۶ درصد جمعیت ارتدوکس می تواند به یک جنبش ضدغربی در اوکراین مدد برساند و اوضاع را دگرگون کند. این موضوع روند را در این سرزمین تحت تاثیر قرار می دهد کما اینکه غربی ها طی روزهای گذشته با احتیاط زیادی تحولات را دنبال کرده اند. براین اساس « راسموسن» دبیرکل ناتو اعلام کرد که در تحولات اوکراین از هیچ طرفی حمایت نمی کند و مقامات کاخ سفید ادبیات بالنسبه ملایمی را به کار گرفته و تلاش کرده اند که از دامنه حساسیت های مسکو بکاهند. این مواضع اگرچه با روندی که این مقامات در مورد تحولات اوکراین در پیش گرفتند، متفاوت می باشد اما در عین حال گویای نگرانی غرب از بازگشت اوضاع به پیش از سوم اسفند - ۲۲ فوریه - است.
ارسال نظر