حوض آرزوهای مهراوه شریفی نیا
مهراوه شریفی نیا با انتشار این عکس نوشت:
دلم میخواست یه حوض آبی بودم و یه عالمه ماهی قرمز توم شنا میکردن. دلم میخواست کاشیهای حوضِ نقاشی بودم تا گنجشکک اشیمشی خیس از بارون به من پناه بیاره. دلم میخواست... ' ' ' پینوشت: ۱.متنِ هر دو تا عکسِ قبلیِ روزشمارِ پاییز رو از نوشتههای منتشرنشدهی وبلاگ برداشتم. مربوط به سالهای ۸۹ تا ۹۵ هستند، یعنی روزهایی که از عاشقانهنویسی لذت میبردم و حوصله داشتم. قرار بوده خودشون یه قصهی کامل بشن ولی نشدن و همونجوری تیکه پاره باقی موندن تا این روزها که رفتم سراغشون و دستی به سر و روشون کشیدم و براشون عکس گرفتم و اینجا منتشرشون کردم. تو این بازنگریها چیزهای جالبی کشف کردم... شاید پاییز امسال زمان خوبی برای بازگشت به وبلاگنویسی باشه. شاید... ' ۲.موسیقی روح آدم رو جلا میده. ' ۳.نتیجهی زور، پافشاری و اصرارِ بچگانه هیچوقت عشق نمیشه، خاطراتِ دوستنداشتنی میشه. ' ۴.در بدترین حالت هم خوبیهای دیگران رو فراموش نکنیم. هروقت به هر چیزی که روزگاری کسی برام خریده نگاه میکنم حتما یه لحظه یادش از وجودم گذر میکنه، ته دلم لبخند میزنم و براش یه انرژی مثبت کوچولو میفرستم. توی همهی هدیهها تا ابد مهر هست. ' ۵.وقتی خیلی احساس ناتوانی میکنی باید از دیگران کمک بخوای. کار بسیار سختیه، حداقل برای من. ولی وقتی از پس چیزی به تنهایی برنمیای باید دست از گول زدن خودت برداری و کمک بگیری... ' ۶.امشب هوا هم داشت به پاییز خوشامد میگفت.
ارسال نظر