به گزارش پارس ، به نقل ازهمشهری سرنخ: دانشجوهای رشته حقوق در کلاس درس منتظرند تا استاد از راه برسد و درس را شروع کند. آنها در حال گپ زدن با یکدیگرند که ناگهان خانم مسنی تازه نفس از راه می رسد. با ورود او، فضای کلاس را سکوت سنگینی فرا می گیرد. دانشجویان به هوای اینکه استادشان این خانم ۷۵ ساله است به احترامش از جای خود بلند می شوند اما حدس آنها اشتباه است. چرا که پس از لحظاتی طاهره توحیدی، رد یکی از نیمکت ها را می گیرد و پشت آن می نشیند.

دانشجویان، که تازه موقعیت جدید را درک کرده اند، خشکشان می زند. آنها باور نمی کنند زنی به این سن و سال حال و هوای درس خواند داشته باشد و بتواند مثل آنها ماده و تبصره های قانونی را از بر شود؛ اما حالا روزها از حضور این خانم درسخوان در کلاس حقوق می گذرد و دانشجویان هم به حضور او در کلاس عادت کرده و طاهره توحیدی را به عنوان یکی از همکلاسی های خود پذیرفته اند.

او که علاقه زیادی به خواندن و نوشتن دارد و همین علاقه باعث شده تا در آزمون دانشگاه شرکت کند و بتواند در رشته مورد علاقه اش (حقوق) درس بخواند. « از همان کودکی هوش بالایی داشتم و در سه سالگی با کمک برادر و پدرم خواندن و نوشتن را یاد گرفتم. طوری که تمام صفحات روزنامه هایی که پدرم به خانه می آورد را می خواندم. علاقه زیاد من به خواندن و نوشتن باعث شده بود تا بین تمام افراد فامیل و همسایه ها به عنوان دختری با استعداد شناخته شوم. به همین خاطر خیلی از مواتقع همسایه ها و اقواممان جهت خوشحال کردن به من جای اسباب بازی برایم روزنامه یا کتاب هایی مناسب سنم می آورند. »

دوخت و دوز به جای مدرسه

آن زمان همه عاشق لحن کودکانه طاهره بودند وقتی که کتاب ها را با هیجان و با صدای بلند برای دیگران می خواند اما صفحات روزگار طوری ورق خورد که باعث شد طاهره خانم امروز در سن ۷۵ سالگی راهی کلاس درس شود، « با وجود اینکه دوست داشتم ادامه تحصیل بدهم اما به خاطر مشکلاتی که در مسیر زندگی ام یکی پس از دیگری سبز شدند از رفتن به مدرسه بازماندم. »

به گفته توحیدی در آن زمان مدارس امنیت زیادی نداشتند. به همین خاطر پدر و مادر طاهره مانع رفتن او به مدرسه شدند. البته این پایان راه برای طاهره خانم نبود. او در این مدت بیکار ننشست و تصمیم گرفت کار دیگری را جایگزین درس خواندن کند، « من خیاطی را انتخاب کردم و در خانه و زیر نظر مادرم مشغول یاد گرفتن فوت و فن های خیاطی شدم» . طاهره خیلی زود با فوت و فن های این کار آشنا شد و در نهایت به پیشنهاد برادرش به تهران آمد تا در کلاس های پیشرفته خیاطی شرکت کند و در این رشته مدرک بگیرد تا حداقل در این راه کارش را دنبال کند و ادامه بدهد.

یک فرصت استثنایی

« من بعد از آمدن به تهران به کلاس های خیاطی رفتم و پس از مدت کوتاهی مدرک دیپلم این رشته را گرفتم. اما زندگی در تهران با روحیه من سازگار نبود. برای همین خیلی زود به اهواز برگشتم. » طاهره خانم بعد از برگشتن به اهواز تصمیم گرفت برای هم محلی هایش کلاس خیاطی راه بیندازد.

او تا ۲۰ سال کار آموزش خیاطی به همشهری هایش را برعهده گرفت، اما هنوز هم منتظر فرصتی بود تا بتواند به دنبال علاقه اش که همان درس خواندن بود، برود که این فرصت پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با تشکیل نهضت سوادآموزی برای طاهره خانم به وجود آمد.

این شد که او به سرعت و بدون اتلاف وقت به دنبال آرزوهای دوران کودکی اش رفت، « وقتی سواد نداشتم احساس ضعف و حقارت می کردم چرا که خیلی از مسائل زندگی به درس خواندن برمی گردد و من نیاز داشتم که سواد یاد بگیرم. به همین خاطر به مدرسه رفتم. یادم هست روز اولی که به مدرسه رفتم از خوشحالی انگار دنیا را به من داده بودند. »

و بالاخره دانشگاه

« دوره های نهضت سوادآموزی سه ماهه بود و هشت سال طول کشید تا من توانستم دوره های نهضت را پشت سر بگذارم. » البته مشکلات طاهره خانم پایانی نداشت.

او با اینکه ازدواج نکرده بود اما از خانواده اش نگهداری می کرد و آنطور که می خواست نمی توانست درس بخواند، « من دو سال پشت کنکور بودم. سال ۱۳۸۷ پیش دانشگاهی خودم را گرفتم و در سال ۸۹ بالاخره موفق شدم وارد دانشگاه بوشم. »

خانم عشق تحصیل در رشته علوم انسانی ادامه تحصیل داد و در نهایت در رشته تحصیلی مورد علاقه اش شروع به درس خواندن کرد، « از همان ابتدا با رشته حقوق علاقه زیادی داشتم. برای همین تصمیم گرفتم تا علوم انسانی را به عنوان رشته تحصیلی ام انتخاب کنم. »

این حرف ها را طاهره خانم به زبان می آورد. او گرچه در حین تحصیل با مشکلات زیادی روبرو شد اما بالاخره به آرزوی خود رسید، « من در ابتدا در رشته روانشناسی دانشگاه دولتی چمران اهواز قبول شدم اما به دلیل علاقه ای که به رشته حقوق داشتم و دارم، فقط می خواستم در این رشته درس بخوانم. به همین خاطر بعد از قبولی در رشته حقوق دانشگاه آزاد، راهی این دانشگاه شدم. »

شاگرد زرنگ کلاس

اولین حضور طاهره خانم در دانشگاه با خاطرات جالبی همراه بود چرا که دانشجویان او را با استاد اشتباه گرفتند: « بعد از اینکه همکلاسی هایم توجه شدند من به عنوان دانشجو در کلاس حاضر هستم بسیار تعجب کردند. آنها مدام با هم پچ پچ می کردند و باورشان نمی شد که یک نفر با این سن و سال بخواهد درس بخواند. »

البته این مشکل خانم دانشجو بعد از مدتی حل شد و حالا تمام دانشجوها طاهره خانم را مادر کلاس می دانند و در بسیاری از کارها با او مشورت می کنند، « بچه ها خیلی به من احترام می گذارند و در درس ها کمک زیادی به من می کنند. حتی بعضی از آنها پس از تمام شدن کلاس، قسمت هایی از درس را که متوجه نشده ام برایم توضیح می دهند و به من کمک می کنند که نمره های خوبی بگیرم. »

در حال حاضر طاهره خانم یکی از شاگرد زرنگ های کلاس است و بیشتر درس هایش را با نمره بالای ۱۸ پاس کرده است، « الان دانشجوی ترم ۶ هستم و با این نمراتی که گرفته ام استادان از من خواسته اند که تا فوق لیسانس ادامه دهم. »

جالب است بدانید که خانم دانشجو روزی ۶ تا ۷ ساعت درس می خواند و مطالعه کردن یکی از کارهای دائمی اوست، « کارهایم را برنامه ریزی می کنم که به درس خواندنم لطمه ای وارد نشود. » پیرترین دانشجوی دانشگاه اهواز با این پشتکار زیادی که دارد حسابی بین مردم شهر هم معروف شده و خیلی ها با دیدن پشتکار او تصمیم به ادامه تحصیل گرفته اند، « مردم وقتی مرا می بینند از من در مورد دانشگاه و درس خواندم سوال می پرسند.

برای آنها خیلی جالب است بدانند که من چطور با این سن و سالم درس می خوانم و به کارهای خانه هم رسیدگی می کنم. » توحیدی می گوید که خواهر کوچکتر و خواهرزاده هایش هر از گاهی به او سر می زنند و آنها هم سعی دارند به طاهره خانم کمک کنند تا از بقیه دانشجویان کلاس عقب نماند، « من به دلیل نگهداری از مادر و برادرم نتوانستم ازدواج کنم و الان تنها زندگی می کنم. برای همین در ایام امتحانات خواهر و خواهر زاده هایم به من سر می زنند و در کارها کمک می کنند تا راحت تر درس بخوانم. »