بمب خنده برای امروز
یه عروس داریم خیلی تنبله
یه روز مامانم و خواهرم خواستن با زبون بی زبونی به این حالی کنن ظرفارو بشوره.
نشستن فک کردن تصمیم گرفتن تعارف الکی بکنن شاید این حالیش شد و این حرفا…
مامانم: نه اصلا نمیذارم دخترم تو بشوری بیا اینور من میشورم زحمتت میشه: )
آبجیم: نه مامان شما مریضی برین استراحت کنین من میشورم
یعنی ۱۰ دقیقه بکِش بکِش بود تو آشپزخونه که
یهو عروسمون اومد گفت: " دعوا نکنین یکیتون الان بشورین یکیتون هم شام میشوره: )
مامانم و آبجیم: |
من: ) ) ) )
.
.
ﭘﺴﺮﻩ ۳۰ ﺳﺎﻟﺸﻪ، ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﻧﺮﻓﺘﻪ
ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﻣﯿﮕﻪ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﺟﻨﮓ ﻭﺍﺳﻪ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﮐﺸﻮﺭﻡ ﺑﺮﻣﯿﺨﯿﺰﻡ…
ﺷﻤﺎ ﺻﺒﺢ ﻫﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻇﻬﺮ ﺑﺮﺧﯿﺰ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺩ ﺗﻮ ﺯﺣﻤﺖ ﺑﯿﻮﻓﺘﻲ: |
.
.
ﺍﺯﻳﻦ ﭼﺸﻢ ﺑﻨﺪﺍﻯ ﺧﻮﺍﺏ ﮔﺮﻓﺘﻢ!
ﻫﻤﻴﻨﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺧﺎﺭﺟﻴﺎ ﻣﻴﺰﻧﻦ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺸﻮﻥ ﻛﻪ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﺨﻮﺍﺑﻦ!
ﻫﺮ ﺩﻓﻪ ﻣﻴﺰﻧﻢ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﻢ ﻫﻤﺶ ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﻳﻜﻰ ﮔﻠﻮﻣﻮ ﺑﮕﻴﺮﻩ ﺧﻔﻢ ﻛﻨﻪ: )
.
.
تو بیمارستان یکی برگه ی آزمایش خونش و به من داده بهم میگه ببین قدم چقدره!
فک کنم مریخی بود…
.
.
میدونستین خرچنگها تو عروسیاشون نمیتونن دست بزنن
و فقط بشکن ریز میزنن! ؟ ؟
برید حال کنید با این اطلاعاتی که در اختیارتون میزارم! !
.
.
انقدر بدم میاد یکی موقع درس خوندن بیدارم کنه
.
.
یکی از اولین حیرت های فلسفیم وقتی بود که
فهمیدم علت این که میگن" بادمجون بم آفت نداره” اینه که بم اصن بادمجون نداره
.
.
مامانم میگه پسرم همینجوری که نشستی پا اینترنت
این تخم مرغارم بزار زیرت جوجه شن…
احساس مسئولیت که نداری حداقل حس پدری رو تجربه کن! |:
.
.
همون وقتی که ترجیح داده شد به جای تابلوی ” از سرعت خود بکاهید"
از سرعت گیر استفاده بشه
بشر فهمیده بود که به شعورش امیدی نیست.
.
.
بعضیا هستن میخوان باعث تنوع شن
ولی زیاد وارد نیستن باعث تهوع میشن. . .
.
.
وصیت کردم هرکی تو مراسم ختمم گفت: ” خدابیامرزتش، راحت شد”
با لبه ی سینیه حلوا بکوبن دهنش اونم بیاد پیش من راحت شه!
.
.
دقت کردین آدم بی گناه تا پای چوبه دار میره اما آدم گناهکار تا اونجا هم نمیره!
.
.
آیا میخواهید همیشه و همه جا بدرخشید؟
به خودتان مقداری اکلیل بزنید. .
من امتحان کردم خوب جواب داد: ) )
.
.
چرا به اونی که اولین بار به ذهنش رسید زرشکو سرخ کنه بریزه توی پلو نوبل ندادن؟
خدمت به بشریت مگه فقط کشف واکسن و قرصه؟
.
.
به استادم میگم استاد ما نسل سوخته ایم بخدا …
گفت نسل سوخته ماییم شما نسل پدر سوخته اید …
هیچی دیگه تا حالا اینقدر توی زندگیم قانع نشده بودم!
.
.
جوانی از بیکاری رفت باغ وحش پرسید: استخدام دارید؟
یارو گفت مدرک چی داری؟ گفت دیپلم!
یارو گفت یه کاری برات دارم،
حقوقشم خوبه پسره قبول کرد.
یارو گفت:
ما اینجا میمون نداریم میتونی بری توی پوست میمون
تو قفس تا میمون برامون بیاد!
چند روزی گذشت یه روز جمعه که شلوغ شده بود،
پسره توی قفس پشتک وارو میزد
از میله ها بالا پائین میرفت.
جوگیر شد زیادی رفت بالا از اون طرف افتاد تو قفس شیره!
داد زد کمککککککککک
شیره سریع دستشو گذاشت رو دهنشو گفت،
آبرو ریزی نکن من لیسانس دارم. . !
.
.
تلویزیون داره سیرک نشون میده که چهارتا گاو میان از رو طناب میپرن و میرن!
مامانم یه نگاه به تلویزیون میندازه و بعدش یه نگاه به من!
میگه: اینا گاو تربیت کردن ما هنوز تو تربیت تو موندیم… ! ! ! |:
.
.
جاتون خالی دیشب رفته بودم شهر بازی و فقط به یه نتیجه رسیدم:
توی شهر بازی تو بعضی از این وسایل بازیش باید یه دکمه ی" غلط کردم" هم بزارن… ! ! !
.
.
تا حالا دقت کردی وقتی کباب با برنج میخوریم
۹۰% حواسمون به اینه که هردوتاش باهم تموم شه. . ! ! !
.
.
تا حالا دقت کردین لذتی که در پرت کردن شلوار گوشه اتاق هست،
تو زدنش به چوب لباسی نیست… ! ! !
.
.
دیالوگی که امروز تو تاکسی شاهدش بودم (بین دوتا دختر) :
- موبایلت داره زنگ میخوره گلم
- اَه پیداش نمیکنم! !
- نکنه خونه جا گذاشتیش؟ ! !
بعدشم بخاطر افراط در خنده، راننده لطف کرد پیادم کرد!
.
.
فقط کافیه در ماشینت باز باشه، عالم و آدم میان بغل دستت که بگن در ماشین بازه…
حالا اگه بی بنزین تو خیابون بمونی، هیشکی آدم حسابت نمیکنه!
.
.
طرف قد ۲ متر و نیم، وزن ۱۴۰، بازوش دور کمر من، فاقد هرگونه چربی تو تلویزیون اومده می گه
توصیه من به جوونا اینه که از مکمل ها استفاده نکنند
ینی خودِت با نون و پنیر اینجوری شدی؟
.
.
این پسرایى که ازسر تنبلى اسم هارو مخفف میکنن
به فاطمه میگن فاطى
به نازنین میگن نازى
به آزاده میگن آزى
به سوزان میگن سوزى
الهى یه زن گیرشون بیاد اسمش باشه گوهر…
ببینم اونو میخوان چی صدا کنن: D
.
.
وقت خواب:
بابام: گوشیرو کجا گذاشتی؟
مامانم: بالا سرت!
بابام: چرا بالا سر خودت نذاشتی؟
مامانم: چونکه سرطانزاست… !
یعنی عشق میچکه ها!
.
.
بابام زنگ زده غذا سفارش بده میگه ۲ تا پیتزا
مخصوص با یه همبرگر ساده.
وقتی قطع کرد بهش گفتم چرا نگفتی سه تا پیتزا؟
گفت: اگه واست پیتزا میگرفتم گرون میشد
برا تو همبرگر گرفتم! : O: O
به دوتا پرورشگاه سر زدم هردوتاشون گفتن قیافت خیلی آشناس: |
ارسال نظر