به گزارش پارس- علی شمس آبادی؛ کارشناس مسائل غرب آسیا در سایت راهبرد معاصر نوشت: خلیج فارس به طور اعم و تنگه هرمز به طور اخص، همواره به لحاظ ترانزیتی، موقعیتی سوق الجیشی داشته و به همین دلیل، بازیگران جویای قدرت، در صدد بوده اند تا بر آن تسلط یابند زیرا مسلما در صورت دستیابی به چنین موفقیتی، دولت فاتح در موقعیت برتر نسبت به رقبا قرار خواهد گرفت. با این پیش زمینه می توان علت درگیری هلند، پرتغال و بریتانیا در دوره استعمار برای تسلط بر این آبراه جهانی را به درستی متوجه شد. در آن دوره البته، بحث انرژی و نفت، چندان موضوعیت نداشت و تنها، موقعیت ترانزیتی خلیج فارس بوده که قدرت های استعمارگر را به این خطه می کشانده است. اما پس از جنگ جهانی دوم و مطرح شدن نفت به عنوان یکی از قطب های زندگی بشر، بحث انرژی هم مزید بر علت شد تا قدرت ها، به خلیج فارس چشم بدوزند. در این بین، ایران، با توجه به موقعیت طبیعی خود، (با احتساب ساحل جزایر)، نزدیک به 1800 کیلومتر ساحل در خلیج فارس دارد و یکی از دو دولت همسایه تنگه هرمز است. همین موضوع، اهرم فشار خدادادی به جمهوری اسلامی برای مقابله با فشارهای بین المللی داده است. البته مسلما "بستن تنگه هرمز"، گزینه آخری است که ایران به آن می اندیشد زیرا این موضوع، باعث برانگیختگی بسیاری از بازیگران منطقه ای و بین المللی خواهد شد. درستی این ادعا را می توان از واکنش ها به تهدیدات مقامات ایرانی به بستن تنگه دید. آخرین نمونه این تهدید را حسن روحانی، در سوئیس مطرح کرده که سیلی از نگرانی ها در محافل ضد ایرانی برانگیخت.

 

اهمیت تنگه هرمز

همانطور که آمد، موقعیت ترانزیتی و بحث انرژی، دو عامل اصلی اهمیت یافتن تنگه هرمز است. البته بحث انرژی، حالا بسیار مهم تر شده است. علی رغم تلاش های گسترده برای ایجاد راه های جایگزین تنگه هرمز، همچنان، 19% از نفت جهان از این باریکه دریایی می گذرد. به همین دلیل، تهدید ایران به بستن تنگه یا رزمایش های این قدرت در خلیج فارس، هنوز در استراتژی های امنیتی ایالات متحده، رنگ نباخته است. اگر به خاطر بیاوریم که تحریم نفتی عربستان و متحدان در سال 1973، طی هفت ماه، قیمت نفت را چندین برابر کرد، می توانیم متوجه شویم قطع ناگهانی نزدیک به یک پنجم نفت جهان، تا چه حد بر اقتصاد بین المللی اثر گذار خواهد بود. از همین روست که فارین پالیسی، در مقاله ای، تاکید داشته که «تنگه هرمز تنها بر امنیت منطقه اثر نمی گذارد بلکه اقتصاد جهانی را تحت الشعاع خود قرار می دهد».

 

البته مسئله ترانزیت انرژی، تنها بخشی از موضوع اهمیت تنگه هرمز است. بحث صادرات و واردات به کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، نیز بسیار به این حوزه بستگی دارد و مختل شدن آن، در واقع، مختل شدن تجارت کشورهای حاشیه خلیج خواهد بود. این کشورها، متحدان نزدیک واشنگتن هستند که با کمک های مالی، سیاسی و نظامی خود، کاخ سفید را در سد نفوذ منطقه ای ایران، یاری رسانده اند. متاثر از این موارد شاهد بوده ایم که پس از انقلاب اسلامی، تمامی روسای جمهور امریکا تهدید کرده اند که اختلال در امنیت خلیج فارس را با ابزار نظامی پاسخ خواهند داد. حتی کارتر و اوباما هم از این قاعده مستثنی نیستند. گفتنی است طبق گزارش نیویورک تایمز، محتوای یکی از نامه های اوباما خطاب به آیت الله خامنه ای، شامل هشدار در خصوص بستن تنگه هرمز می شده است. طبق گزارش این روزنامه، اوباما تاکید کرده که امنیت تنگه هرمز جزو "خطوط قرمز" امریکاست و ایالات متحده به اخلالگران، "پاسخ نظامی" خواهد داد.

 

سابقه بسته شدن تنگه هرمز

هیچگاه در طول تاریخ، تنگه به صورت کامل بسته نشده است اما دهه 1980، میلادی، زمانی که ایران به تلافی حملات چندین باره صدام به نفتکش ها و سکوهای نفتی خود و سکوت جامعه بین المللی در قبال این موضوع، هدف قرار دادن نفت کش های عبوری را آغاز کرد، می توان، نزدیک ترین دوره تنگه به بسته شدن دانست. اوج این دوران را "جنگ نفت کش ها" می نامند. این جنگ که به صورت جدی از 1984 تا 1988 طول کشید، عبور 2% از کشتی های نفت کش به سوی کشورهای ضد ایرانی را مختل ساخت. طبق گزارش دانشگاه تگزاس، در میان نفت کش هایی که مورد هجوم ایران واقع شدند، 23% به طور کامل غرق شدند.

 

در سال آخر این جنگ، ایالات متحده امریکا برای اسکورت نفت کش های متحدان خود، وارد درگیری ها شد. این یک سال هرچند زمان کوتاهی از جنگ 8 ساله ایران را در بر می گرفت ولی واقعیت های آن، پیام های بسیار بزرگی برای تاریخ جمهوری اسلامی ایران دارد. کاخ سفید، آمده بود تا اثبات کند که نیروی دریای کوچک ایران، قادر به اختلال در عبور نفت کش های حامی صدام از خلیج فارس و تنگه هرمز نیست ولی طبق هر تعریفی شکست خورد. بنا بر گزارش "موسسه نیروی دریایی امریکا" US Naval Institute ، در همین یک سال، ایران بیشترین حملات به نفت کش ها را انجام داد که بالغ بر 91 مورد موفق بوده است. در یک مورد، واشنگتن، بزرگترین اسکورت تاریخ دریایی بشر را برای نفت کش "الرخاء" یا "بریجتون"، که به سوی کویت می رفت ترتیب داد ولی آن زمان که این کشتی غول پیکر با مین های دریایی برخورد کرد، در این ماموریت شکست خورد. با این اوصاف، امریکا ضربه هایی به بدنه نظامی و اقتصادی ایران هم وارد ساخت: در 18 آوریل 1988، با موشک های امریکایی، ناو سهند به کلی نابود شد، چندین نفت کش ایرانی وسکوی نفتی ایران از سوی رزمناوهای پنتاگون مورد حمله قرار گرفت و ... . اما در مجموع جمهوری اسلامی ایران در آن برهه، ثابت کرد که قدرت "نا امن سازی" و نه "بستن" تنگه هرمز را دارد.

 

بررسی توانمندی ایران در بستن تنگه هرمز

تهدید تلویحی حسن روحانی به بستن تنگه هرمز، اولین بار نیست و احتمالا آخرین بار هم نخواهد بود. مقامات جمهوری اسلامی ایران، پیش از این نیز، چنین تهدیدی را مطرح کرده بودند. اگر از دوره جنگ نفت کش ها بگذریم، تهدیدات جدی ایران برای بستن تنگه هرمز، در سال 1390، در سطح مقامات عالیرتبه مطرح شد. هنگامی که اتحادیه اروپا در حال بررسی تحریم گسترده ایران بود، محمد رضا رحیمی، معاون اول رئیس جمهور وقت ایران، رسما تهدید کرد که ممکن است تهران تصمیم به بستن تنگه بگیرد. در سال 1391، حتی زمزمه هایی در خصوص قانون متوقف کردن نفت کش های عبوری به سوی کشورهای تحریم کننده ایران در تنگه هرمز، در مجلس وقت مطرح شد که البته راه به جایی نبرد. با این حال، تهدید ایران به بستن تنگه هرمز از آن رو بسیار جنجال برانگیز شده که عالی ترین مقام اجرایی آن را مطرح کرده که امری بی سابقه است. در همین حین، تقدیر سرلشکر قاسم سلیمانی از این اظهارات هم خود مزید بر علتی شده تا این بار، تهدید جدی تر تلقی شود. حال باید پرسید که اگر ایران به راستی بخواهد تنگه را ببندد، چه ابزاری در اختیار دارد؟

 

ابزار های ایران برای بستن تنگه هرمز

با توجه به ظرفیت های موجود برای جمهوری اسلامی ایران، به نظر می رسد ابزار مد نظر برای بستن تنگه هرمز، نظامی باشد. از این رو، باید دید که از حیث نظامی، چه توانمندی هایی برای ایران، جهت بستن تنگه وجود دارد. به طور کلی، توانمندی ایران در زمینه درگیری های دریایی، پایین نیست. طبق طبقه بندی سایت Global Fire Power، ایران از نظر توانمندی نظامی دریایی،چهارمین قدرت جهان است و چندان از امریکا ضعیف تر نیست. بنابراین، من حیث المجموع، دست و پای ایران برای بستن یا لا اقل مختل کردن عبور و مرور بسته نیست و در زمینه توانمندی نظامی کلاسیک دریایی، بر خلاف حوزه هوایی، قدرتمند است.

 

بنابر گزارش رسانه های بین المللی، ایران، برای یک نبرد دریایی بر سر بستن تنگه هرمز، ادوات زیر را در اختیار دارد.

 

 

  • مین دریایی: طبق گزارش بی بی سی، ایران 5 هزار مین دریایی دارد. این مین ها، مسلما به مرور زمان، پیشرفته تر شده اند و شناسایی آن ها برای کشتی های عبوری سخت خواهد بود. اهمیت استفاده از مین توسط جمهوری اسلامی ایران برای بستن تنگه را زمانی درک خواهیم کرد که به یاد بیاوریم نفت کش بریجتون با اصابت به این سلاح ها متوقف شد. ناو Samuel B Robert که با موشک، ناو سهند ایران را نابود کرده بود، در اثر اصابت به مین دریایی ایران به خارج از خلیج فارس منتقل شد. بنا بر تخمین وبگاهGlobal Fire Power، ایران ده کشتی مین انداز هم برای جا گذاری این مین ها در اختیار دارد. البته طی جنگ نفت کش ها، نیروی دریایی سپاه اثبات کرد که برای مین گذاری دریایی، وابسته به کشتی های مین گذار نیست. بنابراین، مین های پر شمار، مسلما قدرت ایران برای بستن تنگه را بسیار بالا خواهد برد. 5 هزار مین، می تواند خلیج فارس را به میدان مین خطرناکی برای همه کشتی های عبوری، اعم از نظامی و نفت کش تبدیل کند.
 
  • ناو و ناوچه: بنابر گزارش بی بی سی، ایران حداقل 20 ناوچه دارد که اکثرا ساخت چین یا کپی سازی از ناوچه های چینی است. البته ناوچه ناو شکن های دماوند و جماراان، از جمله توانمندی های دریایی کلاسیک نیروهای نظامی ایران است که بومی سازی شده اند. با توجه به سابقه درگیری دریایی که به غرق شدن ناو سهند انجامید، تکیه ایران برای بستن تنگه، نمی تواند بر این ناو و ناوچه ها قرار گیرد. اصولا، جمهوری اسلامی ایران، در تقابل دریایی کلاسیک، نمی تواند چندان موفق ظاهر شود.
 
  • قایق تندرو: کابوس بزرگ نیروی دریایی امریکا، قایق های تندرویی است که گاه به کاتیوشا هم مجهزند. با توجه به سرعت بالای این قایق ها و اندازه نسبتا کوچک آن ها، آسیب پذیری آن ها پایین و قدرت ضربه زدن آن، بسیار بالاست. این قایق ها در جنگ نفت کش ها نشان دادند که تا چه حد می توانند نیروی دریایی ایالات متحده را زمین گیر کنند. بنا بر گزارش بی بی سی، اکنون 40 عدد از این قایق ها مجهز به موتور های سوئدی هستند ولی تعداد نامعلومی هم وجود دارند که موتور ایرانی دارند.
 
  • زیر دریایی: این جنگ افزار هم جزو ادوات کلاسیک جنگ دریایی محسوب می شود. بنا بر گزارش بی بی سی، ایران حداقل سه زیر دریایی بزرگ دارد که از سال 1370 تاکنون خریده است. از سوی دیگر بیزنس اینسایدر تخمین می زند که ایران، 13 زیر دریایی کوچک دارد. Global Fire Power اما تاکید دارد که ایران در مجموع، حداقل 33 زیر دریایی کوچک و بزرگ در اختیار دارد.
 
  • موشک: بزرگترین چالش برای نیروهای ضد ایرانی جهت باز نگه داشتن تنگه، "موشک" خواهد بود. توانمندی موشکی ایران بر هیچ کس پوشیده نیست و چنان باعث نگرانی محور ریاض و امریکا شده که بحث تحریم موشکی ایران را مطرح می کنند. تمامی موشک های ایران، قابلیت ضربه زدن به نفت کش ها و کشتی های نظامی در دریای عمان، خلیج فارس و حتی کیلومترها دورتر از آن را دارند. با این وجود در این گزارش موشک هایی مورد تاکید قرار می گیرد که بیشتر سطح به دریا هستند یا قابلیت شلیک از روی قایق را دارند. جدول زیر، بخشی از توانمندی موشکی ایران در تقابل احتمالی نظامی در خلیج فارس را معرفی می کند.

تعداد موشک ها، سرعت، اندازه کوچک و گاه ارتفاع پایین آن ها، باعث می شود که هر دشمنی در مقابله با آن ها در محدوده کوچکی همچون خلیج فارس، شکست بخورد. با توجه به برد موشک های یاد شده، و با عنایت به این مهم که ایران 1800 کیلومتر در خلیج فارس ساحل دارد، در واقع، تهران اگر تنها بخواهد از موشک های سطح به دریای خود استفاده کند، 1800 کیلومتر فضا برای این منظور در اختیار خواهد داشت. در مقابل، امریکا اگر بخواهد کاملا عبور و مرور نفت کش ها در خلیج فارس را تامین کند، بایستی 1800 کیلومتر را، شبانه روز زیر نظر داشته باشد. امری که نزدیک به غیر ممکن هاست. طی جنگ خلیج فارس هم، بیشترین حمله ها، با موشک انجام شده است. از 340 مورد، 187 حمله با موشک انجام شده است.

 

بر این اساس، اگر در نظر بگیریم که ایران بخواهد تنها با اتکا بر توانمندی موشکی خود، اقدام به بستن تنگه کند، با توجه به آمار ارائه شده، مسلما می تواند. چه برسد به این که سایر توانمندی ها نظیر قایق های تندرو، مین دریایی و زیر دریایی ها هم به کار گرفته شوند. البته بایستی تاکید گردد که اگر درگیری مجددی میان ایران و نیروی دریایی امریکا بر سر خلیج فارس رخ دهد، قطعا ایران، دست به جنگ نامتقارن خواهد زد زیرا این شیوه، در تمامی جبهه ها، امریکا و متحدانش را از نفس انداخته است.

 

برای اثبات این ادعا (توانمندی ایران در بستن تنگه هرمز)، باید به دو نکته دیگر اشاره شود: اول آن که، شکست امریکا در جنگ نفت کش ها، در حالی رقم خورد که ایران تحت تحریم شدید، با نظام سیاسی نوپا و پس از 7 سال جنگ با صدام وارد این نبرد شده بود. نکته دوم، اعتراف مارتین دمپسی، رئیس ستاد کل ارتش امریکا به این موضوع است. وی در سال 1390، در پاسخ به یک خبرنگار در خصوص توان ایران در بستن تنگه هرمز تصریح کرد:« بله! ایران می تواند تنگه را مسدود کند ولی تاب هزینه های آن را نخواهد داشت».

Capture

 

آیا ایران تهدید خود را عملی می کند؟

همانطور که آمد، جمهوری اسلامی ایران، توانایی بستن تنگه هرمز را دارد اما اثبات این توانمندی یا به عبارت دیگر، عملی کردن تهدیدات در این مورد، هزینه های سیاسی سنگینی برای جمهوری اسلامی ایران خواهد داشت که شاید مسئولین امر را از این موضوع، منصرف سازد. البته اگر عرصه بیش از حد بر ایران تنگ شود، همانطور که در جنگ نفت کش ها دیده شد، بستن تنگه عملیاتی می شود و نفت کش های عبوری برای دریافت نفت دشمنان جمهوری اسلامی، هدف قرار خواهند گرفت. نباید از قلم انداخت که در جنگ نفت کش ها، ایران کشتی هایی از 35 کشور را هدف قرار داد. در میان این کشور ها، نام امریکا، فرانسه، چین و شوروی هم به چشم می خورد. این بدان معناست که اگر عرصه بیش از حد بر ایران تنگ گردد، پاسخ بسیار فراگیر و قاطع خواهد بود. در چنین شرایطی، مسلما فضای بین المللی، بیش از 1 ماه دوام نخواهد آورد و ترامپ تسلیم خواهد شد تا تحریم ها را بر دارد. ولی نکته مهمی که در این خصوص وجود دارد این است که عملی کردن تهدید به بستن تنگه هرمز، مستلزم هدف قرار دادن تمامی نفت کش هایی است که می خواهند وارد خلیج فارس شوند؛ مسئله ای که ممکن است به قیمت "تقابل با همه" تمام شود. حال اگر ایران موفق شود 1 ماه تنگه را بسته نگه دارد و ترامپ دست از تحریم بر دارد، سوال اینجاست که چگونه کشورهایی که نفت کش های آن ها از سوی ایران مورد هدف قرار گرفته اند، حتی در صورت نبود تحریم، دوباره از ایران نفت می خرند. شاید به همین علت بوده که علی رغم تهدیدهای چند باره در دوره شدت گرفتن تحریم ها (2011-2012) به بستن تنگه هرمز، این تهدیدات عملی نشدند.

 

روی هم رفته، این که ایران براستی تهدید خود را عملی کند و در پاسخ به تحریم ها، تنگه هرمز را ببندد، به آستانه تحمل مسئولین امر بستگی دارد. اما مسلما، تا زمانی که فشار بسیار زیاد نشود، سناریوی جنگ جدید در خلیج فارس عملی نخواهد شد زیرا هزینه های دوره جنگ و پس از آن (چالش جمهوری اسلامی ایران در فروش نفت به کشورهایی که نفت کش هایشان هدف قرار گرفته) بسیار بالاست.