آلسعود قلک «آرامکو» را شکست
«سهام شرکت نفتی آرامکو به فروش میرسد» این خبری بود که بیتردید مقامات آمریکایی و صهیونیستی را شادمان و منطقه داغ غرب آسیا را چند گام به التهابهای تازه نزدیکتر کرد و آمریکاییها را به یاد رؤیای دیرین کسینجر در این منطقه انداخت. با گزارش تفصیلی مشرق همراه شوید.
به گزارش پارس به نقل از مشرق ،بیست و سوم ژانویه سال گذشته میلادی (2015) «سلمان بن عبد العزیز» 80 ساله بعد از مرگ برادرش «عبد الله بن عبد العزیز» به عنوان هفتمین پادشاه عربستان از خاندان «آل سعود» قدرت را در دست گرفت.
طی حدودا یک سالی که از حاکمیت پادشاه جدید سعودی بر عربستان می گذرد، شاهد تغییر و تحولات متعدد و عمیقی در ساختار حکومتی سعودی بودیم، به گونه ای که آمارها نشان می دهد، ملک سلمان ظرف این مدت بیش از 75 فرمان صادر کرده تا به موجب آن عزل و نصب هایی در مناصب مختلف حکومتی این کشور انجام شود که هدف اصلی آن براساس مستندات موجود از پیش رو برداشتن رقبا جهت به قدرت رسیدن «محمد بن سلمان»، فرزند ملک سلمان و جانشین ولی عهد و وزیر دفاع کنونی این کشور هموار شود.
اگرچه در هرم جدید قدرت خاندان سعودی محمد بن سلمان، سومین فرد پس از پادشاه و «محمد بن نایف»، ولی عهد عربستان شمرده می شود و در حالی که عرف رایج در این خاندان تصریح می کند که در صورت بیماری و ناتوانی پادشاه از اداره امور کشور، این مسئولیت به ولی عهد سپرده می شود، طی یک سال سلطنت سلمان، مشاهده کردیم، این «محمد» بود که زمام امور کشور و اداره آن را در دست گرفت و تصمیماتی سرنوشت ساز در برهه ای سرنوشت ساز برای عربستان اتخاذ کرد.
در این راستا، در اولین گام محمد بن سلمان ریاست «شورای اقتصاد و توسعه» عربستان را به عهده گرفت و رویکردهای جدیدی را به گروه شرکت های «بن لادن» تحمیل کرد و سپس شرکت ملی نفت عربستان سعودی موسوم به «آرامکو» را به تصاحب خود در آورد.
پس از آن با تصمیمی سبک سرانه و عجولانه تجاوز علیه یمن را آغاز کرد، ابتدا با این ادعا که می خواهد، به کمک «عبد ربه منصور هادی»، رئیس جمهوری فراری یمن بشتابد که توسط ارتش این کشور و «جنبش انصار الله» و کمیته های انقلابی و مردمی یمن از قدرت برکنار شده بود، در حالی که هدف واقعی وی تصاحب ذخایر نفتی یمن و بهره برداری مشترک با رژیم صهیونیستی از آنها بود.
اما همان گونه که پیش بینی می شد، جنگ به کام شاهزاده جوان و سبک سر سعودی پیش نرفت و هر روز که از جنگ یمن می گذرد، شکست جدیدی به طومار شکست های خاندان سعودی افزوده می شود.
دو عامل کاهش شدید بهای نفت و طولانی شدن جنگ در یمن، در کنار حمایت های نظامی و مالی آل سعود از گروه های تروریستی از جمله تکفیری در منطقه و عمدتا سوریه و همچنین دادن رشوه های کلان مالی به برخی کشورهای عربی برای راضی کردن آنها به حضور در ائتلاف ضد یمن به رهبری عربستان و کشورهای غربی برای جلب و حفظ حمایت های سیاسی و دیپلماتیک آنها در عرصه بین المللی، موجب شد تا یمن به «جهنم» سعودی ها تبدیل شود.
اولین بازتاب تجاوز نظامی به یمن در عرصه داخلی عربستان خیلی زود و در قالب «کسری بودجه» خود را نمایان ساخت، البته صرف نظر از تامین بودجه تجاوز نظامی به یمن، دلیل دیگر این کسری ریشه در سیاست کاهش قیمت نفت اتخاذ شده از سوی عربستان با اشباع بازار مصرف جهانی داشت که به «توطئه نفتی» آل سعود علیه ایران و روسیه جهت ضربه زدن به اقتصاد این دو کشور که هریک به نوعی از سوی غرب و آمریکا تحریم شده بودند، معروف شد.
به این ترتیب سعودی ها برای اولین بار با کسری بودجه 98 میلیارد دلاری مواجه شدند که در تاریخ سلطنت این خاندان بر عربستان بی سابقه بود و در این بین اگرچه حکومت عربستان برای جبران این کسری بودجه به زعم خود تدابیری را اتخاذ کرده است، اما تحلیلگران امور اقتصادی پیش بینی کرده اند، در صورت ادامه روند کاهش یا رکود قیمت جهانی نفت و استمرار تجاوز نظامی عربستان به یمن، تا دو سال دیگر باید شاهد ورشکستگی اقتصادی حکومت سعودی باشیم.
افزایش نرخ سوخت از جمله بنزین تا 50 درصد و تعرفه آب و برق، به موازات کاهش یارانه این خدمات و افزایش مالیات انواع نوشابه و محصولات دخانی بخشی از تدابیر اتخاذ شده برای مقابله با این کسری بودجه عنوان شده است.
افزون بر آن حکومت عربستان اعلام کرد، در ساختار اقتصادی این کشور تجدید نظر کرده و مقوله خصوصی سازی در اقتصاد را بیش از پیش مورد توجه قرار خواهد داد تا در ادامه از قصد خود مبنی بر فروش بخشی از سهام شرکت ملی نفت عربستان که در قبضه شرکت نفتی آمریکایی «آرامکو» قرار دارد، خبر دهند.
شرکت نفتی آرامکو
آغاز فعالیت شرکت نفتی آمریکایی «آرامکو» در عربستان به 29 می 1933 باز می گردد که طی آن حکومت وقت عربستان سعودی با انعقاد قراردادی انحصاری با شرکت «استاندارد اویل» کالیفرنیا، امتیاز اکتشاف نفت در عربستان را به این شرکت واگذار کرد تا به تبع آن شرکت استاندارد اویل، این امتیاز را به یکی از شرکت های اقماری خود، به نام شرکت «استاندارد اویل کالیفرنیای غربی» (کاسوک) انتقال دهد، اما چون این شرکت عملکرد رضایت بخشی در اکتشاف نفت نداشت، در سال 1936 میلادی 50 درصد از امتیاز اکتشاف نفت عربستان به شرکت نفت «تگزاس» واگذار شد تا پس از دو سال، در سال 1938 میلادی اولین چاه نفت در عربستان در منطقه «دمام»، به فاصله چند مایلی شمال شهر «ظهران» کشف و بهره برداری از آن آغاز شود.
در سال 1944 میلادی شرکت استاندار اویل کالیفرنیا - عربستان ، نام خود را به شرکت نفتی عربستان ـ آمریکا یا «آرامکو» تغییر داد، پس از آن شرکت «استاندارد اویل» نیوجرسی 30 درصد و شرکت «سوکونی وکیوم» 10 درصد از سهام این شرکت را خریداری کردند و درپی ادغام دو شرکت استاندارد اویل کالیفرنیا و شرکت نفت تگزاس، هر یک سهمی برابر با 30 درصد را به خود اختصاص دادند.
در سال 1950 میلادی «عبد العزیز بن آل سعود»، پادشاه وقت عربستان خواستار ملی کردن تأسیسات نفت این کشور شد و به این ترتیب، شرکت آرامکو را واداشت، سود حاصل از فروش نفت را به صورت برابر یا همان 50 – 50 بین شرکت آرامکو و حکومت عربستان تقسیم کند.
در سال 1973 میلادی حکومت عربستان 25 درصد از سهام آرامکو را از آن خود کرد و این رقم را تا سال 1975 میلادی به 60 درصد افزایش داد، تا اینکه در سال 1980 میلادی مدعی شد، کنترل کامل این شرکت را در دست دارد و به تبع آن در سال 1988 میلادی شرکت نفتی عربستان - آمریکا، نام خود را به شرکت نفت عربستان سعودی یا سعودی آرامکو تغییر داد.
شرکت آرامکو، مسئولیت استخراج 99 درصد از ذخائر نفت خام کشور عربستان سعودی را که میزان آن 259 میلیارد بشکه (حدود یک چهارم مجموع ذخایر نفت فعلی جهان) برآورد شده، بر عهده دارد و علاوه بر استخراج نفت، استخراج گاز عربستان را نیز در دست دارد و از جمله 10 شرکت برتر جهان در این زمینه است.
شرکت آرامکو هم اکنون در مجموع دارای 15 پالایشگاه است که 4 پالایشگاه آن در مالکیت کامل این شرکت و در 11 پالایشگاه دیگر، با دیگر شرکتهای نفتی مشارکت کرده است.
ماجرای فروش سهام آرامکو
با آغاز سال 2016 میلادی همزمان با سقوط و فروپاشی بورس های جهانی و انتشار اخباری درباره رکود چین، بورس های غرب آسیا نیز دچار رکود شد. از سوی دیگر پس از انتشار اخبار متعدد درباره کسری بودجه کلان کشورهای صادرکننده نفت به ویژه عربستان سعودی، حکومت این کشور هفته گذشته اعلام کرد، تصمیم دارد، سهام آرامکو را بفروشد که بازتاب بسیاری در رسانه های مختلف جهان داشت.
سناریوهای مطرح شده در پس پرده فروش سهام آرامکو
در تحلیل این اقدام عربستان سعودی کارشناسان دیدگاه های مختلفی ارائه داده اند، برخی آن را آخرین تیر عربستان برای سرپا نگه داشتن صنعت نفت این کشور دانسته اند. برخی دیگر آن را دروغ پنداشته اند و دسته ای دیگر تاکید کرده اند که این هم بازی دیگری از سوی عربستان سعودی به عنوان بزرگترین تولید کننده نفت خام دنیاست تا با توسل به آن بار دیگر قدرت بالا بردن قیمت طلای سیاه را بیابد و در رویارویی با ایران قدرت خود را حفظ کند.
در این بین گروهی از تحلیلگران نیز ریشه این اقدام را در تلاش های «محمد بن سلمان»، جانشین ولی عهد عربستان سعودی ملاحظه می کنند و بر این باورند، محمد بن سلمان برای به دست آوردن حمایت واشنگتن و غرب در نبردش برای رسیدن به قدرت و کنار زدن کامل محمد بن نایف، ولی عهد عربستان، در حال فروش سهام بزرگ ترین کارتل اقتصادی این کشور یعنی شرکت نفتی عظیم آرامکو به هلدینگ های بزرگ آمریکایی - انگلیسی است.
سناریو از قلم افتاده
تحلیلگران و کارشناسان امور اقتصادی درحالی به بیان دیدگاه های خود از این اقدام عربستان سعودی پرداختند که به نظر می رسد، جای یک تحلیل در میان تحلیل ها و ارزیابی های صورت گرفته و سناریوهای ارائه شده خالی است.
کارشناسانی که این تحلیل را ارائه داده اند، تاکید می کنند، هدف اصلی از فروش شرکت آرامکو حفظ اوضاع ناآرام و بحران زده منطقه و در صورت امکان دامن زدن به آن و متشنج تر کردن آن است.
این گروه از کارشناسان با مطرح کردن این سوال که خریدار سهام شرکت آرامکو عربستان سعودی چه طرف های بین المللی و کشورهایی می توانند، باشند؟ ادامه می دهند: آیا غیر از آمریکایی ها و غربی ها از جمله انگلیسی ها می توان طرف دیگری را برای خرید سهام آرامکو متصور شد؟
این کارشناسان با تاکید بر این نکته که بسیار ساده لوحه اند، کسانی که تصور کنند، آمریکا و یا انگلیس در ازای خرید سهام آرامکو دلاری به سعودی ها پرداخت کنند، بر این باورند: تاریخ منطقه بار دیگر در حال تکرار است.
به گفته آنان، فروش سهام آرامکو تنها به پر رونق تر شدن بازارهای تجهیرات نظامی و افزایش فروش های تسلیحاتی و قراردادهای نظامی بین عربستان سعودی و غرب منتهی خواهد شد تا به کمک این کشورها خاندان سعودی همچنان به بحران سازی و تنش زایی در منطقه همانند آنچه در سال های اخیر از سوی مسئولان سعودی شاهد آن بودیم، ادامه دهند.
وضعیت سیاسی و اقتصادی ملتهب غرب آسیا
از سوی دیگر، اقدام حکومت عربستان سعودی در بین المللی کردن ذخایر نفت و گاز این کشور و خارج کردن آن از سیطره و تملک یک شرکت یا خاندان خاص، در راستای تلاش ریاض جهت یافتن متحد و یا متحدانی استراتژیک برای خود در منطقه بسیار حساس و ملتهب غرب آسیا به ویژه در قبال جمهوری اسلامی ایران که همواره آن را رقیب خود به شمار آورده و پس از حوادث سفارت عربستان در تهران و اجرای برجام عملا وارد جنگی سرد با آن شده، ملاحظه کرد.
در حقیقت سعودی ها تلاش می کنند، با عرضه سهام خود، ولو به میزانی بسیار اندک و ناچیز، سرمایه گذاران بین المللی را در ثبات و امنیت عربستان شریک کنند.
در مقابل سرمایه گذاران این عرصه به خوبی می دانند، دست یافتن بر تکه ای کوچک از آرامکو هم برای آنها ارزش هنگفتی دارد، زیرا هزینه استخراج و صادرات نفت این شرکت برخلاف دیگر مناطق و شرکت های نفتی جهان بسیار پایین است.
کدام منطقی می پذیرد، فرصت تاریخی و بزرگ سهیم شدن در آرامکو را نادیده گرفت و بی تفاوت از آن گذشت. بدیهی ترین نتیجه این مشارکت، سهیم شدن سرمایه گذاران نفتی از غرب گرفته تا شرق در امنیت حکومت استبدادی سعودی است، چراکه منافع آنها در عربستان اینگونه اقتضا خواهد کرد، در این تردید نیست، انتشار خبر فروش سهام آرامکو، رئیس جمهوری چین را به دیدار شاه سعودی و سفر به ریاض برای ارزیابی های اولیه واداشت.
تامین امنیت چاه های نفتی به مزدوران خارجی
«مجتهد»، فعال عربستانی شبکه توئیتر که به افشای پشت پرده خاندان سعودی معروف است، در جدیدترین افشاگری خود با اشاره به تشدید منازعات «محمد بن سلمان» و «محمد بن نایف» برسر تصاحب قدرت در عربستان پس از مرگ سلمان که با مشکلات جسمانی جدی و بسیاری مواجه است، تصریح می کند: «محمد بن زاید»، ولی عهد ابوظبی و معاون فرمانده کل نیروهای مسلح امارات که رابطه نزدیکی با «اریک پرنس»، رئیس شرکت آمریکایی «بلک واتر» دارد، مقدمات دیدار پرنس با محمد بن سلمان را فراهم و بن سلمان را قانع کرده، در این مقطع سرنوشت ساز سیطره برعربستان و درگیری با محمد بن نایف از خدمات این شرکت نظامی - امنیتی برای حمایت از تاسیسات شرکت نفتی «آرامکو» استفاده کند.
شرکت بلک واتر معروفیت خود را مدیون جنایات تکان دهنده اش در عراق و علیه مردم بی دفاع این کشور است که با محکومیت های گسترده ای در عرصه بین المللی نیز همراه شد و همین موضوع روسای این شرکت را واداشت تا با نام دیگری به فعالیت خود این بار در افغانستان ادامه دهند.
بلک واتر همچنین از اصلی ترین اسپانسرهای گروه های تروریستی تکفیری در سوریه است و یکی از مهمترین مسئولیت های مزدوران آن که حقوق اشان را از امارات و عربستان دریافت می کنند، آموزش نظامی عناصر تروریستی تکفیری است.
استان «هاتای» پایگاه اصلی بلک واتر در ترکیه است که در آنجا اردوگاه های ویژه ای را برای آموزش نظامی عناصر تکفیری دایر کرده است. مطبوعات آمریکا افشا کردند، یک مسئول سابق در پنتاگون پیشنهاد کرده بود، تسلیحات نظامی گروه های مسلح در سوریه از بازارهای آزاد شرق اروپا تامین شود و مسئولیت این معامله را اریک برینز، بنیانگذار بلاک واتر برعهده گرفته بود.
این درحالی است که برینز تابستان گذشته از اعلام آمادگی بلک واتر برای کمک به گروه های تروریستی در سوریه به شرط نظارت بر عملیات های میدانی آنها و حضور مزدوران بلک واتر در صفوف گروه های تروریستی مسلح خبر داده بود.
در ادامه تاکید شده بود که بلک واتر برای جذب، آموزش و اجاره مزدور به تازگی در عربستان سعودی پایگاهی نظامی احداث کرده و افرادی که توسط مقامات سعودی از کشورهای آفریقایی و منطقه جذب و به عربستان منتقل می شوند، در این پایگاه به وسیله بلک واتر آموزش می بینند، در حالی که برخی منابع نیز افشا کردند، افسران سابق رژیم صهیونیستی و فرانسوی و آمریکایی بر آموزش نظامی عناصر جذب شده نظارت دارند.
پس از آموزش نظامی عناصر جدید، هم اکنون نوبت آن رسیده است، حکومت سعودی تامین امنیت و حمایت از تاسیسات شرکت نفتی آرامکو و چاه های نفتی عربستان را به این شرکت محول کند تا امنیت نفت و انرژی مورد نیاز غرب و آمریکا توسط نیروهای مورد اعتماد آنها تامین شود.
سناریویی ایده آل برای غرب
در این سناریو جنگ بین شیعه و سنی به قوت خود ادامه خواهد داشت، فروش تسلیحات نظامی شرکتهای آمریکایی رونق پیدا کرده، نفت و انرژی مورد نیاز غرب و آمریکا به پایین ترین قیمت ممکن رسیده، امنیت انتقال انرژی و سوخت و منابع آن در عربستان سعودی و غیره تضمین شده. جنگ بر سر موجودیت رژیم صهیونیستی به جنگ با شیعه و ایران تغییر کرده. بدین ترتیب آمریکایی ها با فراغ بال به مهار روسیه و مقابله با چین می پردازند، و با مدیریت و در زمان مناسب و اولین فرصت دست داده جریان درگیری ها و منازعات منطقه ای را به سمت ایران سوق دهند.
تردید نیست، سناریویی که به آن اشاره شد، ایده آل ترین و رویایی ترین سناریو آمریکایی ها خواهد بود که در آن نقش طرف ها و بازیگران منطقه ای و بین المللی براساس خواسته ها و مطالبات آمریکایی مشخص شده و همه یک هدف اصلی و مشترک یعنی «تامین امنیت رژیم صهیونیستی و تضمین بقا و موجودیت آن» را تامین می کنند.
ارسال نظر