به گزارش پارس نیوز، 

یک بار هنگام عبور از گردنه فنی لرستان متوجه شدم که جاده بسته شده است از خودرو پیاده شده و برای جویا شدن علت حادثه مسافتی را پیاده طی کردم و متوجه ریزش کوه و مسدود شدن جاده شدم.

در همین هنگام شهید زین‌الدین را مشاهده کردم که در سینه کوه نشسته و دست خود را زیر چانه‌اش گذاشته بود.

از پشت به او نزدیک شدم و ضربه‌ای به دستی که زیر چانه‌اش بود زدم، وقتی صورتش را برگرداند که مرا نگاه کند چشمانش اشکبار بود، از او پرسیدم آقامهدی چه شده است، گفت: دلم برای لیلا تنگ شده است، گفتم مگر از قم نمی‌آیید؟ گفت چرا اما او را ندیدم. کار واجبی داشتم که فرصت دیدن او را پیدا نکردم.