رمانی چشم در چشم «تکفیر»
توصیف رفتار و حالات نیروهای داعشی، چنان واقعی است که ترس و حس نفرت هر لحظه نسبت به آنها حس میشود و مخاطب نمیتواند خود را در جایی غیر از سوریه و سامرا تصور کند.
کم پیش میآید کتابی را بخوانم که به دور از ملالتهای همیشگی مطالعه، دیگر کلمههایش را نبینم و فقط تصویر باشد که از مقابل چشمانم بگذرد اما بعد از مدتها رمان «ابدی» نوشته مهدی صفری این اتفاق را برایم محقق کرد. «ابدی» در واقع ماجرای پسری است که بزرگترین دغدغه زندگیاش از قیافه نیفتادن و به هم نخوردن خط اتوی لباسش است؛ پسری که مثل خیلی از ما، تحمل کمترین رنج و سختی را ندارد اما دست تقدیر او را راهی سرزمینی میکند که خاکش با سختی و بلا عجین شده است؛ مکانی که تا بهحال و به بهانههای مختلف به آنجا پا نگذاشته است.
او طی چند روز، ماجراهایی را از سر میگذراند که او را چند سال بزرگتر میکند و قدم به قدم نزدیکتر میسازد به ابدی شدن... . هنگام خواندن رمان، عجیب نیست اگر خود را در لحظهلحظه ماجرا حس کنی و همراه با امیرعلی و بچه هیاتیهای شوخ و غیرقابل پیشبینی راهی کربلا شوی؛ همراه آنها اسارت بکشی و تیغ تیز داعشیها را بر گردن خود حس کنی و امید و ناامیدی را همراه با شخصیتهای داستان بچشی؛ اگر دری باز باشد دوست داری هر چه سریعتر فرار کنی و خودت را نجات دهی یا با داعشیهای وحشی که مقابلت ایستادهاند درگیر شوی و گلولهای را در قلبشان خالی کنی اما هیجانت که فروکش کرد به خود میآیی و میبینی تو تنها نظارهگر و خواننده این اتفاقات هستی. با خواندن «ابدی» تو درگیر قهرمانانی میشوی که شاید اینجا خیالی باشند اما در جای دیگری، زیر همین آسمان حضور دارند و غمِ غریبیشان بر دل تو هم سنگینی میکند. بدون شک، تصویرسازی زیبای نویسنده و دغدغهمند بودن وی برای به تصویر کشیدن مفهومی عمیق در این امر بیتأثیر نیست.
توصیف رفتار و حالات نیروهای داعشی، چنان واقعی است که ترس و حس نفرت هر لحظه نسبت به آنها حس میشود و مخاطب نمیتواند خود را در جایی غیر از سوریه و سامرا تصور کند و همه اینها بدون شک، از انگیزه و نیت نویسنده برمیآید، زیرا راست است که میگویند هر آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند. شخصیت اصلی داستان، امیرعلی، پسری امروزی است که تحمل کمترین سختیها را ندارد و شاید همزادپنداری برایمان آنقدر راحت باشد که انگار خودمان را ببینیم در قالب او و در طول داستان، مدام به این فکر میکنی که همه ما یکجور امیرعلی درونمان داریم، با همه ترسها و حساسیتهای مخصوص به خودمان. با این همه، ضرباهنگ در طول داستان یکدست نیست؛ در تهران همه چیز کند پیش میرود و گاهی برای مخاطب ملالآور میشود و برعکس در عراق، ماجراها آنقدر بهسرعت اتفاق میافتند که بعضی از آنها برای مخاطب خیلی زود فاش میشود و فرصت غافلگیر شدن درست و حسابی را از او میگیرد. رمان «ابدی» شکوائیهای است بر بسیاری از شبهات و نقاط ابهامی که نسبت به مدافعان حرم وجود دارد و حقیقتا تلاش نویسنده برای نشان دادن ازخودگذشتگیهای آنان، با توجه به کمکاریهای اهل کتاب و قلم به دستان در این زمینه، قابل ستایش است.
ارسال نظر