به گزارش پارس نیوز، 

23 بهمن 1357 به فاصله یک روز پس از پیروزی انقلاب، سرلشکر محمدولی قرنی با درجه سرلشکری، با حکم «ریاست ستاد ارتش ملی اسلامی» وارد ستاد ارتش شد و بلافاصله کارش را شروع کرد. گروهک‌هایی که ضد انقلاب به فعالیت می‌پرداختند و جدایی‌طلبان از یک سو و انقلابیونی که متاثر از گروه‌های چپ، شعار انحلال ارتش را سر می‌دادند، از سوی دیگر جدی‌ترین چالش‌های رئیس ستاد ارتش ملی اسلامی بودند. فشارهای فراوان و عدم همراهی دولت موقت، او را به استعفا واداشت. چالش‌های ارتش تمامی ندارد.

***

دادگاه خلق علیه ارتش

چریک‌های فدایی خلق و دیگر گروه‌های چپ علاوه بر درخواست محاکمه همه فرماندهان ارتش در دادگاه خلق، خواستار انحلال آن شدند: «دولت موقتی که توسط شورای انقلاب تعیین می‌شود، باید برنامه‌های عاجل زیر را فوراً به مرحله اجرا بگذارد: الف- انحلال مجلسین، ارتش و تمام ارگان‌های حاکمیت رژیم سابق و ایجاد ارتشی که دفاع از دستاوردهای انقلاب را بر عهده گیرد. این ارتش از طریق تشکیل سازمان‌های مسلح دفاع و مقاومت توده‌ای می‌تواند به وجود آید. همافران، سربازان، درجه‌داران، افسران جزء میهن‌پرستی که صفوف ارتش ضدخلقی را ترک گفته‌اند و در سنگرهای خونین بر علیه ارتجاع جنگیده‌اند، در آموزش نظامی و سازماندهی نیروهای مسلح خلق شرکت خواهند کرد و توسط شوراهای انتخابی خویش در اداره و رهبری ارتش نقش خواهند داشت».

 یکشنبه 6 اسفندماه 1357 در سرخبر درشت کیهان، به نقل از مسعود رجوی آمده بود: «آقای بازرگان! اگر مساله ارتش حل نشود، شما مسؤول کشتارهای آینده خواهید بود. این مبرم‌ترین مساله کنونی ماست، انحلال و تجدید سازمان انقلابی ارتش...».

تشکر امام از صفوف انقلابی ارتش

امام اما در همان روز ورود به تهران، با تاکید بر حفظ ارتش، تکلیف انقلاب و مردم را با ارتش روشن کرده است: من تشکر می‌کنم از آن قشرهایی که متصل شدند به ملت. اینها آبروی خودشان را، آبروی ملت‌شان را، آبروی کشورشان را حفظ کردند. این درجه‌دارها، همافرها، افسرهای نیروی هوایی، اینها، همه مورد تشکر و تمجید ما هستند و همین‌طور آنهایی که در اصفهان، در همدان و در سایر جاها اینها تکلیف شرعی، ملی و کشوری خودشان را دانستند و به ملت پیوستند و پشتیبانی از نهضت اسلامی ملت را کردند. ما از آنها تشکر می‌کنیم».

دوشنبه 28 اسفندماه 1357، در آخرین روزهای سال، ارتش رژه و تظاهرات باشکوهی در تهران و بسیاری از شهرستان‌ها برپا می‌کند تا از فشارها بکاهد. ارتشیان جهت اثبات پیوستگی به مردم، دست به تظاهرات و راهپیمایی زدند. نظامیان در خیابان‌ها حضور یافته و بالگردها و جنگنده‌ها در آسمان دست به رزمایش زدند. این تظاهرات پرشور که از جانب مردم انقلابی پشتیبانی می‌شد، تا حدودی ضدانقلاب را از هدفی که داشت مأیوس کرد.

قرنی درست پیش‌بینی کرده بود

سه‌شنبه 7 فروردین ماه 1358 در روزنامه‌ها اعلام شد سرلشکر محمدولی قرنی (شهید سپهبد قرنی) از ریاست ستاد ارتش برکنار شده است! محمدولی قرنی که به فاصله یک ماه پس از استعفا توسط گروهک فرقان ترور شد و به شهادت رسید، دوم فروردین از سمت خود استعفا کرده بود و خبرش - به خاطر تعطیلی نوروز- در آن تاریخ اعلام شد. برکناری قرنی از ریاست ستاد ارتش، دستاورد درگیری‌های سنندج بود. قرنی معتقد بود اگر ارتش در نقاط حساس، مثل کردستان تقویت نشود، ضدانقلاب درصدد اضمحلال ارتش و جدایی مناطقی مثل کردستان خواهد بود. قابل تامل آنکه در همان روز زد و خوردهای خونینی در گنبد رخ داد. در واقع پیش‌بینی‌های قرنی درست از آب درآمد.

توطئه‌ها علیه ارتش تمامی نداشت و از طرفی بخشی از ارتش نیز متاثر از تحرکات چهره‌هایی مانند بختیار در خود ارتش علیه انقلاب توطئه می‌کردند. امام اما در اقدامی که ارزش آن بعدها آشکار شد، اعلامیه‌ای در 28 فروردین 58 صادر و 29 فروردین را روز ارتش اعلام کردند. امام مرتکبان خلاف و گناه صغیره را در ارتش عفو کرد و در اعلامیه خود تاکید کرد: «رؤسا موظفند با ارتش به طور محبت و برادری رفتار کنند و از دیکتاتوری که در رژیم طاغوت بود، اجتناب کنند».  پیام امام (ره) به مناسبت روز ارتش، شامل یک مقدمه و متنی در 5 ماده بود. در ماده یکم آمده بود: «روز چهارشنبه 29 فروردین، روز ارتش اعلام می‌شود. ارتش محترم در این روز در شهرستان‌های بزرگ با سازوبرگ به رژه بپردازند و پشتیبانی خود را از جمهوری اسلامی و ملت بزرگ ایران و حضور خود را برای فداکاری در راه استقلال و حفظ مرزهای کشور اعلام نمایند».

ارتش خلقی علیه خلق

اهمیت حفظ ارتش، بعدها و در جریان غائله‌های متعددی که برای انقلاب تدارک دیده می‌شد، معلوم شد. آینده مدعیان «ارتش بی‌طبقه توحیدی» و «ارتش خلقی» نیز خود تایید روشنی بر تصمیم امام بود. گروه‌هایی که با ادعای خلق، به روی خلق تیربار گشودند، همان کسانی بودند که مدام انحلال ارتش را مطالبه می‌کردند. مهدی رجب‌بیگی در مورد یکی از این گروه‌ها که ردپای‌شان در ماجرای کودتای نوژه حکایت از یک همکاری بی‌شائبه با ایالات متحده داشت، بخوبی گفته بود که: شما خلق مسلمانی بودید و حالا مسلمان‌تر از خلق شده‌اید!

حمله به چمران

با این همه توطئه‌ها علیه ارتش اما تمامی ندارد. چمران، وزیر دفاع دولت موقت، آماج شدیدترین چالش‌هاست. او در دولت شهید رجایی نیز در این مسؤولیت باقی می‌ماند. اصلاح و پاکسازی ارتش از مواردی است که او در زمان حضورش در وزارت دفاع انجام می‌دهد. اصلاحاتی که اگرچه منطقی و عقلانی به نظر می‌رسد اما به افراطی‌ترین شکل ممکن از سوی گروه‌های چپ پیگیری می‌شود. به روایت پایگاه تاریخ ایرانی، «در سالگرد واقعه سیاهکل در ۱۹ بهمن ۱۳۵۸ اشرف دهقانی از برجسته‌ترین اعضای چریک‌های فدایی در میتینگی همچنان بر دولت بازرگان می‌تاخت که آن زمان 3 ماه از استعفایش می‌گذشت: «آنها ارتش ضد خلقی و مزدور شاهنشاهی را فوری سر و ‌سامان دادند و برای یورش به خلق آماده‌اش کردند. اسمش را هم گذاشتند ارتش جمهوری اسلامی!» اشرف دهقانی در آن میتینگ بشدت به چمران حمله کرد: «آمدند تیمسارهای شاه خائن را کردند فرمانده قوا، وزیر دفاع، فرمانده نیروی دریایی، استاندار فلان‌ جا. اغلب کارمندان سطح بالا را می‌بینیم که هر یک به نحوی وابسته به نیروهای خارجی، یعنی امپریالیست‌ها هستند. مثلا این آقای چمران (مرگش باد! مرگ بر چمران) مرگ بر چمران! چمران را اول کردند معاون نخست‌وزیر. بعد آمد کردستان را سرکوب کرد و به پاس این آدمکشی این‌ بار او را کردند وزیر دفاع.... راستی، او این سال‌ها که در ایران نبود، کجا بود؟ بسیاری می‌دانند در خدمت اربابان امپریالیستش بود».

کودتای نوژه و درخواست مجدد انحلال ارتش

آیت محققی، فرمانده سابق پایگاه یکم شکاری مهرآباد در رژیم پهلوی، فرماندهی عملیات هوایی کودتایی را برعهده داشت که به «کودتای نوژه» مشهور شد. محققی یکی از ارکان اصلی سازمان نجات قیام ایران بزرگ (نقاب) بود. این سازمان، فعال‌ترین گروه در کودتای ۱۸ تیر نوژه بود که تیمسار محققی در راس فرماندهی شاخه عمل قرار گرفت. چهارشنبه ۱۸ تیر ۱۳۵۹ همراه سروان زمان‌پور، سروان نعمتی و آبتین از خلبانان زبده نیروی هوایی ارتش به سمت پایگاه نوژه برای پرواز و اجرای عملیات بمباران حرکت می‌کند اما با فاش شدن کودتا، دستگیر می‌شود. او در دادگاه انقلاب اشاره مهمی دارد: بر اساس هماهنگی که پیش از کودتا با آیت‌الله شریعتمداری انجام شد، قرار بود شریعتمداری پس از کودتا از تلویزیون با مردم صحبت کند و ضمن تایید کودتا مردم را به آرامش دعوت کند.

کودتای نوژه لو رفت؛ طرحی که شاپور بختیار آخرین نخست‌وزیر رژیم پهلوی از عوامل اصلی آن بود، از سوی سازمان سیا هدایت می‌شد و حتی عربستان‌سعودی برای اجرای آن یک چک 10 میلیون دلاری اعطا کرده بود. همچنین سازمان جاسوسی اسرائیل، موساد نیز نقش مهمی در شناسایی افراد مخالف انقلاب در داخل کشور و معرفی آنها به بختیار داشت. قرار بود طی این کودتا که در آن تنی چند از افسران ارتش و بالاخص افسران نیروی هوایی مشارکت داشتند، اماکن و مراکز حساس نظام از جمله اقامتگاه امام، نخست‌وزیری و فرودگاه مهرآباد بمباران شود. 21 تیرماه، محمدی ری‌شهری، حاکم شرع و رئیس دادگاه انقلاب ارتش در یک کنفرانس مطبوعاتی خبرنگاران را در جریان اطلاعاتی پیرامون این کودتا قرار داد: «تاکنون حدود ۲۰۰ نفر در این رابطه دستگیر شده‌اند و در این طرح خائنانه یک شاخه نظامی (عمده آن تیپ نوهد کلاه‌سبزها) و یک شاخه سیاسی عموما از همین افرادی که ادعای ملیت بدون اسلام می‌کنند شرکت داشتند».

دفاع منطقی چمران از ارتش

انجمن‌های اسلامی ارتش، نقش مهمی در کشف این کودتا داشتند و به همین جهت از سوی برخی روزنامه‌های وقت مورد تقدیر قرار گرفتند و بر حفظ آنان در ارتش تاکید شد. طبیعی بود فضایی که کودتاچیان در ارتش ایجاد کرده بودند و احساس خطری که از سوی نیروهای نفوذی باقیمانده در ارتش حس می‌شد، شرایط را به نفع گروه‌هایی که از ابتدا به دنبال انحلال ارتش بودند، رقم بزند. آنها با طرح ادعاهای پیشین، روی تعدادی از چهره‌های شاخص مجلس تاثیر گذاشته بودند. چمران اما در پی حفظ ارتش، با طرح مسائلی عقلانی بر وجوه و ویژگی‌های مثبت ارتش تاکید می‌کرد: «این ارتش با تمام هجوم و حمله‌ای که به آن می‌شود ارتشی نبود که با ملت ما بجنگد، پیروزی انقلاب ما در سایه این حقیقت بود که ارتش به ملت ما پیوست و نجنگید. یک ارتش 500 هزار نفری اگر می‌خواست با ملت بجنگد، میلیون‌ها کشته می‌دادند نه 60 هزار نفر، نه 70 هزار نفر، ارتش به ملت پیوست».

این بخشی از نطق 23 تیر 59 مصطفی چمران است. او که پیش‌تر از سوی چریک‌های فدایی به بدترین شکل مورد توهین و تخریب قرار گرفته است، در دفاع از «حفظ ارتش» می‌گوید: متاسفانه بعضی دوستان نماینده ما همچنان با همان شور و هیجان به ارتش حمله می‌کنند و مطلبی را که می‌خواهم خدمت دوستان عرضه بدارم این است که‌ همان کسانی که این توطئه را کشف کرده‌اند در داخل ارتش بوده‌اند، ‌ همان انجمن‌های اسلامی و مسؤولان دیگری که از 2 ماه پیش این موضوع را تحت مراقبت قرار دادند آنها هم جزو پرسنل ارتش بودند، خارج از ارتش که نبودند، کمیته‌ها و پاسداران خیلی کمک کردند و بویژه در دستگیری توطئه‌گران در روزهای آخر فداکاری زیادی از خود نشان دادند ولی از 2 ماه قبل این توطئه تحت بررسی و مراقبت بوده است و همین دوستان مومن به طور کلی عمل صحیحی نیست، عملی است که استعمار می‌خواهد. این قضیه‌ای‌ است که می‌خواهم روی آن تکیه بکنم ما باید بپذیریم که آیا به ارتش نیازی هست؟ در نابودی‌اش نکوشیم. مطلبی را که ما به آن ایمان داریم و مطمئن هستیم دشمن ما با تمام قدرت خویش می‌کوشد که ارتش را تضعیف کند، حتی نابود و منحل کند، شعار انحلال ارتش از شعارهایی است که ضدانقلاب از روزهای اول مطرح کرده و هنوز هم به دنبال آن است... مساله خوزستان را شما بهتر از من آگاه هستید، بنابراین شما مقابل قدرت‌های نظامی بزرگ و سازماندهی دشمن مقاومت بکنید. احتیاج به ارتش هست و به همین علت است که دشمن سعی می‌کند ارتش را با قدرت بکوبد، از نظر مردم بیندازد، پرستیژ ارتش را از بین ببرد و ما نباید تسلیم این امر بشویم. از این کودتاها و نظیر این توطئه‌ها چه بسا که زیاد اتفاق بیفتد ولی همین‌طور که گفتم زمینه‌ای برای کودتا در داخل ارتش و در خارج از ارتش وجود ندارد. در این ارتش هستند [کسانی] که من با کمال جرات و جسارت در پشت آنها نماز خوانده‌ام و نماز می‌خوانم.

اشاره به صیاد شیرازی و جواد فکوری

اشاره چمران به ویژگی‌های معنوی 2 نفر از نیروهای ارتش فضای مجلس را متاثر می‌کند: بد نیست از یکی از افسران پاک در اینجا اسم ببرم، به نام سرگرد صیادشیرازی که هم‌اکنون به فرماندهی عملیات غرب منصوب شده است و یک سرگرد است و رئیس‌جمهور هم دستور فرمودند که به او 2 درجه بدهند که سرهنگ بشود، این افسری است که در روزگار گذشته، سال گذشته در سردشت همراه من بود و پاکی و تقوا و ایمان و شجاعت هر چه بخواهید در این کسانی که در اینجا نشسته‌اند تبحر زیادتری داشته باشد، چنین افسران پاکی که مورد قبول همگان هستند به مسؤولیت گماشته شدند. گفتم چنین فرماندهانی فکور؛ سرهنگ فکوری که فرمانده نیروی هوایی شماست، ‌کسی که بیشتر مومنین شما پشت او نماز می‌خوانند، در پاکی...

تأکید بر اصلاح ساختار ارتش

چمران در رابطه با تلاش برای «اصلاح ساختار ارتش» نیز می‌گوید: من بارها گفتم که نظام ارتش باید عوض شود. نظام ارتش نظامی است وابسته به نظام طاغوت و ماه‌هاست که دست‌اندرکار اساسنامه‌ها و تغییرات بنیادی در داخل ارتش هستیم و این تغییرات ان‌شاءالله در اسرع وقت انجام خواهد شد. و خود من هم به هیچ‌وجه من‌الوجوه همان‌طوری که دوست عزیزمان فرمودند به پاکسازی قناعت نمی‌کنم، یعنی هنگامی که نظام شما فاسد است حتی اگر افراد خوبی را هم در داخل نظام فاسدی بگذارید فاسد خواهد شد، پس نظام باید عوض بشود. البته دشمن تا به حال اجازه چنین فرصتی را برای تغییر بنیادی نداده است یا کمتر فرصت داده است. به هر حال این از اعتقادات اصیل من هست، شاید بگویم که برنامه‌های متعددی در این باره وجود دارد و تا تغییر نظام در ارتش به وجود نیاید شخص خود من قانع نخواهم شد.

بنابراین اول پاکسازی است و دوم همین‌طور که فرمودید تغییر نظام بنیادی ارتش هست و شاید همین هفته‌های آینده شاهد تغییراتی باشید. و مساله سوم انسان‌سازی در ارتش است. ارتش ما ارتشی است که در خلأ به سر برده یا شست‌وشوی مغزی زیاد در طول سالیان دراز افکار آنها را به خودشان جذب کرده است. بنابراین باید انسان بسازیم. ارتش را به دانشگاه انسان‌سازی مبدل کنیم و این یکی از کارهایی است که جناب آقای خامنه‌ای و برادران دیگری که دست‌اندرکار سازمان سیاسی ایدئولوژیک ارتش بوده‌اند از روزهای اول بشدت به دنبال این برنامه بودند که بتوانیم ایدئولوژی اسلامی خود را در ارتش پیاده کنیم.

چمران خمینی

آن جلسه تاریخی، یکی از درس‌آموزترین کلاس‌های تاریخ سیاسی ایران معاصر است. جلسه‌ای که چمران در راهبردی که امام آن را تعیین کرده با استدلال از ارتش دفاع می‌کند. امام خمینی بعدها در رابطه با تلاش مجاهدین خلق و گروه‌های دیگر برای «انحلال ارتش» مثال قابل تاملی را مطرح می‌کنند: می‌گویند که یک آخوند و یک سید و یک نفر هم از اشخاص متعارف رفته‌اند در یک باغی برای دزدی. صاحب باغ وقتی آمد دید اینها سه نفرند و نمی‌تواند با 3 نفر مقابله کند؛ رو کرد به 2 نفرشان گفت که خب این سید اولاد پیغمبر حق دارد، ما باید احترام از او بکنیم از این جهت قدمش روی چشم، هر کاری کرده مال خودش بوده، این آقای شیخ هم خوب، عالم است، جلیل‌القدر است، اسلام به او احترام گذاشته است، ما هم باید به او احترام کنیم، خب، این آدم عامی چه می‌گوید؟ آن دو نفر را با خودش موافق کرد، آن آدم عامی را گرفتند و بستند، زدند. بعد رو کرد به آن دو نفر گفت که این آقا اولاد پیغمبر است، اولاد پیغمبر عزیز است پیش ما، چطور تویی که صورت روحانی داری،‌ آخر روحانی که دزدی نمی‌کند، چرا تو آمدی در اینجا؟ خودش با سید دست به هم دادند و آن روحانی‌نما را زدند و بستند و انداختند آنجا.

بعد رو کرد به سید، گفت که سید اولاد پیغمبر! جدت به تو گفته است دزدی بکنی؟ برای چه آمدی توی باغ مردم، گرفت، خودش دیگر زورش به او می‌رسید، آن را هم گرفت و انداخت. این یک مثل است که شاید واقعیت هم ندارد، اما مثل است، مثل خوبی است... اینها می‌خواستند ارتش را منحل کنند، اینها می‌خواستند که یک قوه بزرگی که می‌تواند کار انجام بدهد را کنار بگذارند.