تجزیهطلبان در خوزستان چگونه به جنگ دامن زدند
این روزها که ایران داغدار حادثه تروریستی اهواز است، تورقی در کتاب تازه منتشر شده «دزفول: گزارشی از شهر مقاوم دزفول در جنگ شهرها 1359 – 1367» روشنگر تحرکاتی است که دشمنان ایران انجام دادهاند.
جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، 31 شهریور 1359 بهطور رسمی آغاز شد، ولی علائم و زمینههای آن از مدتها قبل به شکلهای مختلف بروز و ظهور داشت. در بسیاری از اسناد بهجای مانده از دوران دفاع مقدس، نشانههای بروز جنگ تبیین شده است.
ازجمله کتابهایی که بخشهایی از آن به این موضوع پرداخته، کتاب «دزفول: گزارشی از شهر مقاوم دزفول در جنگ شهرها 1359 – 1367» است که در سال جاری نخستین چاپ آن به همت مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس از سوی انتشارات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به رشته تحریر درآمد. این کتاب به قلم فرهاد درویش سهتلانی، در سه فصل «دزفول در آیینه تاریخ»، «مبانی نظری و تاریخچه جنگ شهرها» و «جنگ شهرها در دزفول» را روایت میکند.
نوشتار پیشرو گزارشی از وقایع پیش از آغاز جنگ و زمینههای وقوع آنرا در منطقه خوزستان و شهر دزفول در صفحات 96 تا 103 این کتاب است.
انجام عملیات خرابکاری
قبل از جنگ در فاصله بعد از پیروزی انقلاب تا سال 1359 ـ که آغاز حمله رژیم بعث به ایران اسلامی بود ـ انفجار، آتشسوزی و کارهای تخریبی در مرزهای کشور از جمله مرز جنوبی و خوزستان فراوان به چشم میخورد که نمونهای از آن خلق عرب بود. بعد از خلق عرب و از هم پاشیدهشدن تشکیلات آنها، همچنان بهصورت پراکنده ضربههایی را میزدند و از مدتی ما شاهد بودیم که لوله یا لولههای نفت ایران را منفجر میکردند و طبیعی است که با انفجار آن مدتی در صدور نفت اختلال ایجاد شد و در محل صدور یا انتقال نفت به پالایشگاه مشکلات زیادی پیش میآمد، لذا وقت مسئولین را به خود اختصاص میداد. این اقدامات، هم موجب تضعیف روحیه مردم میشد و هم اثر روانی تخریبی برجای میگذاشت.
مهمترین حادثه در استان خوزستان، جریان خلق عرب یا «جبةالتحریر» با هدف استقلال خوزستان و تبدیل آن به «عربستان» مستقل بود. اعضای جبهه با دولت بعث عراق همکاری داشتند و در آن کشور آموزش میدیدند و حزب بعث به آنها کمک مالی میکرد. حسین فردوست که رژیم شاه پستهای مهم اطلاعاتی از جمله ریاست دفتر ویژه اطلاعات و قائممقامی ساواک را عهدهدار بود، در این مورد میگوید: «جبهةالتحریر ماحصل توافق انگلیس و آمریکا در منطقه بود و دولت بعث عراق در ردهای نبود که استقلال خوزستان را بخواهد، اصولاً انگلیسها هم بهعلت موقعیت راهبردی، هم برای نفت خوزستان، همیشه چنین پایگاهی در این منطقه داشتهاند. زمانی حکومت خودمختار شیخ خزعل را ایجاد کردند و امکانات وسیعی برای او فراهم آوردند، ولی بعداً ترجیح دادند که ایران توسط رضاخان یکپارچه شود و لذا شیخ خزعل را تسلیم رضاخان کردند. در دوره محمدرضا پهلوی، انگلیسها طرح کهنه و قدیمی خود را به آمریکاییها ارایه داده و مشترکاً برای اطمینان از حفظ دائمی خوزستان در مدار خود، «جبهةالتحریر» را ایجاد کردند. این جبهه مسلماً یک طرح درازمدت بود که اگر در شرایط فرضی، محمدرضا پهلوی نتواند منافع غرب را در خوزستان تأمین کند، غرب رأساً از طریق «جبهه» وارد عمل شود و خوزستان مستقل را به نام «عربستان» و با حمایت ناسیونالیستهای عرب ایجاد کند.»
غلامعلی کیانی میافزاید: «وقتی سران جبهةالتحریر را دستگیر کردیم، در اعترافاتشان گفتند ما با چهارنفر از سران کشورها از جمله امیر کویت، سرهنگ قذافی، شاهحسین و رئیسجمهور عراق جلسه داشتیم و آنها به ما وعده دادند که اگر بتوانیم شلوغی و ناامنی در خوزستان ایجاد کرده و اعلام موجودیت کنیم، این چهار کشور از ما حمایت کرده و ما را به رسمیت خواهند شناخت و اگر این کار انجام میشد، خوزستان با عراق یکی شده و سلاح و مهمات و نیرو برای ما میفرستادند. ما در جریان حوادث شادگان به درخواست تیمسار مدنی استاندار وقت خوزستان، نیرو فرستادیم. زمانی که بخشی از شهرهای سوسنگرد و خرمشهر به تصرف جبهةالتحریر درآمده و خود استاندار نیز در محاصره قرار گرفته بود، من به فرماندار اهواز اطلاع دادم که جاده اهواز ـ خرمشهر را ببندد تا ما از دزفول در آنجا نیرو پیاده کنیم و با هماهنگی غلامعلی رشید با دو فروند شنوک از دزفول به خرمشهر پرواز کرده و در پادگان دژ خرمشهر 120 نفر نیرو پیاده کردیم و شب همان روز خرمشهر را از تصرف جبهةالتحریر خارج کردیم. پس از تسلط بر خرمشهر، در آبادان نیز به همین نحو عمل کرده و فرماندار آنجا را خودمان تعیین کردیم. در سوسنگرد بعد از بیرون کردن افراد جبهةالتحریر، حمید صفری به فرماندهی سپاه سوسنگرد منصوب شد.
حرکت جبهةالتحریر در شهرهای عربنشین خوزستان با پشتیبانی رژیم بعث عراق سازماندهی شده و هدفمند بود و بهطور کلی خرابکاریها و انفجارها با حمایت آن دولت صورت میگرفت. ما به جهت گستردگی و وسعت کار با درگیری نظامی نمیتوانستیم با آنها مقابله کنیم، لذا تصمیم گرفتیم از نیروهای نفوذی جت کسب اطلاعات لازم استفاده نماییم. بعد از انجام عملیات متوجه شدیم که افرادی را با پول و خودرو و امکانات و تجهیزات، آموزش داده و مسلح کرده و راهی مرزهای ایران میکنند. سپس تعدادی از این افراد خرابکار را شناسایی و دستگیر کرده و به دادگاه انقلاب اسلامی جهت محاکمه تحویل دادیم که برخی از آنها نیز اعدام گردیدند.
بعد از این جریان عراق رودست خورد و پایگاههای آنها در ایران لو رفت. غلامعلی کیانی اضافه میکند: «حکومت عراق که برنامهاش تصرف خوزستان از طریق ایجاد آشوب، درگیری داخلی و تحریک عربها بود، به هدفش نرسید و این نبود مگر لطف و عنایت پروردگار و هوشیاری جوانان انقلابی. برنامه انشعاب خوزستان را عراق و چند کشور عربی دیگر در دستور کار خودشان قرار داده بودند. رژیم بعث وقتی که از طریق ناامنکردن خوزستان برای تجزیه آن خاک ایران طرفی نبست، به فکر حمله مستقیم نظامی با پشتیبانی آمریکا و کشورهای عربی افتاد.»
تعرضات مرزی به خاک ایران
عراق نخستین حمله خود به نواحی مرزی ایران را با توپخانه و به یک دهکده مرزی در تاریخ 12 فروردین سال 1358 انجام داده بود. البته بعدها اعلام کرد که اشتباه کرده است. امام خمینی در اعتراض به اقدامات مرزی عراق در 24/3/1358 مرقوم فرمودند: «انتظار نبود و نیست که مأمورین دولت عراق در سرحدات رفتاری کنند که مخالف حسن همجواری است.»
در طول سال 1358 حوادث و درگیریهای مرزی چندان جدی نبود. در زمان اشغال سفارت آمریکا در ایران نیز این درگیریها کاهش یافت، ولی از اوایل سال 1359 هواپیماها، بالگردها و تانکهای عراقی هر روز در حوالی مرز ایران گشت میزدند و عملیات انجام میدادند و به خاک ایران تجاوز میکردند. از بهار سال 1359 دولت عراق اصرار داشت که کشتیهای ایرانی در زمان عبور از اروندرود باید پرچم عراق را بر عرشه خود نصب کنند و برای کشتیهای با پرچم ایران مزاحمت فراهم میکرد. دولت عراق در پرتو روابط غیر حسنه خود با ایران، در تابستان 1359 به تحرکات نظامیاش شدت بخشید. عراقیها هر روز چندین عملیات نظامی را در نوار مرزی ایران انجام میدادند. گفته میشود مساحت سرزمینهای ایران که ارتش عراق قبل از آغاز جنگ تصرف کرد، بیش از 150 کیلومتر مربع بوده است.
رژیم عراق افزون بر تحرکات سیاسیای که در سطح منطقه و کشورهای عربی و نیز داخل ایران اعمال میکرد، درگیریهای مرزی را نیز شدت بخشید. دولت ایران در 13 فروردین 1358 در مورد نقض حریم هوایی ایران از سوی رژیم بعث و در همین ماه در مورد حملات توپخانهای این کشور به شهر مرزی قصرشیرین، یادداشتهای اعتراضآمیزی را به سفارش عراق تسلیم کرد. با آغاز ریاستجمهوری صدام حسین در خرداد 1358، بیثباتی روابط ایران و عراق شدت یافت. در ماه می همین سال، پس از حملات توپخانهای و هوایی عراق علیه شهر مرها«، درگیریهای مرزی دو کشور بهنحو بارزی افزایش یافت و بیش از 560 مورد درگیری از سوی نیروهای عراقی، گزارش شد.
آنچه در اسناد آمده 25 شهریور سال 1358 اولین تنش مرزی در منطقه دزفول با تیراندازی نیروهای ارتش بعث عراق در فکه به طرف نیروهای ایران صورت گرفته است. در مجموع در طول یک سال و نیم قبل از آغاز رسمی جنگ در 31 شهریورماه، 27 مورد تحرک و تعرض زمینی و تجاوز هوایی در منطقه دزفول ثبت شده است که مهمترین آنها مربوط به اجرای آتش توپخانه به طرف پل دویرج در 9 خرداد و اجرای آتش توپخانه در فکه و سمیده در 16 تیر و یورش 60 تانک با پشتیبانی آتش توپخانه به پاسگاه فکه در 27 شهریور و سقوط یک فروند هواپیمای ایرانی در 30 شهریور سال 1359 است.
تجاوزات هوایی
در مجموع نیروی هوایی ارتش بعث عراق 150 مورد تجاوز مرزی هوایی به حریم جمهوری اسلامی ایران کرد که چندین مورد آن مربوط به منطقه دزفول است. از مهمترین این تجاوزات میتوان به تجاوز هوایی به شورش و فکه در 27 و 29 تیر 1358 و تجاوز هوایی به دزول در 13 خرداد 1359 اشاره کرد. «در ماههای نزدیک به آغاز جنگ، نیروی هوایی ایران بهمنظور کنترل تحرکاتی مرزی ارتش عراق با هواپیماهای اف 5 از پایگاه هوایی تبریز در مرز غربی کشور گشت هوایی انجام میداد. یکی از خلبانهای این نیرو به اسم آقای زارع نعمتی نیز در مأموریت خود و چند روز قبل از آغاز جنگ به شهادت رسید.»
در آن برهه آیتالله خامنهای (مدظلله العالی) و شهید دکتر مصطفی چمران نمایندگان امام در شورای عالی دفاع بودند. آیتالله خامنهای (مدظلله العالی) نماینده تهران در مجلس بودند و به ایشان دسترسی داشتم. مراتب را طی نامهای جهت رسیدگی به ایشان دادم. دو روز بعد سراغ نامه را گرفتم. فرمودند: «دادهام مشاوران آن را بررسی کنند». به اقتضای جوانی و خونگرمی گفتم: «من کاری به کار مشاوران شما ندارم. گزارش، گزارش مهمی است. در حدی که حضرت امام باید در جریان قرار بگیرند». روز بعد فرمودند:«گزارش را خواندم و برای اقدام به فرماندهی نیروی هوایی دادم. سفارش کردهام فرمانده پایگاه را عوض کنند. حسن توجه معظمله کارساز و آموزنده بود. در مورد اوضاع آن روزها تبلیغات رادیو عراق علیه جمهوری اسلامی ایران منفی و مغرضانه بود. آمریکا هم از احساس حقارت ناشی از گروگانگیری جاسوسان خود عصبانی و درصدد ضربهزدن به منافع ایران بود. در داخل هم ارتش سروسامان نداشت و اختلاف بین بنیصدر و خط امام و علما سیرصعودی گرفته بود. هنوز یک نظام اطلاعاتی کارآمد برای صیانت از منافع ملی و شناسایی عوامل بیگانه شکل نگرفته بود. در دزفول دوستان سپاه گاه و بیگاه شاخکهای استخبارات عراق را در منطقه شناسایی میکردند.»
تجاوزات زمینی
در مجموع ایران 480 مرود تجاوز مرزی زمینی و 150 مورد تجاوز مرزی هوایی نیروهای عراقی را قبل از آغاز جنگ ثبت کرده و به سازمان ملل گزارش داده است.
تهاجمات مرزی ارتش عراق را میتوان یک نوع «شناسایی با رزم» تلقی کرد که علاوه بر افزودن بر دامنه ناامنیها میتوانست تمرینی برای آمادگی ارتش بعثی برای حمله به ایران باشد. البته هدف دیگری را نیز میتوان برای این درگیریهای مرزی ذکر کرد و آن تلاش دولتی عراق برای وادارکردن ایران به جنگ بود. لازم به ذکر است که در 300 درگیری مرزی و تجاوزات زمینی، هوایی و دریایی قبل از آغاز جنگ، حدود 105 نفر از ایرانیان به شهادت رسیدند و 548 نفر زمین زخمی و 119 نفر اسیر شدند.
ارسال نظر