خلبانی که صدام را آرزو به دل گذاشت
صدام در مصاحبه با روزنامه «الدوره» عراق گفته بود که این جنگ به خاطر فتح و تصرف چند صد کیلومتر اراضى خاک ایران نیست و همه چیز محدود به اهداف نظامى نمیشود. بلکه این جنگ به خاطر سرنگونى رژیم جمهورى اسلامى ایران است.
در این شرایط به طور مسلم یکى از ابزارهاى موجود، استفاده از فشارهاى سیاسى و افزایش تحرکات سیاسى با هدف جلب حمایت کشورها براى کمک نظامى و سیاسى و تضعیف دشمن بود. به عبارت دیگر برخوردارى هر یک از کشورهاى ایران و عراق از یک نظام سیاسى برتر در منطقه مقدمات پیروزى را فراهم میکرد.
قبل از فتح خرمشهر، عراق در چنین جایگاهى قرار داشت و یک سر و گردن از ما بالاتر بود و میتوانست با فشارهاى سیاسى، خود را به ما تحمیل کند. ولى با فتح خرمشهر قضیه برعکس شد و نظام بینالملل شاهد شکست نظامى – سیاسى عراق در این منطقه استراتژیک شد و این در حالى بود که عراق برگ برنده خود را براى اعمال نظرات نامشروع در منطقه از دست داد.
در این شرایط که خرمشهر آزاد شده بود؛ کشورهاى عرب منطقه که روى صدام و ارتش آن تکیه داشتند دچار وحشت شدند. آمریکا و برخى کشورهاى عرب توصیه کردند که در این فضا و شرایط حاکم، هرچه سریعتر باید آتشبس برقرار شود.
در تشریح علل تصمیم برگزارى کنفرانس غیرمتعهدها در بغداد میتوان گفت که رژیم صدام که در این شرایط از لحاظ سیاسى بسیار ضعیف شده بود، بهترین راه خروج از این بحران را برگزارى اجلاس سران کشورهاى غیرمتعهد در بغداد دانست زیرا از این طریق موفق میشد با صدور بیانیه و حربههاى دیگر همه چیز را به نفع خود و به ضرر نظام جمهورى اسلامى ایران به پایان برساند.
از سوى دیگر، عراق بارها اعلام کرده بود که بغداد کاملاً امن و امان است و حتى پرندهای جرأت ندارد در آسمان بغداد پرواز کند. در این زمان بود که ایجاد ناامنى در استان بغداد در دستور کار نظامى – سیاسى جمهورى اسلامى قرار گرفت تا ضمن هدف قرار دادن تأسیسات پالایشگاهى «الدوره» در جنوب شرقى شهر بغداد از برگزارى نشست سران غیرمتعهدها جلوگیرى شود.
خلبان عباس دوران که بود؟
عباس دوران در سال ۱۳۲۹ در شهر شیراز دیده به جهان گشود. وى پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۵۱ وارد دانشکده خلبانى نیروى هوایى ارتش شد و پس از طى دوره مقدماتى در ایران براى ادامه تحصیل و دوره تکمیلى به آمریکا اعزام شد. وى پس از اخذ نشان و گواهینامه خلبانى به ایران بازگشت. هنگامى که جنگ تحمیلى در تاریخ ۱۳۵۹/۶/۳۱ آغاز شد وى در پست افسر خلبان شکارى و معاونت عملیاتى فرماندهى پایگاه سوم شکارى (شهید نوژه) انجام وظیفه میکرد. او در طول جنگ بیش از 120 پرواز جنگى داشت.
وى بارها میگفت اگر هواپیما بال نداشته باشد خودم بال درآورده و بر سر دشمن فرود میآیم و هرگز تن به اسارت نخواهم داد.
دوران در تاریخ ۱۳۵۹/۹/۷ در یک عملیات متحورانه دو ناوچه نیروى دریایى عراق را در حوالى اسکله «الامیه» و «البکر» غرق کرد، چنانچه میگفتند و به اثبات هم رسید نیروى دریایى عراق را سرهنگ خلبان عباس دوران و سرهنگ خلبان خلعتبرى به نابودى کشاندند. زمانى که اسراییل به لبنان حمله کرد وى اولین خلبانى بود که آمادگى خود را جهت نبرد با صهیونیستها اعلام کرد.
در سال ۱۳۶۱ جنگ تحمیلى هر روز شعلهورتر میشد و صدام رئیس دولت بعث عراق براى مانور سیاسى از برپایى کنفرانس غیرمتعهدها سخن میگفت و از مدتها قبل به کمک آمریکا بغداد را به زعم خود به دژ نفوذناپذیرى تبدیل کرده و تبلیغات بسیار وسیعى به راه انداخته بود تا حدى که براى سران غیرمتعهد بنزهاى سفارشىاش را روى اتوبانهاى نوساز بغداد راه انداخت، خیلى خرج کرده بود. از یک طرف هم مدام، تبلیغ میکردند که ایران نمیتواند بغداد را ناامن کند. در این شرایط بود که سرهنگ خلبان عباس دوران براى جلوگیرى از تشکیل کنفرانس سران غیرمتعهدها در تاریخ ۱۳۶۱/۴/۲۰ مأموریت یافت تا پایتخت عراق را ناامن کند.
روز ۳۱ تیرماه ۱۳۶۱ سه هواپیما که هر کدام دو سرنشین داشتند مأموریت یافتند روى بغداد عملیاتى انجام دهند. هدف آنها بمباران پالایشگاه بغداد، نیروگاه اتمى بغداد و «پایگاه الرشید» یا ساختمان اجلاس در بغداد بود.
هواپیماى شماره یک: عباس دوران – منصور کاظمیان
هواپیماى شماره دو: اسکندرى – باقرى
هواپیماى شماره سه: توانگریان – خسروشاهى
ماجراى این مأموریت که خلبان عباس دوران در آن به شهادت رسید از زبان همکار و همراهش منصور کاظمیان خواندنى است:
وی میگوید: قبل از اینکه این عملیات را به ما اعلام کنند عباس دوران به «امیدیه» رفته بود و قرار بود در صورتى که در عملیات رمضان نیاز شد، پرواز کند، زیرا نیروى زمینى ارتش در این عملیات نیاز به حمایتهاى هوانیروز داشت. در نتیجه دو روز قبل از شروع عملیات عباس دوران به ما ملحق شد و به ما توضیح دادند که به علت حساسیت ویژه، این عملیات با سه هواپیما انجام خواهد شد. هواپیماى شماره ۱ من بودم و عباس دوران. هواپیماى شماره ۲ محمود اسکندرى بود و ناصر باقرى و هواپیماى شماره ۳ توانگریان و خسروشاهى که البته قرار شده بود هواپیماهای شماره ۱ و ۲ به عمق خاک عراق و شهر بغداد بروند و علاوه بر بمباران پالایشگاه «الدوره» دیوار صوتى این شهر را نیز بشکنند و هواپیماى شماره ۳ نزدیک مرز به عنوان پشتیبان و نیروى جایگزین مستقر شود تا در صورت بروز هرگونه مشکلى براى این دو هواپیما، عملیات را ادامه دهد.
ما به سمت بغداد پرواز کردیم. تقریباً ۱۵ کیلومترى بغداد بودیم که با دیوار آتش و پدافند دشمن روبهرو شدیم و در همین فاصله چند گلوله به هواپیماى ما برخورد کرد.وقتى این گلولهها به هواپیماى ما اصابت کرد عباس به من گفت که چراغ موتور سمت راست روشن شده و ظاهراً موتور از کار افتاده است. به عباس گفتم چارهاى نیست و باید به عملیات ادامه دهیم. زیرا در آن شرایط اگر باز میگشتیم دوباره در دیوار آتش دشمن قرار میگرفتیم بنابراین به سمت جنوب شرقى شهر بغداد که پالایشگاه «الدوره» در آنجا بود ادامه مسیر دادیم و با این که پدافند دشمن بسیار قوى بود تمام بمبها را روى این پالایشگاه تخلیه کردیم.
بعد از تخلیه بمبها مسیرى را ادامه دادیم که دقیقاً به سمت همان هتلى ختم میشد که قرار بود کنفرانس غیرمتعهدها در آنجا برگزار شود. زمانى که ما بمبها را روى پالایشگاه الدوره میریختیم آتش بیامان و شدید دشمن قطع نمیشد. در همان موقع بود که هواپیما مورد اصابت چند گلوله دیگر قرار گرفت و قسمت عقب آن به طور کلى از بین رفت.
وقتى به پشت سرم نگاه کردم پالایشگاه را دیدم که در آتش میسوخت. در آن لحظه بود که دیدم قسمت دم هواپیما تا وسط کابین از بین رفته و در آتش میسوزد. دیگر حتى فرصت نشد که به عباس این قضیه را بگویم و نمیدانم چطور شد که صندلى من به بیرون پرت شد.
درست نمیدانم اما قبل از اینکه بخواهم به عباس بگویم که قسمت عقب هواپیما از بین رفته صندلى به بیرون پرت شده بود. نمیدانم آیا عباس بود که این کار را کرده بود (چون چند لحظه قبل از آن به شدت اصرار داشت که من هواپیما را ترک کنم) یا آتشى که در قسمت وسط کابین بود باعث این قضیه شده بود. در هر صورت چشمانم سیاهى رفت و دیگر هیچ چیز ندیدم. وقتى به هوش آمدم در وزارت دفاع عراق اسیر شده بودم. بعد از دو ماه یک سرباز عراقى که نگهبان وزارت دفاع عراق بود به من گفت که هواپیماى شما را دیدم که آتش گرفته بود، یک چتر باز شد و بعد از چند ثانیه هواپیما به هتل محل برگزارى کنفرانس غیرمتعهدها برخورد کرد. تازه فهمیدم عباس صندلى خودش را به بیرون پرت نکرده و پس از برخورد هواپیما با ساختمان هتل به شهادت رسیده است.
وقتى خبر شهادت عباس دوران را شنیدم به یاد صحبتهاى شب قبل از عملیات افتادم که به من گفت: «منصور جان اگر یک وقت هواپیما دچار مشکلى شد تو خودت را به بیرون پرت کن و منتظر من نمان، چون من باید در هواپیما بمانم و مأموریتم را به اتمام برسانم.»
کاظمیان درباره عملیاتهاى مهمى که با عباس دوران انجام داده است، میگوید: من از سال ۱۳۶۰ که عباس دوران به همدان منتقل شده بود با او آشنا شدم و در عملیاتهاى زیادى با عباس شرکت کردهام که مهمترین آنها عملیات فتحالمبین، عملیات بوشهر براى بمبباران اسکلههاى «البکر و الامیه» نزدیک بندر بصره و همچنین آخرین عملیات با هدف ناامن کردن شهر بغداد و به هم زدن کنفرانس غیرمتعهدها بود.
وى افزود: عباس دوران بین همه معروف بود. ترس را هیچگاه در وجود او ندیدم. سختترین مأموریتها را قبول میکرد و به تنها چیزى که فکر مىکرد هدف بود. حتى یادم هست در عملیات بمبباران اسکلههای «البکر» و «الامیه» در نزدیکى بندر بصره، بنا به دلایلى قرار شد که عملیات به صورت نیمه کاره متوقف شود ولى عباس دوران قبول نکرد و عملیات را به آخر رساند. او هیچگاه در کابین صحبت نمیکرد و همیشه میگفت اگر از مسیر منحرف شدم و یا حالت نامتعادلى را مشاهده کردید آن وقت علاوه بر اینکه به من اعلام میکنید مواظب اطراف باشید.
منصور کاظمیان همزمان با شهادت عباس دوران به اسارت درآمد و پس از هشت سال و دو ماه در تاریخ بیست و چهارم شهریور ۱۳۶۹ آزاد شد و به میهن اسلامى بازگشت.
ناامن نشان دادن بغداد تنها راه جلوگیرى از برگزارى اجلاس سران غیرمتعهدها
سرهنگ ناصر باقرى دیگر همرزم عباس دوران است میگوید: این عملیات از لحاظ سیاسى براى جمهورى اسلامى ایران بسیار مهم بود، (هر چند که تا کنون مهجور مانده است) اگر کنفرانس سران کشورهاى غیرمتعهد در بغداد برگزار میشد صدام به مدت هشت سال ریاست آن را به عهده میگرفت. جمهورى اسلامى ایران اعتراض شدید خود را با تحریم کنفرانس نشان داده بود. ولیکن این امر کافى نبود و نبایستى این کنفرانس در بغداد برگزار میشد و ریاست آن به مدت هشت سال در دست صدام قرار میگرفت.
ایران از لحاظ سیاسى نتوانست مانع این امر شود و در نهایت متوسل به حربه نظامى شد، تنها راهى که میشد از برگزارى کنفرانس جلوگیرى کرد ناامن نشان دادن شهر بغداد بود که صدام به امنیت آن خیلى افتخار میکرد. از سوى دیگر در آن زمان در سال ۱۳۶۱ ایران موشک دوربرد نداشت که بغداد را مورد هدف قرار دهد براى همین قرار شد این حرکت توسط هواپیماها و بمبباران پالایشگاه عراق صورت بگیرد. لازم به ذکر است که این عملیات در ردیف عملیات «حمله به H-3 »است.
پیش از انجام عملیات به ما اعلام کرده بودند که درصد خطر این عملیات بالاى ۸۵ درصد است. شش خلبان این سه هواپیماى (F-4) نیز توسط ستاد کل انتخاب شده بودند. من با مرحوم اسکندرى، شهید دوران با منصور کاظمیان و توانگریان و خسروشاهى خلبانان سه هواپیماى مذکور بودیم. در این بین من و اسکندرى هر کدام شش بار بر فراز بغداد پرواز داشتیم ولى شهید دوران اولین پرواز بود که بر فراز بغداد انجام میداد. علیرغم اینکه تنها کسى که تا آن زمان داراى بیشترین پرواز عملیاتى بود. شهیدان دوران بود.
در این عملیات، نیت، زدن شهر بغداد و مناطق مسکونى نبود بلکه قرار بود با حمله به پالایشگاه «الدوره» بغداد و کوبیدن نقاط حساس آن و شکستن دیوار صوتى بغداد، فقط یک جو روانى و ترس ایجاد کنیم. از سوى دیگر پدافند دشمن هم خیلى قوى بود. از بدو ورود ما به خاک عراق با یک دیواره آتش روبرو شدیم که پدافند سبک آنها ایجاد کرده بود. نزدیکى صبح بود که پدافند هوایى بغداد نیز ما را ردگیرى کرد و ما در بین دو پدافند زمینى و هوایى قرار گرفتیم، به هر حال عملیات را ادامه دادیم و پالایشگاه را زدیم. در موقع رفتن، دوران که لیدر ما بود جلوى ما حرکت میکرد ولیکن پس از عملیات و موقع برگشت از سمت دیگر شهر بغداد هواپیماى من و اسکندرى جلو بود و دوران و کاظمیان پشت سر ما بودند.
پدافند سبک عراق هواپیماى ما را که شماره دو بودیم زدند و تنها یک گلوله در کابین خلبان منفجر شد ولى در عین حال هواپیما به حرکت خود ادامه داد و فقط سرنشینان آن که من و اسکندرى بودیم زخمى شدیم. در همین حین از هواپیماى شماره یک که دوران و کاظمیان در آن بودند اطلاع دادند که هواپیما را زدند.
اسکندرى به آنها گفت عیب ندارد ما را هم زدهاند پشت سر ما بیایید. دوران در جواب گفت: موتور شماره دو آتش گرفته و ما نمیتوانیم بیاییم.
اسکندرى مجدداً گفت: اگر میتوانید بیایید، وگرنه بپرید بیرون. که بعد از این گفتوگو دیگر جوابى از آن طرف نیامد و ما بالاخره با وجود آتش سنگین پدافند دشمن برگشتیم و در همدان به زمین نشستیم. بعدها متوجه شدیم که در آن لحظه کاظمیان توسط دوران (Eject) شده و شهید دوران هم هواپیماى نیمه سوخته را به ساختمان هتل محل برگزارى کنفرانس کوبیده است.
صبح روز ۳۱ تیرماه ۱۳۶۱ خلبان شهید عباس دوران که در تعداد پرواز جنگى در نیروى هوایى رکورد داشت و عراق براى سرش جایزه تعیین کرده بود، پس از بمباران پالایشگاه بغداد هواپیما را که آتش گرفته بود به هتل محل برگزارى اجلاس سران غیرمتعهدها کوبید و با شهادت خود کارى کرد که اجلاس سران غیرمتعهدها به علت فقدان امنیت در بغداد برگزار نشد. پیکر پاک شهید عباس دوران به همراه ۵۷۰ شهید دیگر در روز دوم مردادماه ۱۳۸۱ به خاک پاک میهن بازگشت.
ارسال نظر