ستونها و ویژگیهای انسان شایسته
هر انسان ِ شایسته ای، وقتی فهمید که درزمان و مکان احیا می شود میل وگرایش به طبیعت پیدا می کند یعنی برای احیا خود زمان ومکان را درطبیعت می جوید ودر طبیعت سیر می کند واین سیر در طبیعت ، باعث می شود که آدمی به دانش و هنر دسترسی پیدا کند.
محمدصادق ماندگار در یادداشتی در ارتباط ستون های انسان های شایسته نوشت: وَ الْقَلَمِ وَ مَا یَسْطُرُونَ
« سوگند به قلم و آنچه می نویسند .» ﴿القلم، ۱﴾
ستون های انسان های شایسته
سقفِ انسان های شایسته بر کدام ستون ها نهاده شده است ؟ شایسته بودن ِ انسان ها در کدام اَعمال تجلی می یابد ؟ اصولا شایستگی درچه انسانی تولید می شود ؟ درپاسخ به این سوالات بحث را با این آیه از قرآن ادامه می دهیم .
َ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لاَ تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَ لکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ « آیا در زمین گردش نکرده اند ، تا دل هایى داشته باشند که با آن بیندیشند یا گوشهایى که با آن بشنوند ؟ در حقیقت ، چشمها کور نیست لیکن دلهایى که در سینه هاست کور است . ﴿الحج، ۴۶﴾
یک انسان شایسته ومفید ،چه ویژگی هایی باید داشته باشد ؟شغل،ثروت،تحصیلات،تقوی ،وطن دوستی، شاعر ،نویسنده ،خیّر و تدین ؟کدامیک ؟ این موارد ستون نیستند بلکهصفت هستند که شایستگی را نشان می دهد اما کافی نیستند .
ستون های انسان های شایسته :
۱) « احیا شدن » در بستر زمان ومکان ( زمان ، مکان )
۲) « سَیر » در زمین (طبیعت)
۳) « درک حقیقت » بوسیله ابزار دل (نفس )
۴) شنیدن « ندای حق » باگوش شنوا (ندای حق )
۵) دیدن « دیگران » با چشم های بینا ( دیگران )
۶) « بازیگری » دراین هستی بیکران (هنر ، خلاقیت )
« زمان ، مکان» ، « طبیعت» ، « ابزار دل» ، « ندای حق » ، « دیگران» ، « هنر ، خلاقیت » ، شش ستونی هستند که سقف شایستگی انسان برآنها نهاده شده است .
آدمی در« زمان ومکان» احیا می شود ، در«طبیعت» سیر می کند تاحیات وزندگی او تضمین شود و دریک « نفس ِ نا آلوده» ومطمئن، حقیقت را بهتر درک می کند ، با یک « گوش شنوا» ندای حق را درک می کند ، با « چشم های بینا» دیگران را می بیند ودر پهنه هستی« بازیگری قهار » درقالب هنر وخلاقیت نقش آفرینی می کند . درچنین وضعیتی به شایستگی می رسد .
ستون اول
هر انسان ِ شایسته ای دریک مکان ودریک زمان متولد می شود احیا می شود ومی میرد ودراین« احیا شدگی زمانی ومکانی » درصورتی که فرد بتواند به یک « جهان شناسی» ،« انسان شناسی» ، « هستی شناسی» و « شناخت شناسی » برسد می تواند در مکان وزمان خاص خود احیا شود وگرنه در انبوه غبارهای « غفلت » و« نادانی » زندگی می کند ومی میرد.!! بسیاری از آدم ها از احیا غافلند.
ستون دوم
هر انسان ِ شایسته ای، وقتی فهمید که درزمان ومکان احیا می شود میل وگرایش به طبیعت پیدا می کند یعنی برای احیا خود زمان ومکان را درطبیعت می جوید ودر طبیعت سیر می کند واین سیر در طبیعت ، باعث می شود که آدمی به دانش و هنر دسترسی پیدا کند.
ستون سوم
هر انسان ِ شایسته ای، به این خواهد رسید که «حقیقت» ، با یک« نفس مطمِِئنه» در« قلب» هویدا ومکشوف می شود .
از دیدگاه قرآن ، آنچه وجود غیر جسمی آدمی را تشکیل می دهد دریک وجود شناوری بنام «نفس» قرار می گیرد که « شخصیت » ِفرد را تشکیل می دهد دراین میان آدمی به چند گروه دیده می شود:
گروهی از افراد در همان وضعیت اول یعنی «هوای نفس » یا همان « خودپرستی » قرار می گیرند وشخصیت خود را تشکیل می دهند اینها «حقیقت » را چیزی غیراز « معیارِ خود » نمی بینند همان دنیا طلبان ومسخ ِ مادیات وسرگرمی وخوشی وحال دراین گروه هستند . أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ « ای رسول ما آیا مینگری آن را که هوای نفسش را خدای خود قرار داده » ﴿الجاثیه، ۲۳﴾
گروهی از افراد در وضعیت دوم یعنی« نفس اماره » یا همان « امر کننده به بدی » قرار می گیرند وشخصیت خود را می سازند اینها « حقیقت » را چیزی غیراز « امر بد وناشایست » نمی بینند اهل علم ودانش تجربی که بمب می سازند ، محیط زیست را تخریب می کنند و… دراین گروه قرار می گیرند ؛ حال حاکم باشند ویا داعش فرقی نمی کنند. إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ « نفس قطعاً به بدى امر می کند » ﴿یوسف، ۵۳﴾
گروهی از افراد در وضعیت سوم یعنی « نفس لوامه » یا همان « وجدان ملامتگر » قرار می گیرند وشخصیت خودر ا می سازند اینها « حقیقت » را چیزی غیر از « تردید وملامت » نمی بینند؛ اهل فلسفه وشک وتردید وسوال وگرفتاران در علوم بشری دراین گروه قرار دارند وقرآن به این نفوس قسم خورده است زیرا لاَ أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَهِ « و به نفس سرزنش گر قسم می خورم» ﴿القیامه، ۲﴾
گروهی از افراد دروضعیت چهارم یعنی« نفس مطمئنه » یا همان « امن وامان » قرار می گیرند وشخصیت خودرا تشکیل می دهند اینها « حقیقت » را چیزی جز « وحی وتفسیر » نمی دانند ، روان نفسی این افراد را نه علم ونه فلسفه ونه سرگرمی های دنیا قانع نمی کند واینها فَإِنَّ الْجَنَّهَ هِیَ الْمَأْوَى « پس جایگاه او همان بهشت است .»
﴿النازعات، ۴۱﴾ یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ « اى نفس مطمئنّه » ﴿الفجر، ۲۷﴾
بنابراین ، «حقیقت» ، درفضای یک « نفس مطمِِئنه» در« قلب» هویدا می شود .
ستون چهارم
هر انسان ِ شایسته ای به این خواهد رسید که شنیدن حق در گوش هایی است که خوب بشنوند . هرگوشی « صدای حق » را نمی شنود . تنها گوشی صدای حق را می شنود که دریک مثلث ِ چشم ، گوش و قلب ویا همان خوب دیدن ، خوب شنیدن و درک حقیقت درقلب پاک را تجربه کرده باشد.
وَ لاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ کُلُّ أُولٰئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولاً
و چیزى را که بدان علم ندارى دنبال مکن ، زیرا گوش و چشم و قلب ، همه مورد پرسش واقع خواهند شد .
﴿الإسراء، ۳۶﴾
ستون پنجم
هر انسان ِ شایسته ای معتقد است که دیدن دیگران با چشم های بینا امکانپذیر است
ستون ششم
هر انسان ِ شایسته ای به این مهم رسیده است که در این جهان ، نقش آدمی« بازیگری» است این جهان سالن تئاتر است وانسان بازیگراصلی آن است ؛ هرکس بهتر بازی کند صاحب « هنر » ، « خلاقیت » و« زیباشناسی » می شود . هنرمندی انسان ، یکی از مجوز های شایستگی او ست .
جهان دایره ای است که انسان بخوبی آن را درک می کند زیرا انسان « خوب می شنود » و« خوب می بیند » حسِ شنیدن وحسِ دیدن ابزار فهم جهان است هانس گئورگ گادامر با پیروی از هایدگر ، «انسان»،«تاریخ»،«سنت »و«هنر»را از اموری می دانست که از راه «روش» نمی توان به حقیقت آنها دست یافت یعنی باابزار دانش وفلسفه وتجربه قابل فهم نیستند بلکه با همین سقف شایستگی قابل فهم هستند .علت اینکه فعل هنری وزیبایی شناسی آدمی غیر قابل اندازه گیری است این است که انسان مدام بازیگر صحنه تئاترِ جهان است ، هرکس خوب بازی کند قطعا هنرمندی توانا خواهد بود .
بنابراین :
آدمیزمانی به شایستگی می رسد که:
مدام در زمان ومکان خود را احیا کند.
درطبیعت سیر کند چونکه سیر ِدر طبیعت، مادرِ علم ، هنر و عبرت است.
بدنبالِ کشفِ حقیقت، در دل های پاک ونفس های مطمئنه باشد.
ندای حقرا در گوش های شنوا بشنود.
برای شناخت مردم وجامعه به چشم های بینا(درمعنا) اقتدا کند.
هنرمندانه بازی کند تا ابعاد ِ زیباشنا ختی ، خلاقیت و هنر ِ خود را کشف کند.
والسلام
محمدصادق ماندگار
ارسال نظر