امسال توفیق حضور در دانشگاه های متعددی را داشتم. در یکی از دانشگاه های کشور یک فعال دانشجویی سئوال کرد که چرا فلان مسئول دولت، این پیشنهاد خوب ( استفاده از پیمانهای پولی دو جانبه و کاهش سهم دلار در مبادلات تجاری ) در بی اثر کردن تحریم ها را اجرا نمی کند. می شد مجموعه ای از دلایل آن دستگاه اجرایی و مسئولانش را ذکر کنم اما بهترین پاسخ را این دیدیم: به همان دلیلی که شماها الان دفتر تشکل دانشجویی را خوب اداره نمی کنید.

نماد های مدیریتی - همکاری
این اتفاق را بهانه ای دانستم برای آسیب شناسی رفتارمان در حل مسائل کشور در این نوشته یکی از مهمترین مشکلات فعلی نسل ماها این است که در انتظار آینده ایم. نه انتظاری که ما را فعال کند! انتظاری که ما را راکد کرده است. همه مان می دانیم کشور مشکل دارد و بعضا تصویری هم از نحوه رفع آن داریم اما گمان می کنیم که دیگران (مسئولان فعلی) باید این مسائل را رفع کنند و وظیفه ای گردن ما نیست و مهمتر فکر می کنیم که وظیفه اصلی ما در آینده است؛ باید آینده فرا برسد و مسئولیتی را به ما بدهند تا ما یکی از مسائل کشور را حل کنیم.  این تصور غلط  یکی از مهمترین مسائل فرهنگی کشور و از جمله جامعه مذهبی ما است. نه اینکه معتقد باشم مسئولان وظایفشان را خوب انجام می دهند! یا مسئولیتی بر عهده آنها نیست و یا معتقد به این نباشم که آینده نقش مهمتری بر عهده نسل جوان است! اما معتقدم نوعی تنبلی عمومی وجود دارد که در گزاره های زیر تجلی پیدا می کند :

کاری که بر عهده مان است را خوب انجام نمی دهیم! کار می کنیم! فهرست بلندی از گزارش را هم می توانیم بدهیم اما اثرمان کم است. چون خوب انجام نمی دهیم! اثر گذار و جریان ساز انجام نمی دهیم! بسیار مساله عمومی و مبتلا به است. از فعالان تشکل های دانشجویی گرفته تا خبرنگاران رسانه های عمومی و یا هر جای دیگری؛ کمتر می توانید جایی را پیدا کنید که ناظر بیرونی مدعی باشد که آنجا دارد کار خوب انجام می شود. نه اینکه اصلا وجود ندارد. همین الان می شود چند ده نمونه موفق از بچه های کارآمد و موثر را مثال زد. اما این ها به نسبت ظرفیتی که وجود دارد ناچیز است. یک نمونه عینی همین تشکل ها و برنامه هایشان است. بالاخره اگر یک مسئول کارش را خوب انجام نمی دهد؛ تشکل های دانشجویی ما هم مطالبه گری شان را خوب انجام نمی دهند و این دو در کنار هم باعث روی زمین ماندن کار کشور می شود! آیا به مطالبه گری تشکل ها می توان نمره خوبی داد؟

وقتی از علت کم کاری و یا خوب کار نکردن سئوال می شود پس از ارائه گزارش مبسوط از کارهایی که کردیم، مجموعه عظیمی از بهانه ها را طرح می کنیم. دقیقا مثل همان مسئولان و یا مسئولان مشابه که هم دستشان در دادن گزارش کار پر است و هم در تبیین مشکلات پیش روی کارها. همه ما استاد هستیم که بهانه های مفصل محیطی را بیان کنیم که دست ما نیست و سپس ادعا کنیم به این دلایل ما نمی توانیم کارمان را خوب انجام نمی دهیم.  رایج ترینش نبود حمایت مسئولان و کمبود امکانات و اشکالات مدیران بالادستی و امثال آن است که این روزها نقل محافل دانشجویی است.

و همین ماها برایمان سئوال وجود دارد که چرا مسئولان دیگر مشکلات کشور را حل نمی کنند. چرا وزرا این کارهای خوب را نمی کنند ، چرا وضع اداره کشور این شکلی است و امثال آن . و دائما می پرسیم یعنی نمی دانند باید این طوری بشود؟ یعنی نمی توان فلان کار را کرد و .... غافل از اینکه دیگران هم درباره کار ما همین نکات را می گویند!  می پرسند که فلان تشکل دانشجویی نمی تواند فلان کار را بکند؟ یعنی نمی شد در این موضوع یک بیانیه بدهد؟ نمی توانست فلان مطلب را بپرسد و... و همه بیش از آنکه خودمان را مواخذه کنیم، به مواخذه دیگران مشغول هستیم.

و بدتر این که طوری حرف می زنیم که گویی اگر ما الان جای مسئولان بودیم خیلی بهتر کار می کردیم.... و نتیجه این فضا این شده است که کارهای امروز را تعطیل و منتظر فردا نشسته ایم و بدتر اینکه به غلط تلاش برای مسئول شدن در آینده را وظیفه امروزمان دانستیم.
 
اما ماجرا  این نیست!
نکته اول و مهم این است که ما در آینده همین طوری خواهیم بود که الان هستیم... محدودیتها و ناکارآمدی ها چیزی نیست که صرفا برای ما وجود داشته باشد، یک رئیس جمهور، یک وزیر ، یک نماینده مجلس و هر مسئول دیگری هم محدودیتهای خاص خودشان را دارند. ما اگر امروز توانستیم بر این توجیهات و مشکلات و موانع غلبه کنیم و کار موثر و جریان سازی را انجام دهیم، در آینده هم خواهیم توانست مسئولیتهای بزرگتر را خوب اداره کنیم. اگر امروز خودمان را به اینکه مشکل و محدودیت است و امکانات نمی دهند و روسا همکاری نمی کنند و... قانع کردیم، آینده و در مسئولیتهای مهم دیگر هم چنین خواهیم کرد. هر نمره ای که امروز به کار خودمان می دهیم و هر برداشتی که دیگران از کار و فعالیت امروز ما دارند؛ در آینده هم خواهد بود. چه مسئول یک دفتر تشکل دانشجویی باشیم ، چه صاحب یک نشریه دانشجویی و چه یک وزیر و یا مسئول دیگر! آینده تا حد زیادی شبیه همین امروز است.

از موضوع اول مهمتر این است که کار برای انقلاب بیشتر از این که از مسئولیت و جایگاه متاثر باشد، از کیفیت کار (به معنای انقلابی آن) متاثر است. لذا کار تاثیر گذار برای انقلاب همه جا شدنی است و اساسا متوقف به داشتن مسئولیت و امکانات و ... نیست بلکه تایع معرفت و بصیرت و استقامت در عمل است. همین الان می شود کارهای بسیار موثر دانشجویی را مثال زد که با حداقل امکانات انجام می شود. مثلا ارسال منظم پیامک که با حداقل امکانات می تواند انجام شود. نه وقت زیادی می خواهد و نه پول فراوان و امکاناتی که نشود بدستشان آورد! اما اگر بخواهد اثر بگذارد و جریان ساز بشود کیفیت بالایی لازم دارد. همین مثال را می توانید برای نشریات تک برگی دانشگاه ها و یا مطالب برد و یا وبلاگ های دانشجویی و غیر هم بزنید. مشکل کم اثر بودن از نبود امکانات نیست، از کیفیت کارها است.کار موثر برای انقلاب حتی نیروی فراوان هم نمی خواهد، قرآن کریم به قیام یک یا دو نفره توصیه کرده است (قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ ۖ أَن تَقُومُوا لِلَّـهِ مَثْنَىٰ وَفُرَ‌ادَىٰ).  یک دهه پیش هم خاطرم است که یک نشریه دانشجویی در یک دانشگاه، بر شکل گیری یک جریان اجتماعی- فرهنگی در کشور تاثیر ویژه داشت.  برخی از این کارها را دو یا سه نفر انجام می دهند و دو یا سه نفر در هر دفتر تشکل و هر جای دیگری پیدا می شود! مشکل در نوع مواجهه ما با کار است. همان احساس تنبلی که به راحتی قانعمان می کند که امروز از تو کاری بر نمی آید و فردا نوبتت خواهد شد! این فردا هیچگاه نخواهد رسد!

نکته دیگر این که مهم بودن یک مسئولیت به ظرفیت بالقوه آن نیست. کار خوب را هر جا انجام بدهیم آنجا می شود سنگر مبارزه با دشمن. اگر امثال شهید احمدی روشن و شهید شهریاری بر انجام یک کار قوی در صنعت هسته ای ایستادگی نکرده بودند؛ امروز صنعت هسته ای یک سنگر مهم برای دشمن نبود و به نقطه اصلی تقابل ما غرب تبدیل نمی شد! این شهیدان نمونه ای از همان افرادی هستند که هر جا بودند خوب کار کردند و محدودیتها را بهانه ای برای کم کاری قرار ندادند، نتیجه اش این شد که عرصه کارشان شد مرکز اثر در انقلاب! خب اگر صنعت نفت ما و ده ها عرصه دیگر در کشور موضوع تقابل جدی ما با غرب نیست علتش شفاف است، کسی سنگر را نگه نداشته است. پس به قول جمله مشهوری که در کتاب های شهید آوینی خوانده ایم شرف المکان بالمکین این انسانها هستند که به جایگاه ها ارزش می دهند! گرفتن یک مسئولیت به ظاهر موثر در نظام وقتی به اثرگذاری منتج می شود که فرد مسئول آن سنگر را خوب نگه دارد! و اگر کسی توان و اعتقاد کافی برای این را داشته باشد، هر جای کوچکی را هم به یک عرصه مهم و موثر برای کشور تبدیل می کند و اتفاقا منتظر آینده نمی ماند!
 
خلاصه کلام این است که باید تلاش کنیم که کار موثر بکنیم. باید در بوق انجام کار موثر بدمیم و هر کسی هر جا هست آنجا را خوب اداره کند و اجازه ندهد که محدودیتهای بیرونی و مشکلات او را قانع کند که نمی تواند کار اساسی انجام دهد! اگر چنین نکنیم هم امروزِ کشور پیش نمی رود و هم آینده اش. امروزش پیش نمی رود چون از ظرفیتها و فرصت ها استفاده درست نمی کنیم و آینده اش هم پیش نخواهد رفت چون همین روحیه و همین آدمها مسئولیتهای آتی کشور را دست خواهند گرفت. لذا گره مشکلات کشور همین جایی است که ما هستیم و همین ماها هستیم که می توانیم آن را باز کنیم

البته این نوشته به یک توضیح تکمیلی ای نیاز دارد در آسیب شناسی نیرو انقلابی! و تبیین نمایز نیرویی که حس جنگ دارد و نیرویی که حس جنگ ندارد! که مجالش در نوشته دیگری است گرچه قبلا اشاره هایی در این نوشته شده است.