سالهای اول تکلیفم بود. شاید سال ۷۶ یا ۷۷، چون از کودکی تابستان کار می کردم و پس انداز، خمس گردنم بود و برای ادای آن هر سال خدمت مرحوم عسگراولادی میرفتم. سال خمسیم آن سال در آستانه عید قربان بود. روزهای تعطیل دفتر استاد مرحوم باز بود اما مراجعات غیراداری تر. به همراه پدر برای محاسبه نشسته بودم که یکی از مدیران امداد وارد شد، طرحی را آماده اجرا کرده بودند و در حالی که پوستر هم آماده چاپ شده بود یاد ضرورت گرفتن مجوز از نماینده ولی فقیه افتاده بودند. طرح جمع آوری هزینه قربانی از مردم برای مستمندان تحت پوشش امداد.

محکم مخالفت کرد، گفت این قربانی وقتی بین اقوام و همسایه پخش می شود باعث می شود بسیاری که آبرومندانه در فقر زندگی می کنند پس از مدتها طعم گوشت را بچشند. بحث طولانی شد که تیزر و پوستر و ... حاضر است و چه کنیم؟ شرط گذاشت که باید در تبلیغاتتان بگویید اولویت به قربانی توسط خودتان است، اگر نمی توانید امداد در خدمت است ...

نمی دانم چقدر آنسال این تذکر جدی گرفته شد، اما دوستانی که برای ثواب در قربانی نهادهای مشابه مشارکت می کنند، خوب است به این ظرافت نگاه هم دقت کنند. شاید قربانی مشارکتی در جمع خانوادگی پرثمرتر باشد