دو روی سکه زندگی کارمندی
میتوان گفت هیچ چیز به اندازه ورود زنان به عرصه رسمی اشتغال، مسیر فرهنگ جوامع را تغییر نداده است. از این رو که اشتغال زنان نه تنها ساختار خانواده، تغییر سبک زندگی، فرزندآوری، پرورش نسل آینده و برهم ریختن معادلات قدرت را در پی داشته، بلکه در ساختار اجتماع، عرصه های سیاسی، دینی، اقتصادی و ... نیز تغییرات گستردهای را فراهم آورده است. اگرچه اشتغال زنان امکانات و مزیتهای فراوانی را برای آنها به همراه داشته، اما به دلیل سرعت، تنوع و وسعت دامنه این تغییرات، همواره با مسائل و مشکلات فراوانی نیز همراه بوده است.
تا پیش از ورود زنان به عرصه رسمی اشتغال و کار دستمزدی، قرار گرفتن در مراتب اجتماعی و تقسیم وظایف به سادگی انجام میگرفت؛ اما با ورود زنان به عرصه کار و فراهم آمدن فرصت دستیابی به منابع قدرت، اعلام استقلال و گسترده شدن فضای فعالیت روزمره زنان، شاهد پیچیده شدن ابعاد زندگی فردی و اجتماعی و روابط بین افراد هستیم. با این حال، همچنان شاهدیم با وجود گسترده بودن دامنه این تغییرات، ابعاد متنوع این پدیده اغلب، در آثار گوناگون، پژوهشها و آرائی که در این خصوص مطرح میشود مورد غفلت قرار گرفته و با نگاهی تک بعدی مورد توجه قرار میگیرد.
پایین آمدن کفه ترازوی اشتغال به نفع مردان
نگاهی به گزارشی که معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری در سال 95 از وضعیت اشتغال زنان در کشورهای دیگر و مقایسه آنها با یکدیگر ارائه کرده، نشان میدهد بر اساس گزارش سال 2013 توسعه انسانی سازمان ملل، در سال 2011 در 18 کشور از مجموع 194 کشور، درصد زنان فعال اقتصادی کمتر از 30 درصد است که شامل لبنان، ایران، عمان، ترکیه، تونس، الجزایر، اردن، عربستان، فلسطین، مصر، سوریه، مراکش، عراق، هند، پاکستان، موریتانیا، یمن و افغانستان است. از نظر نسبت جنسیتیِ مشارکت اقتصادی نیز پنج کشور سوریه (0.183)، افغانستان (0.196)، الجزایر و عراق (هر دو 0.209)، و ایران (0.226) بدترین وضعیت را در سطح جهان داشتهاند(1). این در حالی است که هر ساله در آزمون ورودی همه مقاطع تحصیلی تعداد دختران پذیرفته شده در دانشگاهها بسیار بیشتر از مردان است و عدم اشتغال زنان نشان از نبود زیرساختهای مناسب برای به کارگیری تواناییهای این بخش از جمعیت جامعه را دارد. از خلا قانونی در خصوص مرخصی زایمان و نگهداری از فرزند گرفته تا مغفول ماندن طرحهای کاهش ساعات کاری زنان و بازنشستگی زودهنگام، وضع قوانین ضد جنسیتی که امکان استخدام مردان را در نهادهای مختلف چند برابر استخدام زنان میسازد و... .
از سوی دیگر در خود بدنه جامعه نیز با وجود بالا رفتن آمار زنان شاغل نسبت به گذشته، افزایش مشکلات اقتصادی کل کشور و نیاز به همکاری زن و مرد برای اداره خانه و ... مقاومت روانی در مقابل اشتغال زنان وجود دارد که عرصه فعالیت را بر آنها تنگتر میسازد که نشان میدهد هنوز فرهنگسازی مناسبی در این راستا صورت نگرفته است که اشتغال زنان همواره با مخالفتهایی از سوی گروههای مختلف اجتماعی و حتی از سوی خود آنها مواجه بوده و هست؛ این در حالی است که، حضور زنان در فضای علمی دانشگاهها و مراکز آموزش عالی و در نتیجه دستیابی به مشاغل تخصصی، افزایش استقلال، خودباوری، توانمندی، آگاهی به حقوق فردی و اعتماد به نفس را برای آنها در پی داشته، عرصههای جدیدی را به رویشان گشوده و امکانات متفاوتی را فراهم آورده است. اما از آنجا که عموما از دید برخی گروههای اجتماعی، اشتغال زنان در مقابل وظیفه فرزندآوری و فرزندپروری آنها و نقش همسری قرار گرفته و در عین حال ترس از دست دادن جایگاه مردان در سلسله مراتب قدرت را در پی داشته، با چالشهای بسیاری مواجه است.
کار تمام وقت 24 ساعته!
زنی را در نظر بگیرید که بخش عمده زمان و انرژی خود را در محیط کار صرف میکند و درست در زمانی که ناهمجنسان وی برای استراحت و گذران خستگی روز به منزل میروند شغل اصلی و ناتمام خود که مادری و همسری باشد را آغاز میکند. اگرچه به مدد تکنولوژی، استفاده از نیروی خدماتی و جای افتادن فرهنگ کمک به همسر شاغل تا حدود زیادی از وظایف و فعایتهای سنگین زنان کاسته شده اما همچنان زنان شاغل، مسئولیتهای به مراتب بیشتری را بر عهده دارند. بسیاری از آنها از یک سو با عذاب وجدان کمکاری در وظایف همسری و مادری خویش مواجه بوده و از سوی دیگر با بی توجهی به تواناییها، خلاقیت، تحصیلات و نادیده گرفتن تلاشهایشان با روی آوردن به خانهداری مواجه هستند. در واقع نادیده گرفتن اشتغال زنان به ویژه در مشاغل تخصصی و حرفهای به غفلت از سطح عظیمی از پتانسیل و توانمندی هر جامعه در راستای پیشرفت، صلح و توسعه منجر میشود. از این رو نمیتوان با پاک کردن صورت مسئله و انکار اشتغال زنان به حل این موضوع پرداخت.به همین جهت است که در برخی کشورها برای زنان شاغل مزایا و امتیازات بیشتری نسبت به مردان در نظر گرفته میشود؛ به ویژه در زمان بارداری و تولد فرزند، خدمات بسیاری از سوی سازمانهای حمایتگر ارائه شده و امکان اشتغال مطمئن و امنیت روانی بیشتری برای آنها فراهم میکنند.
زنان قدرتمند- زنان افسرده
اگر چه اشتغال توانمندیهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی زنان را افزایش میدهد، به همان نسبت که منشأ بهبود سبک زندگی، رشد و پیشرفت زنان شده است، اما از سویی چالشها و دغدغههایی هم به همراه دارد. بهویژه زنانی که تلاش میکنند نقشهای سنتی و خانگی را با نقشهای اجتماعی همراه سازند، تعارض و فشار جسمی و روحی بیشتری را تجربه میکنند. از سویی گاه در اثر فشارهای نقش، در مقایسه سبک زندگی خود با زنان خانهدار، دچار تردید و سردرگمی و بحرانهای هویتی میشوند(2). طبق گزارش وزارت بهداشت در مهرماه سال 96 زنان شاغل ۱۰ درصد بیشتر از مردان شاغل افسردگی دارند(3) که این آمار نشان میدهد زندگی زنان شاغل تا چه اندازه آنها را در معرض فشارهای روانی و عصبی قرار میدهد.
یکی از ویژگیهای سبک زندگی زنان شاغل، تغییرات نقشی است که تجربه میکنند. رویکردهایی مانند تکثر نقش و تضاد نقش، معتقدند که زنان شاغل از نظر سلامت نسبت به زنان خانهداری که فقط به نقشهای سنتی میپردازند، در وضعیت نامطلوبتری قرار میگیرند(4).
روی خوش زندگی زنان شاغل
با وجود آنچه که در خصوص چالشهای زنان شاغل نام برده شد، باید اشاره کرد، در عین حال زﻧﺎن ﺷﺎﻏﻞ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ زﻧﺎن ﻏﻴﺮ ﺷﺎﻏﻞ دارای ﻓﺮﺻﺖ ﻫﺎ وﻣﻮﻗﻌﻴﺖﻫﺎی بیشتری ﺑﻮده ﺑﻪ ﻟﺤﺎظ ﺳﻼﻳق، ﻋﻼﻳﻖ و ﺷﺮاﻳﻂ ﻧﻴﺎزﻫﺎی زندگیشان، ﺷﻴﻮهﻫﺎی زﻧﺪﮔﻲ ﻣﺘﻔﺎوﺗﻲ را در ﭘﻴﺶ ﻣﻲﮔﻴﺮﻧﺪ، ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪای ﻛﻪ ﻣﻲﺗﻮان ادﻋﺎ ﻛﺮد اﻣﺮوزه زﻧﺎن ﺑﺎ اﺳﺘﻘﺮار در موقعیتﻫﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺟﺪﻳﺪ، دﺳﺘﻴﺎﺑﻲ ﺑﻪ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪﻫﺎی اﻗﺘﺼﺎدی و ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ بیشتر ﺑﻪ ﺳﺒﻚﻫﺎی زﻧﺪﮔﻲ و ﺳﻼﻳﻖ ﺧﺎﺻﻲ روی آوردهاﻧﺪ(5). از این رو این افراد اوقات فراغت، مصرف فرهنگی و مادی، برنامهریزی، ساعات مطالعه و فعالیتهای داوطلبانه و... متفاوتی را نسبت به زنان شاغل تجربه میکنند که به رشد و پیشرفت فردی، احساس رضایت روانی و بلوغ شخصیتی آنها میانجامد.
یکی از شاخصهای مهم سبک زندگی گذران اوقات فراغت است که رابطه نزدیکی با طبقه اجتماعی و نگرش افراد دارد. پژوهشی نشان میدهد ﻣﻴﺰان اوﻗﺎت ﻓﺮاﻏﺖ زﻧﺎن در ردهﻫﺎی ﻣﺘﻮﺳﻂ ﺷﻐﻠﻲ، ﻧﺴﺒﺖﺑﻪ ﺷﺎﻏﻼن ردهﻫﺎی ﭘﺎﻳﻴﻦ ﺷﻐﻠﻲ بالاﺗﺮ ﺑﻮده اﺳﺖ، ﺳﺒﻚ زﻧﺪﮔﻲ زﻧﺎﻧﻲ ﻛﻪ دارای ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﺷﻐﻠﻲ ﺑﺎﻻ ﺑﻮدهاﻧﺪ، ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ زﻧﺎن ردهﻫﺎی ﺷﻐﻠﻲ ﭘﺎﻳﻴﻦ، از ﻣﺼﺮفﮔﺮاﻳﻲ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﮔﺮﻓﺘﻪ و ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺟﻨﺒﻪﻫﺎی ﻓﺎﻳﺪهای و ﻛﺎرﺑﺮدی ﻛﺎﻻﻫﺎ ﺑﻴﺶﺗﺮ ﻣﻲﺷﻮد(6).
اشتغال همچنین نوع تعاملات اجتماعی زنان را که یکی از مؤلفههای سبک زندگی است، تغییر میدهد. مشاهدات و مطالعات نشان میدهد که زنان شاغل تمایل کمتری به ارتباط دارند.
یکی از پیامدهای اشتغال زنان در سبک زندگی آنان، احساس استقلال است، این امر وابستگی سبک زندگی زنان را به همسرانشان کاهش میدهد و از اینرو آنها در تصمیمگیریهای زندگی خود، مستقل عمل میکنند. از سویی ممکن است این کاهش وابستگی، فراتر از تحولات ارزشی و هنجارها، رابطه عاطفی زوجین را کاهش دهد(7)
همانگونه که گفته شد نمیتوان اشتغال زنان را به کلی انکار کرد و یا بدون در نظر گرفتن ملاحظات مربوط به آن به عنوان شاخصی برای بهبود سبک زندگی زنان در نظر گرفت. اشتغال زنان همواره در بردارنده اما و اگرهای فراوانی است که باید مورد توجه سازمانها و نهادهای مربوطه قرار گیرد.
عموم کارشناسان، الگوهای پیشنهادی برای افزایش اشتغال زنان را در قالب سیاستهای حمایتی زنان مطرح میکنند که بیشتر آنها شامل در نظر گرفتن تسهیلاتی برای مادران باردار و یا مادران دارای فرزند میشود اما متأسفانه این سیاستهای حمایتی در اقتصاد ایران چندان متعارف نیستند و ضمانت اجرایی ندارند. علاوه بر آن، نحوه تأمین هزینههای آن نیز مشخص نشده است؛ در حالیکه بسیاری از آنان در قانون پیشبینی شدهاند. از این رو باید در جهت افزایش موقعیتهای امن شغلی، توجه به کار پاره وقت زنان، فراهم ساختن امکانات رفاهی برای مادران شاغل، توجه به مقوله اوقات فراغت و حفظ سلامتی را در راس برنامهریزیهای کلان قرار گیرد.
ارسال نظر