به گزارش پارس نیوز، 

روز کاری شلوغی را پشت سر گذاشته اید و برای بازگشت به خانه در مترو نشسته اید. فروشنده‌های مترو دائما از جلوی شما می گذرند و همه را به خرید اجناس شان دعوت می کنند. شما هم در این حین خودتان را با اینستاگرام تان سرگرم می کنید. به صفحه فلان سلبریتی و فلان فرد پولدار و چندین و چند نفر دیگر سرک می کشید. خسته اید اما از دیدن تفریحات و سرگرمی های افراد در اینستاگرام لذت می برید.

عکس‌های غذاخوردن و رستوران‌گردی و تفریحات ساحلی و مسافرت و....... افراد را مرور می‌کنید و احساس خوبی به شما دست می دهد و برای لحظاتی از مکان و فضای کنونی تان فارغ می شوید و در جایگاه آنان قرار می گیرد؛ با آنها تفریح می کنید یا حتی شاید خود را در آن رستوران می بینید یا حتی همراه با آنها کایت سواری می کنید و در ساحل قدم می زنید و نوشیدنی را می خورید و ...  اما با صدای فروشنده مترو به خود می آیید.

فروشنده مترو تبلیغ بدلیجات می کند. دستبند طلایی که قول می دهد رنگش در طول سالیان عوض نشود. ریملی را با این ادعا تبلیغ می کند که اصل فرانسوی و ایتالیایی است و در خارج از مترو مغازه داران با تفاوت قیمت قابل توجهی به فروش می رسانند. افراد هم تحت تاثیر ادعای خانم فروشنده قرار می گیرند و اقدام به خرید می کنند. اما در این میان نکته ای توجه شما را جلب می کند.

اینستاگرام پر است از عکس های افراد متمول با جزئیاتی از زندگی شان در لوکس ترین حالت ممکن که توجه همگان را جلب می کند. آنها تمایل دارند جزئیات لوکس زندگی شان را با همگان به اشتراک بگذارند. افراد طبقات پایین و متوسط جامعه هم تلاش می کنند تا در سبک و کالاهای مصرفی زندگی شان از طبقات بالا پیروی کنند. دوست دارند فلان مارک فرانسوی و ایتالیایی لوازم آرایش را بخرند، اما چون نمی توانند با خرید بدلِ آن خود را راضی می کنند.

همه تمایل به مصرف داریم چه فقیر باشیم و چه پول دار!

با این اوصاف چه نوع نگرش پشت عمل ما وجود دارد؟ وقتی از طبقات اقتصادی بالا هستیم و تصاویر موقعیت‌های خاص زندگی مان را به اشتراک می گذاریم چه هدفی داریم؟ وقتی با خرید کالاها سعی در همانندسازی خودمان با طبقات بالا داریم در پی چه چیزی هستیم؟ آیا می توان گفت عملا بین افراد با سطوح مادی و اقتصادی گوناگون فرقی وجود ندارد؛ همه تمایل به مصرف داریم چه فقیر باشیم و چه پول دار! اندیشمندی به نام تورشتاین وبلن این پدیدیده ها را مصرف متظاهرانه و تن آسایی متظاهرانه می نامد. در ادامه پدیده مصرف گرایی را از منظر این اندیشمند بررسی می کنیم.

سیر تطور جامعه از بربریت به پول مداری

وبلن به سیر تطور جامعه از بربریت به پول مداری می پردازد. از نظر وی زندگی وحشی به مرور و در طی قرون و اعصار متمادی به سمت «یغماگری» حرکت کرده است. اما در طی این حرکت یغماگرانه بربریت به شیوه نوینی از استثمار به جریان پول‌مداری می‌رسد. در دوره پولمداری، که شامل دوران پـس از قـرون وسـطی و نظـام سـرمایه داری اسـت، استثمار به روش نوین شکل می‌گیرد. (5،ص 9 -18)

از دید وبلن، هدف آدمی در جریان فعالیت و کار، بهبود شرایط زندگی است. در نظـام صـنعتی نوین، حداکثر سود جای تولید انبوه را گرفته است. بنگاه‌ها، به جای علاقه‌مندی به تولید کالاهـا، متوجـه حداکثرسازی سود خود هستند. اگر این دو هدف هماهنگ باشند، تولید کالا بـرا ی حداکثرسـازی سـود طرح ریزی میشود و در صورت تضاد این دو، تولید کالا فدای حداکثرسازی سـود مـی گـردد. صـاحبان بنگاه‌های اقتصادی، بیش از آنکه در فکر تأمین نیازهای مـردم باشـند، در سـودای سـوداندوز ی بـه سـر می‌برند. (2 ،ص 243 ).

بیشتر بخوانیم:

نیازسازی کاذب؛ سلاح سرمایه‌داری در هجمه به جامعه

مصرف‌گرایی تا کجا پیش خواهد رفت؟

سرمایه داران، گرفتار سیستم نمایشی و متظاهرانه

در واقع جهان مدرن و شیوه جدید استثمارش همه و همه در راستای تامین منافع و حداکثرسازی سود بنگاه‌های اقتصادی هستند. مردم بازیچه سیستم سرمایه داری می شوند و در پازلی بازی می‌کنند که سرمایه داران برای آنها آماده کرده اند. هرچند که در این میان خود سرمایه داران نیز عملا گرفتار نوعی سیستم نمایشی و متظاهرانه می شوند. این بازی متظاهرانه را می توان در مصرف متظاهرانه و فراغت متظاهرانه که هم اغنیا و هم فقرا گرفتار آن هستند به خوبی مشاهده کرد.

رابطه مصرف کالاها و خدمات با تمایزات تبعیض آمیز مردم

طبقـه مرفـه، گروهی از مردم هستند که با توجه به درآمد زیاد خود، همواره در این سودا به سر میبرند کـه از اوقـات فراغت لذت ببرند. این طبقه، صرفاً قصد ارضای نیازهای فیزیکی، روانی و روشنفکرانه خـود را نـدارد، بلکه همواره کالاهایی را برای خودنمایی و نه رفع نیاز، مصـرف مـی‌کننـد. ایـن نـوع مصـرف را وبلـن، «مصرف نمایشی» می‌نامد.

مردم در هر طبقه اجتماعی دیگر برای تصمیم گیری در این مورد که چه کالاهایی را مصرف کنند از رفتار طبقه تن آسا در نوک قله نظام قشربندی تقلید می کنند

اثر مصرف متظاهرانه طبقه تن آسا در نظام قشربندی

وبلن در آغاز قرن بیستم گفته است که علت مصرف انواع کالاها و خدمات نه برای معاش بلکه برای تمایزات تبعیض آمیز میان مردم است. مالکیت چنین کالاهایی به افراد صاحب آن ها شأن و منزلتی عالی‌تر می‌دهد. به عبارت دیگر طبقه تن‌آسا به مصرف متظاهرانه مشغول می‌شود و مصرف متظاهرانه طبقه تن‌آسا نهایتا بر هرکس دیگر در نظام قشربندی اثر می‌گذارد. مردم در هر طبقه اجتماعی دیگر برای تصمیم گیری در این مورد که چه کالاهایی را مصرف کنند از رفتار طبقه تن آسا در نوک قله نظام قشربندی تقلید می‌کنند. سلیقه‌های آن طبقه نهایتا راه خود را به پایان سلسله مراتب قشربندی باز می‌کنند؛ اگرچه بیشتر مردم سرانجام به تقلید از دستاوردهای نزدیک‌ترین طبقه بالاترشان در نظام قشربندی می‌پردازند.(3،ص110)

فقرا نیز اسرافکار هستند

بر این مبنا می‌توان گفت دیدگاه طبقه فقیر نسبت به زندگی و مصرف، تحت تـأثیر زنـدگی طبقـه مرفـه قـرار دارد. طبقه ای که که باید برای کسب حـداقل معیشـت خود کار کند خود را ذیل طبقه مرفه و نیازها و نگرش او تعریف می کند و روز به روز بیشتر مصرف می کند تا بتواند به الگوی مصرف طبقات بالاتر خود برسد. بنابراین، فقرا نیز اسرافکار هستند. در این میان نیز اعضای طبقه مرفه باید از کارهـا ی مولـد و مفیـد خـودداری کننـد وبرای حفظ آبروی خود، تنها به اجرای وظایف غیرمولد و اسراف آمیز مانند کارهـای دولتـی، ورزشـی و جنگ بپردازند (1،ص15-16).

احتمال شرکت بیشتر نخبگان در  مصرف متظاهرانه تا فراغت متظاهرانه !

وبلن میان مصرف متظاهرانه و تن آسایی متظاهرانه تمایز قائل است او می گوید که فراغت و تن آسایی متظاهرانه یا استفاده غیرسازنده از وقت شیوه ای قدیمی برای برقراری تمایزات تبعیض آمیز میان مردم بوده است؛ یعنی مردم وقت خود را متظاهرانه تلف می کرده‌اند. به منظور این که شان و منزلت اجتماعی شان را بالا برند. در دوران مدرن مردم برای آن که چنین تمایزاتی ایجاد کنند؛ متظاهرانه مصرف می‌کنند( یعنی به جای وقت، کالاها را تلف می کنند) خریدن کالاهای گران هنگامی که اجناس ارزان تر همان اهداف را تحقق می بخشند. مثالی از تلف کردن در حوزه کالاهاست.( 3، ص110)

در جهان مدرن نخبگان بیشتر احتمال دارد که در مصرف متظاهرانه شرکت جویند تا فراغت متظاهرانه زیرا اولی مرئی تر است و مرئی بودن اگر هدف ترفیع شأن و منزلت شخص و ایجاد حسادت دیگران باشد؛ تعیین کننده است. رانندگی با یک ماشین مدل بالای فوق العاده در اطراف محل زندگی بیشتر جلب توجه می کند تا وقت گذرانی در مقابل تلویزیون.( 3،ص111)

حرمت نفس همان بازتاب حرمتی است که دیگران برای انسان قائل مـی شـوند. پس، اگـرشخصی به خاطر عدم توفیق درکوشش‌های رقابت آمیز موردپسـند جامعـه، چنـین حرمتـی را بـه دسـت نیاورد، از فقدان آن رنج خواهد برد

هراس ازدست دادن حرمت نفس

در نهایت اگر بخواهیم این مصرف متظاهرانه را ریشه یابی کنیم باید ریشه های آن را در فقدان حرمت نفس و برای دست یابی به آن از طریق مصرف و فراغت متظاهرانه و نمایشی جستجو کنیم. از نظر وبلن حرمت نفس همان بازتاب حرمتی است که دیگران برای انسان قائل مـی شـوند. درنتیجـه، اگـرشخصی به خاطر عدم توفیق درکوشش‌های رقابت آمیز موردپسـند جامعـه، چنـین حرمتـی را بـه دسـت نیاورد، از فقدان حرمت نفس رنج خواهد برد. پس، انگیزة تلاش وقفه‌ناپذیر در یک فرهنـگ رقابـت آمیـز، ناشی از هراس از دست دادن حرمت نفس است. در یک فرهنگ رقابتی، کـه انسـان‌هـا ارزششـان را در مقایسه با ارزش دیگران می‌سنجند، هر کسی پیوسته در تکاپوی این است که از دیگران پیشـی بگیـرد. بـه نظر وبلن، مصرف چشمگیر، تن آسائی چشمگیر و نمایش چشمگیر، نمادهای بلندپایگی وسایلی هسـتند که انسان‌ها با آنها می‌کوشند تا در چشم همسایگانشان برتر جلوه کنند و برای خودشان نیز ارزش بیشتری قائل می‌شوند (4 ،ص 361) .