چادر، لای چرخ مدرنیزاسیون رضاخانی
هزینه قیام مسجد گوهر شاد چند کامیون جنازه بود که در اطراف مشهد به صورت دسته جمعی دفن شدند و خونهایی که بر دیوارهای مسجد گوهرشاد و صحن حرم رضوی باقی ماندند تا سالها ریشه روشنگری مردم باشند.
سه هفته پس از تیر ماه سال 1314 ه.ش، مسجد گوهرشاد مشهد، کشتارگاه انسانهای بی گناهی شد که نه سودای مبارزه با تخت و تاج دیکتاتور را در سر میپروراندند و نه به دنبال اختلال در امنیت و نظم کشور بودند؛ مردمی که با سلاح زبان به حرم ضامن آهو پناه برده بودند تا از حق دینی خود دفاع کنند و با زبان ساده و کوچه بازاری بگویند ما نمیخواهیم وارد ماشین مدرنیزاسیون رضا شاه بشویم.
ماشینی که طراحی شده بود تا به زور لباسهای مردم را تغییر دهد. اما گویا حکومت طاقت چند شعار ساده را نداشت و با جمله «اگر بیش از این مسامحه کنید، نه تاج بر سر من خواهد ماند و نه کلاه بر سر شما» این اعتراض مردمی مسالمت آمیز را به خاک و خون کشید؛ حرکتی که هزینهاش چند کامیون جنازه بود که در اطراف مشهد به صورت دسته جمعی دفن شدند و خونهایی که بر دیوارهای مسجد گوهرشاد و صحن حرم رضوی باقی ماندند تا سالها ریشه روشنگری مردم باشند، تا مردم یادشان نرود که حکومت دین و ایمان آنها را نشانه رفته است.
جریانهای سیاسی سده گذشته سه دسته اند: تجدد ستیز، متجدد و تجددگزین؛
تجدد ستیزها یا همان سنتیها، کاملا مخالف با هرگونه تغییر و تحول در فرهنگ و شباهت به مدرنیته و آثار آن از جمله تکنولوژی هستند. تجددگزینها آثار مطابق عقل و اخلاق و شریعت مدرنیته را میپذیرند و غیر آن را طرد میکنند؛ گفتمان انقلاب اسلامی را می توان به عنوان مهمترین نمونه از این جریان نام برد.
برای رضاخان نسخه اشتباه پیچیده بودند؛ چراکه در ایران صرفا سنتهای فرسوده عامل عقب افتادگی نبود ، درد ایران بی کاری بود، وابستگی بود، نفوذ بیگانه بود، فقر و محرومیت بود
اما متجددین کسانی هستند که مسحور آغوش باز مدرنیته میشوند و هر آنچه در تقابل با فرهنگ غرب باشد را عامل عقب ماندگی تلقی میکنند. این جریان که از روشنفکری مریض عصر مشروطه آغاز شد با روی کار آمدن رضاخان میرپنج به اوج خود رسید.
در نگاه رضاخان فرهنگ اسلامی جایی نداشت هیچ، فرهنگ و آداب و رسوم ایران هم جایگاهی نداشت و گرچه برخی او را ناسیونالیست باستانگرا میخوانند، اما با اقداماتی که در جهت پیاده کردن تمدن غرب انجام داد، نمیتوان در عمل رضاخان را ملی گرا دانست.
تغییر فرهنگ با رنگ و بوی خون و قتل عام
به گواهی تاریخ، سفر 38 روزه رضا شاه به ترکیه و مشاهده مدرنیزاسیون آتاتورک، تاثیر زیادی در شکل گیری ایدئولوژی گذار از سنت به مدرنیته رضاشاهی داشت.
زیبایی ساختمانهای مدرن و رنگهای چشم نواز لباسهای غربی رضاخان را چنان سر مست کرده بود که وادی فرهنگ را با پادگان اشتباه گرفت و با طرحهای ضربتی و با کشتارها و قتل عامهای گسترده مانند مسجد گوهرشاد سعی در تغییر فرهنگ داشت.
رضا شاه به چند نکته توجه نکرد؛ یکی آنکه مدرنیزه کردن یک جامعه فقط به تغییر شکل ظاهری آن نیست، بلکه مدرنیته لوازمی همچون قانونگرایی، آزادی احزاب، انتخابات قانونی و مبارزه با خودکامگی و دیکتاتوری را هم به دنبال دارد که گویا این قسمت مدرنیته به مذاق رضاخان خوش نمیآمد. بنابر این رضاشاه هیچگاه موفق نشد جامعهای دموکراتیک و مدرن را تشکیل دهد.
حتی اگر واقعا پیشرفت کشور به متجدد شدن وابسته باشد که نیست، مردم حاضر نیستند از دین خود و نمادهای دینی دست بردارند و این نکته ای بود که رضاخان از آن غفلت کرد
نکته دیگر اینکه برای رضاخان نسخه اشتباه پیچیده بودند؛ چراکه در ایران صرفا سنتهای فرسوده عامل عقب افتادگی نبود، درد ایران بیکاری بود، وابستگی بود، نفوذ بیگانه بود، فقر و محرومیت بود، اما رضا شاه گرچه در محرومیت زدایی هم کارهای خوب و مهمی انجام داد، اما نمیشود از این که دغدغه اول او مذهب زدایی و سنت گریزی بود گذشت.
البته این تفکر بعد از انقلاب هم از بین نرفت، و در دورههایی کسانی مسئول اجرایی کشور شدند که به نسخههای توسعه غربی بیشتر اعتقاد داشتند تا بازوی کارگر ایرانی؛ و همین جریان ها بودند که ذائقه جوان دانشجوی ایرانی را تغییر دادند و جوان اول انقلاب را که دغدغهاش عدالت گستری و کار جهادیِ بدون چشم داشت مادی بود را به جوانی تبدیل کردند که حالا فقط به دنبال آزادیهای فردی خودش است.
نکته آخر اینکه جامعه ایران همیشه یک جامعه دینی و سنتی بوده که برای سنتهای خود ارزش و قداست قائل بوده است. حتی اگر واقعا پیشرفت کشور به متجدد شدن وابسته باشد که نیست، مردم حاضر نیستند از دین خود و نمادهای دینی دست بردارند و این نکته ای بود که رضاخان از آن غفلت کرد.
هشتاد و سه سال از حادثه خونین قیام مسجد گوهرشاد میگذرد؛ گرچه زمان زیادی از آن تاریخ نگذشته است، اما ذائقه بخشی از مردم ایران را تغییر دادهاند. شاید کشته شدن چند هزار نفر در اعتراض به کشف حجاب اجباری بیشتر به داستانهای اساطیری شبیه باشد.
در حقیقت پروژهای که رضاخان با زور اسلحه و اجبار حبس و زندان نتوانست انجام دهد را دشمنان اسلام در غفلت برخی از مسئولین فرهنگی در دستور کار قرار دادند و تا حدی هم موفق بودند.
البته دشمن همیشه از هر موقعیتی برای از بین بردن حیای زن ایرانی استفاده کرده است؛ یک روز رضاخان را عامل مقابله با حجاب قرار داده و حالا با طرحهایی مثل "چهارشنبههای سفید" که با شعارهای رنگ و لعاب دار آزادی و برابری در پی مبارزه با حجاب و عفاف است؛ شاید احساسات دینی جامعه امروز نسبت به گذشته کم رنگ شده باشد ولی قطعا عقلانیت دینی مردم افزایش یافته و همین عامل دیر یا زود توطئههای دشمن را خنثی خواهد کرد.
ارسال نظر