سقوط اخلاق، سقوط جامعه!
نظام اجتماعی از آغازین مرحله شکل گیری تاکنون که دامنه و وسعت آن شگفت انگیز و همچنان رو به توسعه میباشد، بر یک سلسله اصول، هنجارها و ارزشهای استوار گردیده است که مجموع آنها را "اخلاق" نامیده اند. اخلاق هر جامعه ملاک و معیاری است برای باید و نبایدهای آن جامعه. نظام اخلاقی جامعه بشری هم سر چشمه و خواستگاه آسمانی و دینی دارد و هم سرچشمه و منبع بشری و به اصطلاح عرفی. هرچند درباره تعریف اخلاق اجماع همگانی و دقیقی وجود ندارد اما مفهوم اخلاق در بیان ساده یعنی روا بودن و ناروا بودن بعضی از کار ها.
با نگاهی مختصر و گذرا در باره اخلاق می توان دریافت که همه خردمندان و عقلاء و چیزفهم های جامعه بشری ، در هر دوره و زمانهای که بوده اند از طرق مختلف بر این امر تاکید داشته اند که سعادت و رستگاری انسان و جامعه انسانی با منظومه اخلاقی آن جامعه ارتباط و پیوند تنگاتنگ و بنیادی دارد.
خصوصا که دوام زندگی و رشد انسان فقط در دایره حیات فردی محدود نمانده، بلکه ضرورت دارد که برای رشد و کمال ، با دیگری ارتباط و پیوند بر قرارشود ، که روابط و مناسبات اجتماعی در گسترههای مختلف آن از اینجا سرچشمه میگیرد، نقش اخلاق در تنظیم این روابط و مناسبات و ارائه الگو و معیار بس مهم و تعیین کننده میباشد.
هر جامعهای که بر مبنای یک ارزش و الگوی تعریف شده مبتنی بر ارزشهای اخلاقی استوار گردیده و مناسباتش را عیار سازد، آن جامعه خواهد توانست که راه سعادت و خوش بختی را پیدا نموده و با موفقیت آن را بپیماید. برای اخلاق عمدتا دو منبع و سر چشمه قایل شده اند: دانش و علم، دیگری ادیان. دانش و علم را موجب پیدایش و رشد فضیلتهای انسانی دانسته اند، که بحث آن از وسعت این نوشتار فراتر است؛ هم چنان کار عمده ادیان و پیامبران نیز تامین اخلاق جامعه دانسته شده است. یعنی کار محوری و قلب آموزههای دینی و هدف گیری عمده پیامبران، ایجاد یک جامعه اخلاقی بوده است.
در اهمیت و نقش اخلاق در جامعه به اندازه ای تاکید گردیده است و برای آن استدلال شده است که در جامعه غیر اخلاقی رشد شخصیت آدمی غیر ممکن است، همه انسانها یا گرگ خواهند بود یا گوسفندان برده صفت. حتی امروزه موضوع مدرنیسم و مدنیت بعنوان نمادی از رشد و توسعه جامعه تلقی می گردد، دانشمندان بر این باور اند تا جامعه ای اخلاقی نباشد، آن جامعه مدنی نخواهد بود. پذیرش مدنیت اجتماعی بدان جهت است که اخلاقی تر است.
حال تصور شود که با وجود این همه تاکیدات بر موضوع و نقش اخلاق در جامعه، جامعه ای چنین ستونی و محوری را از دست بدهد و از آن محروم گردد چه چیزی برایش باقی میماند؟ یا بدون استفاده از چنین چراغ و روشنایی میخواهد راه دور و دراز و تاریکی را بپیماید، سرانجام بهکدام بیراهه و یا چالهای سقوط خواهد نمود؟ اصناف جامعه طبق کدام معیار و الگو روابط و مناسبات خود را تنظیم سازند؟ معیار خوبی و بدی یک عمل و رفتار چه خواهد بود؟ روا بودن و ناروا بودن رفتار ها با چه شاخصی ارزیابی گردد؟ اینکه رشد شخصیتی واجتماعی خود را بدانیم برکدام وزنه و اعتبار اعتماد نماییم و ...
در بحث انهدام و سقوط تمدن ها و ملت ها در کنار عوامل متعدد، مسئله سقوط اخلاقی در پدید آمدن فاجعه های انسانی بصورت جدی و اساسی مورد توجه قرار دارد. شاید بتوان گفت که ریشه بسیاری از ناهنجاری های اجتماعی و شیوه های نامعقول و نا جایز سیاسی در سقوط اخلاقی جامعه و سیاست مداران قرار دارد. زیرا همانطور که یاد آوری شد هرچه جامعه غیراخلاقی تر شد به همان میزان از مدار و دایره انسانیت فاصله میگیرد . به همین تناسب وقتی موضوع اخلاق وارد قلمرو سیاست می شود، مسئله رنگ و بوی دیگری بخود گرفته و بیش از پیش جدی تر و پیچیده تر میگردد.
به همین دلیل مهم ترین عنصری که فیلسوفان و دانشمندان علم سیاست در مهار و کنترل قدرت درباره آن اندیشیده اند مفهوم بزرگ اخلاقی – سیاسی بوده است، به معنی دیگر اخلاقی شدن سیاست می باشد. دلیل دیگری که اخلاق بیش از همه نسبت به مهار و کنترل سیاست توجه نشان میدهد اینست که قدرت سیاسی، نسبت به سایر قدرت های که در جامعه وجود دارد: قدرت دینی، قدرت علمی، قدرت تبلیغی، قدرت اقتصادی و... ، قدرت سیاسی بیش از همه ملموس تر، عظیم تر و فاجعه بار تر بوده و اگر نه همیشه، حد اقل گاهی برهمه قدرتهای یاد شده سایه افکنده و بر آنان سلطه پیدا نموده و آنان را در کام خود میکشد.
همین طور در باره اهمیت و نقش اخلاق در روابط اجتماعی و رفتارهای فردی، رشد جامعه و افراد می توان بحث نمود. چنانچه در مباحث اخلاقی که بوسیله دانشمندان علم اخلاق و علم دانش اجتماعی مورد توجه قرار گرفته و بدان اهتمام ورزیده اند.
بنا بر این یکی از دلایل سقوط یک جامعه و انحطاطی که آن را در بر میگیرد بی توجهی و غفلت از مسئله
" اخلاق " در مناسبات فردی، اجتماعی و سیاست می باشد. هرگاه ارزشها و معیارهای بنیادی که موجب موجه بودن و یا ناموجه بودن رفتار و عملکرد ها در حوزه های یاد شده میباشد، مورد بی مهری و غفلت قرار گیرد قطعا زمینه سقوط و انحطاط فراهم میگردد.
این یک سنت قطعی هستی است. برای درک و فهم این موضوع هر چند می توان از تاریخ بشری مثال ها و نمونه ها ارائه داد، اما نزدیک ترین و ملموس ترین مثال در این باره برای ما وضعیت جامعه خود ما میباشد. فاجعه ای که در آن قرار داشتیم و هنوز دامنه آن برچیده نشده است و متاسفانه روز بروز به شکل دیگری در جامعه و سیاست کشور تبارز مینماید. وضعیت نا بهنجاری که اینک در آن قرار داریم، حالتی که سنگ روی سنگ بند نمانده و همه چیز در فضا معلق مانده و در خلاء کامل بسر میبریم. شرایطی که اکنون مردم ما در آن بسر میبرند، رنگی که جامعه ما بر داشته است، قدرت و سیاستی که بر زندگی و همه شئونات ما سایه افکنده است بطور کامل از دایره و معیارهای اخلاقی بیرون شده است.
هیچ فضیلت انسانی در آن نمی توان یافت. قابل یاد آوری است که بحث سقوط معیار ها و ارزشهای اخلاقی در جامعه و سیاست ما، فقط نگرانی از برخی حرکتها و نابهنجاری های اجتماعی محدود، هم چنین غفلتها و سهل انگاریهای که جامعه معمولا از آن نمی تواند مصئون بماند نیست، بلکه موضوع مهم اینست که هم اینک جامعه و سیاست ما نه یک جامعه ارزشی و اخلاقی مبتنی بر باورهای اعتقادی و دینی است؛ و نه هم جامعه و سیاستی است که مبتنی بر قاعده و اصول اخلاقی ریشه گرفته از دانش و علم امروزی بشر باشد. معیار روا و ناروا در جامعه و سیاست ما کاملا از دست رفته و گم شده است. هرچه پیش آید خوش آید!
اندک نگاهی به فجایعی که بصورت روزمره اتفاق میافتد، و در مقابل حساسیت جامعه و سیاست را در مقابل آن مقایسه نمایید ؛ آنگاه در خواهیم یافت که ما از منظر ارزشهای اخلاقی تا چه درجهای سقوط نموده ایم.
مسئله تجاوز جنسی بر اطفال و کودکان، دختران و زنان اکنون در جامعه ما به عرف و عادت تبدیل شده است. وقوع جنایتهای تکان دهنده و افزایش تجاوزهای جنسی در روزهای اخیر نمادهای بارز سقوط و عدم باورمندی به کرامت انسانی در جامعه میباشد. نشر گزارشهای چون تجاوز یک مولوی بر دختر خردسال، رابطه نامشروع پدری با دخترش به مدت شش سال در هرات و تجاوز و قتل دختری بیگناه بوسیله یکی از اعضای شورای ولایتی و متنفذ محل در بامیان و... واقعیتهای تلخ و تکان دهنده ای را برملا میسازد.
تا زمانیکه جامعه ای از لحاظ اخلاق انسانی باورمندی و تعهد نداشته باشد، وقوع هر جرمی و ارتکاب هر نوع تخلفی و زیر پانهادن قانون و نادیده انگاشتن عدالت یک امر طبیعی و عادی قلمداد خواهد شد و چشم امید بستن به آینده روشن و برخوردار از کرامت انسانی، انتظاری عبث بشمار میرود.
ارسال نظر