به گزارش پارس به نقل از ایسنا، احسان عبدی پور مقیم بوشهر است و فعلا دارد فیلم جدیدش را می سازد و سرش شلوغ است. « سیاه و سفید» را قرار است به جشنواره فجر برساند تا شاید بتواند دوباره پدیده امسال شود. او خیلی راحت و خودمانی با لهجه بوشهری صحبت می کند و اصلا هم سعی نمی کند آنچه در دلش می گذرد را پنهان کند، مخصوصا آنجایی که می گوید « نیروگاه نگاری نکردم تا مخاطب بگوید" ارواح عمه ات! اینطوریه؟ ! " » .

گفت وگوی کارگردان « تنهای تنهای تنها» با خبرنگاران ایسنا از بحث صبحانه کاری محمدجواد ظریف با کاترین اشتون و وزاری ۵+۱ آغاز و با « هت تریک» (بازیکنی که در فوتبال سه گُل بزند) کردن سینمای ایران برای معرفی « گذشته» به اسکار تمام شد.

از ابتدا به کیفیت فکر می کنم، نه به تله یا سینمایی بودن

ایسنا: آقای عبدی پور! در کارنامه کاری شما چند تله فیلم برای شبکه های تلویزیونی استانی دیده می شود و تهیه کننده « تنهای تنهای تنها» هم صدا و سیمای بوشهر است. آیا باید « تنهای تنهای تنها» را هم یک فیلم تلویزیونی با کیفیت دانست؟

عبدی پور: بستگی دارد این تلویزیونی خواندن به چه معنا باشد. چون اگر منظورتان از نظر کیفیت است که با خط کش هیچ کس نمی توان آن را معنی کرد.

در هر صورت من پیش از ساخت « تنهای تنهای تنها» خدمت یکی از مسئولان تجهیزات صداوسیما که در بوشهر میهمان بود، رسیدم. به ایشان گفتم شما به من نگاتیو بدهید تا این فیلمنامه ای را که تصویب کرده اید را با فرمت و کیفیت بهتری تحویل تان بدهم. این موضوع را هم تأکید کردم که من در هر صورت به یک اندازه برای تولید این فیلم تلاش خواهم کرد و اگر بخواهند نگاتیو در اختیارم بگذارند برای من سودی ندارد بلکه محصولی که دریافت می کنند، کیفیت بهتری خواهد داشت. آن مسئول هم این حرف را پذیرفت و همین باعث شد که کار را از همان ابتدا خیلی جاافتاده تر از یک تله فیلم کار کردیم.

پس در مرحله نگارش فیلم نامه به سینمایی شدنش فکر نمی کردید؟

من وقتی می خواهم یک فیلم نامه بنویسم سعی می کنم تمام تلاشم را روی آن بگذارم. در واقع فکر نمی کنم که چون قرار است تله فیلم بسازم پس باید برای آن کم بگذارم. برای این حرفم هم دلیل دارم. من قبل از ساخت « تنهای تنهای تنها» دو سه فیلم ویدئویی ساختم که برای همه آن ها در جشنواره فجر، سیمرغ یا دیپلم افتخار گرفتم. پس برایم مدیوم مهم نبوده و سعی کردم هر چقدر فهمم برای نوشتن فیلم نامه می رسیده را روی کار بگذارم. البته این را هم قبول دارم که وقتی یک فیلم روی نگاتیو ۳۵ میلی متری ساخته می شود، بیشتر تحویلش می گیرند.

دقیقا همینطور است. در هرصورت نگاه عام به تله فیلم با آنچه شما می گویید خیلی متفاوت است. معمولا کیفیت آثار ویدئویی سینماگرانی که شناخته شده تر هستند، با آنچه باید باشد خیلی متفاوت است.

چون شاید آن هنرمند فکر می کند یک تله فیلم را ساعت ۱۱ شب خیلی از بچه های مطبوعات، رسانه ها و منتقدان نمی بینند و به همین دلیل درباره کیفیتش اظهارنظر نمی کنند و نمی نویسند، پس کیفیت اثر برای کارنامه شان نقطه منفی محسوب نمی شود. متأسفانه آن هنرمند به این فکر نمی کند که در همان ساعت ۱۱ شب در بدترین حالت سه میلیون نفر فیلمش را می بینند که شاید پرفروش ترین فیلم های سینمایی ایران هم بیننده شان به سه میلیون نفر نرسد. به نظرم چنین نگاهی خودپسندانه است و کسی که این طور فکر می کند مناعت طبع ندارد.

بعضی وقت ها خدا پیشانی آدم را می بوسد / معلوم بود نمی خواهم نق بزنم

موضوع « تنهای تنهای تنها» خیلی حساس است؛ آن هم در شرایط دولت قبل که مساله هسته ای یکی از مهمترین و کلان ترین مباحث دولت و نظام بود. فکر نمی کردید که کمی همین حساسیت باعث اتفاقاتی برای فیلم شود؟

این موضوعی که می گویید فقط به موضوع هسته ای مربوط نمی شود. چند سال قبل یک فیلم کودک ساختم که اسمش « توریست» بود. این فیلم یک اثر کاملا معنوی است که در آن یک کودک آلمانی لطفی در حق یک کودک ایرانی می کند و حالا او می خواهد این لطف را جبران کند اما وقتی آن را به تلویزیون تحویل دادم با آنکه پولش را تمام و کمال پرداخت کردند، ۱۷ دقیقه اش را درآوردند! تازه این کار کودک بود. اما احتمالا خیلی برایتان جالب است که بگویم چنین اتفاقاتی مطلقا در « تنهای تنهای تنها» نیافتاد. یعنی علی رغم انتظار خودم و شما، هیچ کس هیچ چیزی به من نگفت و از اول تا آخر کار فقط گفتند همه چیز خوب است!

علی رغم انتظارم، هیچ کس هیچ چیزی درباره کم و زیاد کردن فیلم به من نگفت و از اول تا آخر کار فقط گفتند همه چیز خوب است! کلا این اتفاق خیلی نادر است و به قول معروف خدا بعضی وقت ها پیشانی آدم را می بوسد

حتی در مرحله فیلمنامه؟

بله. اول کار که فیلمنامه را به بچه های صداوسیمای بوشهر نشان دادم، پرسیدند مطمئنی چیز خوبی می شود؟ من هم گفتم مطمئنم و وارد تولید شدیم. بعد از آن هم در تمام مسیر فیلم برداری و تولید هم هیچ استرسی وارد نکردند و هیچ جا نبود که بگویند آن را کم کن و این را زیاد. بعدها برای گرفتن پروانه نمایش هم وزارت ارشاد هیچ چیزی نگفت و انصافا این برای خودم تجربه جالبی بود. کلا این اتفاق خیلی نادر است و به قول معروف خدا بعضی وقت ها پیشانی آدم را می بوسد.

فکر می کنید چرا؟

به نظرم اینکه تو داری نق می زنی که خودت دیده شوی یا می خواهی دیالوگی برقرار کنی که موضوعی را بگویی و حرفی را بزنی، در لانگ شات فیلمت پیداست. من می گویم اگر نیت شما درست باشد آدم ها مجاب می شوند و فکر می کنم برای « تنهای تنهای تنها» همه، از چپ و راست مجاب شده بودند.

من اساسا از اینکه یک جناح از خودم یا فیلمم تعریف کند و جناح دیگر با آن مقابله کند، پرهیز می کنم چون فکر می کنم برای هیچ کس نیستم. در واقع باید این طور بگویم ترجیح می دهم که وسط بایستم و برای هیچ کس نباشم. از روزی که فکر کنم برای کسی هستم ترجیح می دهم به جای فیلم سازی بروم و پیچ ومهره بفروشم.

من همیشه سعی کرده و خواهم کرد که در نقطه صفر مختصات سیاسی بایستم و مدیون این دولت یا آن دولت نباشم چون قرار نیست حد عمر فیلم سازی ام به اندازه چهار سال یک دولت باشد. در واقع اگر بخواهم یک مثال بزنم باید این طور بگویم که من مثل یک طرفدار پرسپولیس هستم. من ۳۳ سال است که پرسپولیسی هستم حالا این وسط پروین آمد و رفت، دایی هم آمد و می رود اما من طرفدار پرسپولیسم.

روی نقطه صفر مختصات سیاسی ایستاده ام / فکر کنید آقای ظریف بگوید « خانم اشتون… »

البته اگر کمی سخت گیرانه نگاه کنیم، می شد کاری کرد که « تنهای تنهای تنها» مثله شود. به نظرم یکم هم شانس آوردید!

ببینید! درست یا غلط جلوی کارت شناسایی احسان عبدی پور می نویسند فیلم ساز. من برای جامعه و هموطنانم فیلم می سازم و آنچه برای آن ها مهم است را می سازم. نگاه من این بود و به همین دلیل دوستانی که فیلمنامه « تنهای تنهای تنها» را خواندند، متوجه شدند که قصدم خودنمایی در فیلم نیست بلکه می خواهم دیالوگی درباره یک موضوع برقرار کنم. همین باعث شد که پس از ساخت این فیلم سیاسیون دولت قبل که به تعبیر بعضی ها خیلی آدم های سفت و سختی بودند، می خواستند فیلم را زیرنویس کنند و با خود به مذاکرات ببرند.

خیلی جالب می شد!

دقیقا! فکر کنید مثلا در صبحانه کاری وزیر امور خارجه ما با همتایانش درباره موضوع هسته ای آقای ظریف دست بکند داخل جیبش و بگوید « خانم اشتون! میشه امروز عصر به جای مذاکره فلان فیلم را بگذارید ببینیم؟ » . به نظرم همین که طرف شما به جای چوب از جیبش دی وی دی درمیاورد خیلی کار بزرگی است. واقعا می فهمید اینکه بتوانید با طرف مقابل تان با دی وی دی و فیلم دیالوگ برقرار کنید یعنی چه؟ آن هم با آن آدم هایی که یک تصویر کج و معوج از ایران در ذهن شان به جای مانده است.

فکر کنید مثلا در صبحانه کاری وزیر امور خارجه ما با همتایانش درباره موضوع هسته ای آقای ظریف دست کند داخل جیبش و بگوید « خانم اشتون! میشه امروز عصر به جای مذاکره فلان فیلم را بگذارید ببینیم؟ » .

از این جهت فکر کنم فیلم تان شانس دیده شدن داشت، گرچه از این شانس کم استفاده کردید.

به نظرم « تنهای تنهای تنها» به معنای تمام کار کرد آن هم بیشتر از آنچه من توقع داشتم. یکی از دوستان من در ریاست جمهوری کار می کند و آنجا یک کارمند ساده است. قبل از اینکه فیلم در جشنواره فجر نمایش داده شود به من گفت می خواهی فیلمت را یک روز عصر در ریاست جمهوری نمایش بدهم؟ من فکر می کردم مثلا می خواهد بین چهار، پنج نفر کارمند نهاد فیلم را نمایش دهد و گفتم اگر این کار را بکنی من دیگر هیچ چیزی از تو نمی خواهم.

حالا شما فکرش را بکنید که همین فیلم مسیری را رفت که بعدها مثل کالسکه ناصرالدین شاه با عزت و احترام بردنش تا مسئولین آن را ببینند و بعد هم اتفاقاتی برایش افتاد که می دانید. منظورم این است که فیلم بیش از آن چیزی که شما فکر کنید و خودم فکر کنم کار کرد.

بحث مالی درباره « تنهای تنهای تنها» را کاملا کنار گذاشتم / هدفم ساخت فیلم با آبرو بود

از نظر بحث مالی چه؟

ببینید من از ابتدا بحث مالی درباره « تنهای تنهای تنها» را کاملا کنار گذاشتم.

یعنی چه؟

وقتی می خواستم کار را شروع کنم از خودم پرسیدم برای ساخت « تنهای تنهای تنها» چقدر به تو می رسد؟ به خودم جواب دادم اگر خیلی زرنگ باشم ۲۰ میلیون تومان. بعد فکر کردم خب حالا اگر این ۲۰ میلیون تومان نباشد چه اتفاقی می افتد؟ هیچی، چون این ۲۰ میلیون تومان هیچ مشکلی از مشکلات من را حل نمی کرد.

البته این را هم بگویم منی این حرف را می زنم که از یک خانواده کاملا متوسط با یک زندگی کاملا متوسط آمده ام و ۲۰ میلیون تومان برایم ۲۰۰ میلیون تومان است ولی به خودم گفتم اگر در سن ۳۰ سالگی صفرهای درآمد چشمت را پر کرد که دیگر در ۵۰ سالگی فاتحه ات خوانده است و عمرا بتوانی از دست شان دربروی. بنابراین با خودم از همان ابتدا موضوع را حل کردم که می خواهم یک فیلم با آبرو بسازم و امروز حداقل ادعایم این است که فیلمم بی آبرو نیست.

یک دوستی تعبیر جالبی درباره « تنهای تنهای تنها» داشت که از آن خوشم آمد و اینجا هم نقل می کنم. او می گفت سر میز غذای سینمای ایران، « تنهای تنهای تنها» هم می تواند یک ادویه ای آن گوشه و کنارها باشد. قطعا باقالی پلو و قرمه سبزی میز نیست اما می تواند یک سمبوسه ای آن کنارها باشد که یکی مزه اش کند.

اگر یک اتفاقی درباره ایران بیافتد انگار همه ما پشت در سازمان ملل نشسته ایم!

ایده فیلم از کجا آمد؟ این ها ایده هایی نیستند که هرکسی سراغش برود.

هیچ وقت نمی توانم درباره ایده شکل گرفتن « تنهای تنهای تنها» درست توضیح بدهم. به نظرم ایده ها در لحظه شکل می گیرند. بحث من و شما قبل از شروع مصاحبه درباره چه بود؟

صبحانه کاری آقای ظریف با ۵+۱ در ژنو!

دقیقا. من فکر می کنم زندگی ما در ایران به ثانیه ها بند است؛ به همین صبحانه کاری آقای ظریف. شما ممکن است همین الان بخواهید از درِ خبرگزاری بیرون بروید و ببینید در لحظه همه دارند شادی می کنند و یک ساعت بعد با رخ دادن اتفاقی، همه از بالا رفتن دلار ناراحت هستند.

مثلا یک کودک که در اروپا زندگی می کند را در نظر بگیرید. او شاید اصلا نداند وزیر امور خارجه کشورش کیست اما الان یک بچه ایرانی می داند در جلسه آقای ظریف و خانم اشتون چه گذشته چون آن بچه اروپایی مثل عروسک خیمه شب بازی با بند وزیر امور خارجه این کشور و آن کشور بالا و پایین نمی رود. هر اتفاقی هم که برای او می افتد شش ماه یا یک سال بعد متوجه می شود اما اگر یک اتفاقی درباره ایران بیافتد، انگار همه ما پشت در سازمان ملل نشسته ایم و تأثیرش را درجا می بینیم. نمونه اش هم کم نیست. شما ببنید، وقتی اتفاقی می افتد قبل از آنکه تایپیست ها آن خبر را تایپ کنند، تأثیرش را درچهارراه استانبول در قیمت دلار گذاشته.

مثل همین صبحانه کاری که قیمت دلار را داشت بالا و پایین می کرد!

فکر کنید با دو لقمه صبحانه و یک خنده، دلار ۱۰۰ تومان بالا و پایین می شود، چه برسد به اینکه دو وزیر آن وسط با هم دست هم بدهند!

بالاخره درباره ایده « تنهای تنهای تنها» چیزی نگفتید. بالاخره باید یک بک گراندی داشته باشد.

من براساس شرایط کاری ام با توریست های جوان خارجی خیلی در ارتباط هستم و همیشه سعی می کنم و برایم دغدغه است آن هایی که به ایران می آیند و به شهر من سفر می کنند، تصویر خوبی را با خود سوغات ببرند. همیشه خیلی نگران این موضوع هستم.

آن بی تعادلی و بی ثباتی در اتفاقات روزمره زندگی، این دغدغه و چند چیز دیگر که در ذهنم بود باعث شد که « تنهای تنهای تنها» نوشته شود. البته برای این دغدغه می توانست هزاران قصه دیگر هم تعریف شود که ربطی به انرژی هسته ای و نیروگاه بوشهر و این حرف ها نداشته باشد، اما وقتی فکر می کردم می دیدیم که الان ۱۵،۱۶ سال است که روس ها به بوشهر رفت وآمد دارند و دیگر جزئی از بافت فرهنگی شهر شده اند. آن ها الان غذاهای ما را می خورند، یکسری از مغازه دارهای بوشهری می توانند به روسی با آن ها حرف بزنند و آن ها هم چند کلمه ای فارسی صحبت کنند.

در واقع موضوع « تنهای تنهای تنها» مانند خانه ای بود که برای رسیدن به آن از کوچه نیروگاه بوشهر گذشتم.

نیروگاه نگاری نکردم که کسی بگوید « ارواح عمه ات! »

« تنهای تنهای تنها» در این نیم نگاه به نیروگاه بوشهر، خیلی راحت می توانست یک فیلم شعاری بد باشد در حالی که الان اینطور نشده است!

من واقعا حواسم بود که در این فرایند، نیروگاه نگاری نکنم. مثلا درباره متخصصان پرتلاش ایرانی صحبت نکنم که مخاطب باخودش بگوید « ارواح عمه ات! اینطوریه؟ ! » در واقع همین « ارواح عمه ات» گفتن در « تنهای تنهای تنها» نیست و از ابتدا هم تلاش کردم که این اتفاق نیفتد.

در هر صورت موضوع فیلم به شدت لبه مرزی بود و همه امکانات برای شعارزدگی آن فراهم. بگذارید یک کمی فراتر بروم. « تنهای تنهای تنها» همه اِلمان هایی که شما از فیلم بدتان بیاید را دارد؛ بازیگر ندارد، لهجه دارد، در روستا فیلم برداری شده و… اما باز هم به گفته شما و خیلی از دوستان مطبوعاتی دیگر به ورطه شعارزدگی نیفتاد. فکر می کنم خدا را شکر « تنهای تنهای تنها» اگر هیچ نمره ای نگیرد، می تواند این نمره را بگیرد که به عنوان یک فیلم سینمایی از سوی مخاطب دیده شود.

نخواستم نیروگاه نگاری کنم و مثلا درباره متخصصان پرتلاش ایرانی صحبت کنم که مخاطب باخودش بگوید « ارواح عمه ات! اینطوریه؟ ! »

شما ممکن است اصلا ندانید که نیروگاه اتمی کجاست. اتم چگونه شکافته می شود و مسائل اینچنینی اما می توانید فارغ از همه این ها، « تنهای تنهای تنها» را در قالب یک لاواستوری ببینید.

فکر می کنم رگه های طنزی که در دیالوگ ها هست هم خیلی به دور شدن از آن فضایی که نمی خواستید کمک کرده و باعث می شود مخاطب راحت تر وارد جو صمیمی حاکم بر فیلم شود.

این شاید به من خیلی ربطی نداشته باشد چون کلا در زندگی مردم جنوب رگه ای از طنز هست. طبیعت زندگی مردم جنوب سخت است.

ببینید! شما هر کار که کنید دریا خیلی دراماتیک است. دریا به شما روزی می دهد و از سویی جان شما را می گیرد. همین باعث می شود که هر کس که کنار دریا می ایستد و یا هر بار که از کنار آن می گذرد ناخودآگاه هوایی شود اما وقتی همه رویاهای تان برآورده نمی شود، سرخورده خواهید شد. وقتی سرخورده شوید چه کار می کنید؟ الان طبق مطالعاتی ثابت شده است که نرخ مهاجرت به خارج از کشور در بوشهر و خوزستان نسبت به جمعیت خیلی بیشتر از مناطق دیگر است. یک بنده خدایی می گفت که در استرالیا و ملبورن محله ی « اهواز» درست کرده اند.

حرفم این است که آنقدر طبیعت آنجا سخت است، گرمای طاقت فرسایی دارد و مسائل اینچنینی که اصلا نمی شود بدون طنز زندگی کرد. شما همین الان کتاب « احمد محمود» را بخوانید و می بینید که در ذاتش چه طنز خوبی دارد.

یعنی اگر یک کارگردان غیر بومی می خواست « تنهای تنهای تنها» را بسازند، نمی توانست سوژه را اینطور دربیاورد؟

فکر نمی کنم. یادم می آید چند سال پیش فیلمنامه یک فیلمی را نوشته بودم که تصویب شد و تهیه کننده من را کنار گذاشت. آن زمان خیلی تازه کار بودم و به تهیه کننده گفتم این فیلمنامه را بجز من و ناصر تقوایی هیچ کس نمی تواند بسازد. او هم پاسخ داد همین الان فهمیدم که تو هیچی نیستی که خودت را در کنار تقوایی می گذاری!

قطعا اینکه بین من و ناصر تقوایی دوهزار کارگردان دیگر هست را کاملا قبول دارم اما بحث من اصلا تکنیکال نبود. می گفتم یک چیزی در فیلم سازی وجود دارد که در دانشکده به کسی یاد نمی دهند بلکه باید در قهوه خانه بوشهر نیمرو خورده باشید و با این و آن حرف زده باشید تا بفهمیدش. اگر شما این کار را نکرده باشید در هیچ دانشکده ای نمی توانید تفاوت بین حسادت و طعنه های یک گیلک و یک بوشهری را درک کنید و خیلی چیزهای دیگر.

« رنجرو» ذات بازیگری دارد/ برای بازیگر کودک روس شانس آوردم

برویم سراغ بازیگر هایتان. « رنجرو» و پسر روس خیلی خوب بودند؛ مخصوصا رنجرو. او قبل از این سابقه بازیگری داشته؟

من در یک فیلم ویدئویی به نام « افسانه ۹۸» که در جشنواره فجر هم جایزه گرفته بود، سابقه کار کردن با « رنجرو» را داشتم. در آن فیلم هفت، هشت تا کودک داشتیم که « رنجرو» هم یکی از آن ها بود.

البته او پس از « تنهای تنها تنها» در یک فیلم اصفهانی هم بازی کرد و توانست جایزه بگیرد، یعنی می خواهم بگویم که بازیگری در وجودش است و به قول اساتید « آنِ بازیگری» در وجودش هست.

احسان عبدی پور

برایم اتفاق افتاده که وقتی سر صحنه هستیم پدر و مادری دسته بچه شان را می گیرند و می آورند و می گویند این پسر ما ادای اکبر عبدی و امین حیایی و بقیه را آنقدر خوب درمی آورد که خودشان هم نمی توانند آن طور ادای خودشان را دربیاورند! اما به نظرم آن ها هیچی نیستند. اتفاقا همین رنجرو که هم شما و هم خیلی های دیگر می گویند خوب بازی کرده، نمی تواند ادای کسی را دربیاورد، چون یک « آنِ بازیگری» در وجودش دارد.

بازیگر کودک روس چطور؟

واقعا برای آن بازیگر شانس آوردم که او را از یک کلاس اوقات فراغت پیدا کردم. این بچه نه زبان بلد بود و نه می توانست با بچه ها ارتباط برقرار کند بلکه آنقدر باهوش بود که با ابرو و اشاره مفهومش را می رساند.

آن بچه از همان خانواده های روسی است که در بوشهر زندگی می کنند؟

اصلا. من او را از ارمنستان آوردم و یک ماه اینجا فیلم بازی کرد و بعد رفت. حتی بازیگران اصلی دیگرمان را هم از روسیه و ارمنستان آوردیم و کارشان را کردند و رفتند. مثلا آن خانم مهندس نیروگاه که به نوعی مترجم و رابط بین بچه ها در فیلم است را هم از ارمنستان آوردم. او یکی از بازیگران تلویزیون ارمنستان است.

یعنی بازیگر معروف شان است؟

ارمنستان خیلی صنعت سینما ندارد و بیشتر فیلم هایشان برای تلویزیون است. او را آنجا به واسطه فیلم های تلویزیونی اش می شناختند و حتی وقتی من به ارمنستان رفتم تا با او صحبت کنم، تبلیغ یکی از فیلم هایش روی اتوبوس ها بود.

آن پدر روس داخل فیلم هم یک مستندساز است. ما داشتیم در ارمنستان با هم در پیاده رو راه می رفتیم و قرار بود او به من یک بازیگر معرفی کند. به او گفتم می خواهی خودت بازی کنی؟ گفت تا حالا این کار را نکردم و چون خیلی دوست داشت ایران را ببیند، آمد و بازی کرد، همین.

« رنجرو» قهرمانی است که هیچ امکاناتی به بچه ها جسارت می دهد

برویم سراغ بحث اکران. فکر می کنید زمان مناسبی برای اکران « تنهای تنهای تنها» است؟

فکر می کنم همین که این همه فیلم خوب در صف بودند و « تنهای تنهای تنها» توانست فرصت اکران بگیرد نوعی حمایت است. واقعا فکر می کنم هیچ جایی برای نق زدن ندارم و فکر می کنم همه چیز دارد خوب پیش می رود و نباید نق زد.

زمان خوبی برای اکران است؟

دندان اسب پیش کشی را نمی شمرند. من دعا می کنم برای فیلم اتفاق خوبی در اکران بیافتد. این را هم از این جنبه می گویم که اگر میلیارد میلیارد بفروشد ریالی به جیب من نمی رود اما می گویم اگر اتفاق خوبی برای « تنهای تنهای تنها» بیافتد خبر خوبی برای گونه ای از سینمای ماست.

من می گویم خدا کند فیلمم خوب بفروشد چون شاید قهرمان خوب کودک برای فرزندان ما ۱۰ سال یکبار هم ایجاد نشود. رنجرو در « تنهای تنهای تنها» یک قهرمان به نسبت موجهی است که وقتی خانواده با فرزندان شان از سینما بیرون می آیند، شاید بتواند اپسیلونی جرأت به کودک تزریق کند.

بچه فیلم ما نسبت به بقیه هیچ چیز اضافه ای ندارد و تنها تفاوتش این است که نسبت به جهان پیرامونش بی تفاوت نیست و طبیعتا هر فرزندی و با هر سطح امکاناتی می تواند نسبت به جهان پیرامونش بی تفاوت نباشد. فرق « رنجرو» با بقیه این است که او سازوکار جهان را نمی داند و تنها می خواهد برود با رئیس جمهورها صحبت کند تا مشکل دوستی اش با یک پسر بچه دیگر را حل کند.

از همزمانی اکران « تنهای تنهای تنها» با بحث پیشرفت مذاکرات هسته ای ایران با ۵+۱ استفاده تبلیغاتی نکردید؟

خیلی دلم نمی خواهد چنین استفاده ای کنم. فیلم من از کوچه جریان انرژی هسته ای گذشته اما ورای آن موضوع است. این فیلم، فیلمی است که می خواهد سیاست زدگی را در زندگی مان بررسی کند.

فکر کنید الان آقای ظریف برود ژنو. معلوم نیست شاید کسی که صبح آمده روبروی ایشان نشسته که مذاکره کند، کفش پایش را می زند یا مثلا با دوستش دعوایش شده و همین باعث شده عصر همان روز بند شماره ۶ بیانیه پایانی مذاکره را یکم تندتر بنویسد! همین یک کلمه کم و زیاد فردا صبح روی زندگی ما تاثیر می گذارد

فکر کنید الان آقای ظریف برود ژنو. معلوم نیست شاید کسی که صبح آمده روبروی ایشان نشسته که مذاکره کند، کفشپایش را می زند یا مثلا با دوستش دعوایش شده و همین باعث شده عصر همان روز بند شماره ۶ بیانیه پایانی مذاکره را یکم تندتر بنویسد! همین یک کلمه کم و زیاد فردا صبح روی زندگی ما تاثیر می گذارد.

من می خواهم بگویم، شما که در دور دست جغرافیا نشسته ای حواست باشد یک دهات کوره ای در ته بوشهر متاثر از اتفاقاتی است که شما رقم می زنید. اینجور نیست که یک چیزی نوشتید و کراواتت را سفت کردی و آمدی بیرون و تمام شد. باید به غیر از کمپین انتخاباتی آینده تان حواس تان به حلقه آخر زنجیر هم باشد و ببینیداین تصمیمات اینطرف دنیا چه تاثیری روی زندگی دوتا بچه ای که قدشان هم به صندوق رای نمی رسد می گذارد، حالا آدم های دیگر بماند. من می خواستم این ها را بگویم.

لطفا با کت و شلوار سیاسی از « تنهای تنهای تنها» دفاع نکنید!

شما مثل اینکه کلا از تعریف سیاسیون از فیلم تان حذر می کنید.

بله. من قبلا هم گفته ام لطفا با کت و شلوار سیاسی از « تنهای تنهای تنها» دفاع نکنید. یعنی با شخصیت حقوقی سیاسی تان اصلا از فیلمم دفاع نکنید، اگر می خواهید فحش بدهید، بدهید اما دفاع نکنید.

چرا؟

چون سیاست دو بعد دارد. اگر چپ باشی و از فیلم تعریف کنی، جناح راستی چون با تو مشکل دارد می گوید پس این فیلم خوبی نیست، یا برعکس. پس خروجی چنین حمایت هایی فقط ضرر است؛ آن هم برای چه فیلمی؟ فیلمی که به آدم های سیاسی می گوید ساکت بنشین ببین من چه می گویم. اگر حالا آن ها از تو دفاع کند، یعنی کار فیلمت خراب است. واقعا دوست دارم هیچ آدم سیاسی از فیلم دفاع نکند، چون اگر این اتفاق بیفتد یعنی حرفم را خوب نزدم.

تنها کسی که علنی درباره فیلم صحبت کرد، سعید جلیلی بود؟

بله. البته از گوشه و کنار و غیرعلنی چیزهایی شنیدم و در بخش تجلی اراده ملی جشنواره فجر که مربوط به نهاد های دولتی و… است، از هر دو طیف جایزه گرفتم.

به نظرم همین که توانستید از دو طیف مورد استقبال قرار بگیرید، کار بزرگی است.

سعی ام این بود. فیلمی هم که الان درگیرش هستم همینطور است.

ببینید! یک چیزی هست که هیچ کس سرش بحث ندارد. ما با هر زبانی می خواهیم بگوییم همه مان یک کاری کنیم که قد این پرچم بلندتر شود. ما سر هر چیزی توی این مملکت با هم دعوا داشته باشیم، سر این پرچم که دعوا نداریم. آنجاست که همه می آیند دور منبر تو و سینه می زنند.

فیلم جدیدم هم حرفش این است که هرچیزی می خواهیم به هم بگوییم اما بیایید کاری کنیم قد این پرچم بلندتر شود. این پرچم نقطه اشتراک همه آدم هایی است که در ایران زندگی می کنند.

ما سر هر چیزی توی این مملکت با هم دعوا داشته باشیم، سر این پرچم که دعوا نداریم. آنجاست که همه می آیند دور منبر تو و سینه می زنند

خیلی ها که فیلم را دیده بودند، فکر می کردند که از بخش اصلی جشنواره فجر هم جایزه می گیرید؛ مخصوصا وقتی چندین جایزه بخش تجلی اراده ملی را گرفتید. ناراحت نشدید که این اتفاق نیفتاد؟

انصافا نه. کتاب قوانین ژیمیناستیک را دیده اید؟ برای سانت به سانت حرکاتش قانون دارد ولی باز هم سر حرکاتش دعواست. حالا ما درباره مساله ای صحبت می کنیم که جذابیتش این است که نسبت به نظر هرکس، تفسیر متفاوتی دارد. حالا در جشنواره فجر، هفت داور هستند که سلیقه های هرکدام شان با هم متفاوت است و به هر دلیلی ممکن است اجماع شان روی فیلم من نباشد و روی فیلم دیگر باشد. اصلا بحث و دعوایی نیست. خدا می داند که با کلمات بازی نمی کنم.

اما در تجلی اراده ملی خیلی جایزه گرفتید!

در بخش تجلی اراده ملی که جوایز زیادی بردم، پنج داورِ فلان سازمان گفتند « تنهای تنهای تنها» فیلمی خوبیه و پنج نفر دیگر گفتند، فیلم بدی است. کما اینکه « پرویز» را به جشنواره راه ندادند اما هزار نفر دیدند و گفتند فیلم خوبی است.

سعادتی لرزانی داشتم! / کسی یک پوست تخمه هم برای فیلم جدیدم کمک نکرد

با توجه به دیده شدن « تنهای تنهای تنها» ، برای فیلم جدیدتان توانستید کمکی بگیرید؟

بر خلاف تصور خودم و تصور بقیه، واقعا برای فیلم فعلی ام کسی یک پوست تخمه هم به من نداد! خودم فکر می کردم الان به هر سازمانی که می روم، دم در می گویند آقا عبدی پور آمد و وقتی داخل می روم یکی پشت میز نشسته و دسته های پول را تعارف می کند و می گوید برو فیلمت را بساز اما هیچ کس کمک نکرد و ما این فیلم جدیدم را داریم با بسیج عمومی می سازیم! کلا سعادت لرزانی در حد سه، چهار ماه داشتیم.

فارابی فیلم را نخواست. یه جای دیگه هم گفت برو حالا راف کاتت را بیاور! فعلا برای فیلمم دنبال یک وام ۵۰ میلیون تومانی هستم اما حالا می بینید که تلویزیون برای « تنهای تنها تنها» تیزر دو دقیقه ای می رود و همه فکر می کنند که می خواهند عبدی پور را بلندش کنند. به خدا خودم هم راضی نیستم اما این چیزها دست پخش است وگرنه طبیعی است که مخاطب سینمارو بگوید: « حالا ببین برای این عبدی پور این همه تیزر می رن، یه تیزرم برا" گذشته" نرفتن»

با ارسال « گذشته» به اسکار، هت تریک کردیم

« تنهای تنهای تنها» به عنوان یکی از نامزد های نمایندگی این در اسکار بود. فکر نمی کردید می توانست برای آنجا هم معرفی شود؟

واقعا نه! من فیلم آقای فرهادی را در جشنواره « کن» دیدم. آن فیلم خیلی برای من آموزنده بود. « گذشته» فیلمی کاملا شریف است که به عنوان نماینده سینمای ایران، آنجا سرت کاملا بالاست که به اسکار رفته و کلا فکر می کنم با فرستادنش هت تریک کردیم.

‍ به عنوان پرسش پایانی، چگونه به آن نامه آخر که در تیتراژ با نریشن خوانده می شود رسیدید؟ چند مرتبه ای که فیلم را دیدم آن قسمت خیلی نظر مخاطب را جلب می کند.

من خودم دوستش ندارم چون اتفاق دراماتیکی نیست و اصلا به عنوان خالق اثر امتیازی برایم محسوب نمی شود. از لحاظ محتوایی شاید کارکردهایی داشته باشد و اتفاقا برای استفاده از آن خیلی فیدبک های خوبی از مردم گرفته ام اما واقعا باید به خاطر آن قسمت، از تمام اهالی ریزبین فن سینما معذرت می خواهم. فکر می کنم حرفی که می خواستم بزنم را باید در طول داستان می گفتم.