به گزارش پارس به نقل از مجله چلچراغ: علم یا « علامت» از ابزار و وسایلی است که در هیئت ها و دسته های مذهبی عزاداری در ماه محرم استفاده می شود. محسن میرزا علی، نقال و پرده خوان، می گوید: « علامت در قدیم ابتدا یک پرچم بوده است. اولین علم ایرانی الان در موزه لوور پاریس نگهداری می شود. یک پنجه است سوار بر پایه ای چوبی. سابقه علم گردانی در ایران بیشتر از ۵۵۰ سال است. بعد از رسمی شدن مذهب شیعه در دوران صفویه، علم ها به صورت تک تیغه، نشانی برای شناسایی دسته های عزاداری شدند. این را در عکس های تکیه های زمان قاجار دیده ام. اما امروزه تعداد تیغه ها و شکل کلی علامت تغییر زیادی کرده است. »

 

سربازان در پی فرماندار

محله سید اسماعیل پر از ماشین هایی است که مجال عبور نمی دهند. صدای کوبیدن چکش روی فولاد در سروصداهای تهران گم شده و پیدا کردن کارگاه علامت سازی در میان قلیان ها، دیگ های مسی و کانال های کولر چندان آسان نیست.

یک کارگاه علامت سازی درست روبروی امام زاده سید اسماعیل است. صاحب کارگاه پیرمردی است که لباس سیاه بر تن دارد و سرش شلوغ است. نشانی حاج حسن گل محمدی را می دهد. ساعتی پرسان پرسان در کوچه های تنگ مولوی سراغ حاج حسن را از رهگذران و مغازه داران می گیریم تا در می یابیم که به تازگی فوت کرده، و برادرانش هم به علت کهولت سن، علامتس ازی را کنار گذاشته اند.

چیزی به محرم نمانده. کنار مسجد خندق آباد، در دکانی کوچک، شاخ گوزن ها در هم فرو رفته و فاخته و کبوترهای فولادی در گوشه ای کز کرده اند. محمود حسینی، پسر حاج تقی علامت ساز، پای تلفن مدام سفارش می گیرد و قیمت می دهد. پدر بزرگش سماورساز بوده و بعدها به علامت سازی مشغول شده. محمود حسینی و دو برادرش از کودکی به این کار خو گرفته اند. حالا یکی در کارگاه مشغول است، دیگری از آفریقات برای تزیین علامت، پر و لوازم جانبی می آورد و محمود در مغازه سفارش می گیرد.

همسرش هم پارچه های ترمه را مروارید و ملیله دوزی می کند. ایرانیان مقیم کشورهای بریتانیا و استرالیا هم از آنها علامت خریده اند. در طول ۱۰ ماه گذشته نزدیک به ۲۰۰ علامت ساخته اند، « تبلیغات منفی رونق کار را کم کرده. تا قبل از اینکه علامت کشی را قدغن کنند، سالی ۴۰۰ علامت می ساختیم و در شهرستان ها هم توزیع می کردیم. »

طلاکوب و نقره کوب کردن علامت، قیمتش را میلیونی می کند. قیمت علامت های مغازه برادران حسینی از یک میلیون تومان شروع می شد: « علامت ها بیشتر به نام سازنده هایشان معروفند و گاهی هم به خاطر تعداد تیغه ها یا طلاکوب بودنشان. »

 

صنعتی ها تند و تند علامت می سازند

علامت سازی صنعتی ۱۱ ماه تولید و یک ماه فروش است. ساخت هر علامت دست ساز یک تا دو سال طول می کشد. امروز به مدد دستگاه های صنعتی سرعت کار بالا رفته است. در کارگاه برادران حسینی پنج جوان با دستگاه چاپ، اره و قیچی کار می کنند تا ورق ضخیمی از فولاد به تیغه های منقش بدل شود. محمود حسینی می گوید: « کار طاقت فرسایی است» و نمی تواند در کنار آن به کار دیگری مشغول باشد. اگر قرار باشد از کار دست بکشند، جمع کردن همه چیز سه سال طول خواهد کشید؛ انبار، کارگاه، دستگاه و علامت های نیمه ساخته: « دل کندن سخت است. علامت را به عشقی می سازیم و به همان عشق می فروشیم. از اول این کار را دوست داشتیم. »

مجید نوری، مدیر هیئت حیدریه غرب تهران، مجموعه دار علامت است. همه ۴۰ علامتی که در هیئت دارد، بالای ۱۰۰ سا قدمت دارند و تنها پنج علامتش ساخت جدید است. همه علامت های مجموعه او از طلا و نقره اند. از همه استادکارهای قدیمی علامتی در هیئت حیدریه هست؛ علی فولادگر، اکبر بهمنیان، حسین قفلی (تفنگدار) و صادق جوهری. نوری به دوردست خیره می ماند: « منیت در این کار حسادت می آورد. این علم ها مال من نیست، مال هیئت است. »

علمی را نشان می دهد که ۱۵۰ عاشورا را شاهد بوده است. یک تیغه است و ۱۰۰ میلیون قیمت دارد. « ارزش این اثر بی اندازه است. کار دست که قیمت ندارد. » همه این علم ها را در شب عاشورا بیرون می آورند.

 

آخرین علم را که کار اکبر بهمنیان است، به قیمت ۱۷ میلیون خریده: « من عشق جمع کردن علم دارم. » در گذشته علامت ها از جنس برنج و مس بود، بعدها نقره کوب شد و امروز طلاکوب. نوری دو نوع علامت طلاکوب را معرفی می کند؛ سنتی و هندی. سنتی طلای کمتری دارد و هندی طلای بیشتر. برای یک علم تک تیغه طلاکوب سنتی سه مثقال و برای علامت هندی ۱۵ مثقال طلا مصرف می شود.

از حاج حسن که به تازگی درگذشته می گوید، و از برادران گل محمدی؛ حسن، اصغر و محمود. علامت سازی شغل خانوادگی آنها بود. حالا یکی از پسران حاج محمود روی علامت ها خطاطی می کند. استادکاران علامت های مجموعه هیئت حیدریه هم از دنیا رفته اند اما امضایشان پای کارشان هست؛ همه کار دست استادان اصفهانی. « پنج علامت ساز نام خود را به خوبی به یادگار گذاشتند. » نام هایی که علامت سازان و علامت فروشان مدام تکرار می کنند: « اکبر بهمنیان، علی فولادگر، صادق جوهری، حاج طاهر و حسین قفلی. »

رد پای جوانان

جوانان کمتر در هنر علامت سازی فعالند اما مصطفی الیاسی شاگرد حسن صفر، پسران استاد صفر، بهمنیان و حسین قفلی و پسران جوهری جوانانی هستند که به صورت دستی علامت می سازند. مجید نوری علت علاقمند نبودن جوانان به این صنعت را سختی کار می داند. « هستند چند جوان که در کارگاه با ماشین کار می کنند، اما با ماشین کسی نمی تواند حسین قفلی شود. رسول، پسر حسین قفلی علامت ساز، برای ساخت یک علم پنج تیغه ۱۰۰ میلیون تومان قرارداد می بندند و دو سال تمام پای آن زحمت می کشد اما در تهران علامت پنج تیغه را یک میلیون تومان می فروشند. کار ماشین و دست تفاوت دارد. کسانی که در تهران به صورت دستی علامت می سازند، انگشت شمارند. »

 

زنگوله های علامتی یک تیغه را به صدا درمی آورد و ادامه می دهد: « کسانی بودند که با اشک چشمشان کار می کردند. بی طهارت دست به چکش نمی زدند و بدون وضوع علم نمی ساختند. خیلی ها الان در یک سال ۱۰۰ علم می سازند، با نیت پول و بدون طهارت. این علم شفا نمی دهد. »

اج علی فولادگر در ۶۰ سال عمرش تنها ۴۰ علم ساخت که پنج تای آن در مجموعه هیئت حیدریه است. پدر حاج علی نیز تنها ۳۰ علم ساخت که یکی از آنها در مجموعه است.

« همین صنعتی شدن دلیل قدغن کردن علامت در سال های پیش شد. آخر علم ۱۰۳ تیغه که شفا نمی دهد، کور می کند! یادمان نرود که علم اصلی یک پرچم بود. »

سرش را پایین می اندازد. « علامت الکی زیاد شده. طرف پای کار پیر می شود تا بشود حسین قفلی. هر کسی اکبر بهمنیان نمی شود. همه بچه های آنها هم مثل خودشان نمی شوند، فقط یکی شاید. »

قدیم ها برای جوش دادن تیغه از نی جوش استفاده می کردند اما حالا در زمانی کوتاه با دستگاه آرگون کل کار را جوش می دهند، با استحکام بیشتر. نوری می گوید: « امروز چشم و هم چشمی زیاد شده است. تعداد تیغه ها را زیاد می کنند و طلا می کوبند. »

 

تندیس های روی علامت هر کدام معنی خاصی دارند. محسن میرزاعلی می گوید: « همه این حیوانات در واقعه عاشورا حضور داشته اند. پرنده هایی که عصر عاشورا بدن زخمی جوادالائمه را پوشاندند. اسب بال دار همان براق است که پیغمبر را به معراج برد و شیر نماد حضرت علی است. »

چلچراغ تهران را روشن نمی کند

به قول مجید نوری چلچراغ دیگر از مد افتاده. مردم به جای آن علامت می خرند. قدیم که شب ها تاریکتر بود، وقتی چلچراغ می آوردند، می شد هیئت را از دور دید و شناخت توی ۴۰ فانوس نفت می ریختند، کبریت می کشیدند و روی یک پایه سوار می کردند. حالا تمام خیابان ها با چراغ های برقی روشن است. چلچراغ دیگر پیدا نیست.