اسرار نماز در بیان استاد فقید محمدمهدی مهندسی
مراحل طهارت و پاکی
آیتالله مهندسی معتقد بود: باید پایبند به شریعت باشیم؛ این منطقی که میگوید «ما میخواهیم به خدا برسیم ولی در بند شریعت نیستیم» به هیچ وجه نه عقلی است، نه نقلی و نه کشفی.
به گزارش پارس به نقل از فارس، نماز یکی از مهمترین و اساسی ترین دستورالعمل انسان سازی و سیر و سلوک معنوی است به طوری که برخی از بزرگان فرموده اند اگر نمازِ انسان اصلاح شود، همه امور انسان اصلاح می شود.
این نماز علاوه بر احکام فقهی و ظاهری، آداب و اسراری دارد که آشنایی با آنها انسان را بیشتر با حقیقت نماز پیوند داده و قلبش را بهتر به سوی نماز سوق می دهد.
به همین منظور، گروه آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، سلسله مباحث اسرار نماز را که توسط استاد فقید عرفان اسلامی، آیت الله محمدمهدی مهندسی (ره) مطرح شده و به وسیله یکی از شاگردانش گرد آوری و تنظیم شده، تقدیم خوانندگان گرامی خود می کند. در این شماره ادامه مطالب از نظر می گذرد.
بسم الله الرحمن الرحیم
در بحث اسرار نماز از جمله مطالب مهمی که باید رعایت شود مساله « طهارت» است.
نماز، تجلی و جلوه ای از سلوک الی الله است. قطعا این مسافرت با وجود موانع، مقدور و میسور نخواهد بود لذا در گام اول، باید موانع را از سر راه برداشت. آلودگی مانع رشد و سیر است. ناپاکی در رفتار و اخلاق، مانع حرکت می شود. به همین جهت بحث طهارت و پاکی، بحثی است که در ابتدای نماز مطرح می شود و بدون طهارت، نماز، معنا ندارد.
اولین مرتبه طهارت/ پاکی از رفتار های آلوده
اولین مرتبه از مراتب آلودگی ها، آلودگی در حوزه رفتار است. همان چیزی که تعبیر می کنیم به گناهان.
انسانی که رعایت شئون الهی را در رفتارش نمی کند؛ در چشم، در گوش، در زبان، در اعضاء و اندام رعایت این نکات رو نمی کند این آلودگی ها حجابش می شود و چون گناه، نقش موثری در تخریب ارزشها و آلوده کردن دل دارد هر چه گناه بیشتر بشود دل آلوده تر می شود و همین ها باعث می شود نماز انسان، او را رشد ندهد.
این حرف عامیانه و عوامانه را باید دور انداخت که می گویند: « دلت پاک باشد رفتارت هر چه هم می خواهد باشد» اینها برای کسانی است که ارتباط ساحت های شخصیت و هویت انسان را متوجه نیستند و فکر می کنند رفتار از صفات و از قلب و دل، جداست!
فکر می کند اگر رفتار خراب باشد مهم نیست، مهم، حوزه دل است، نمی داند اینها در حقیقت یکی هستند؛ در حقیقت یک هویت هستند اما سه مظهر و سه نماد دارد؛ خراب بودن یکی، قطعا در دیگری هم موثر واقع می شود همچنانکه آبادی و پاکی یکی، قطعا در آبادی و آبادانی دیگری نقش موثری دارد.
بنابراین در ابتدا، باید رفتارهای نادرست و گناه آلود تطهیر شود.
راه تطهیر اینها هم توبه است. باید با توبه، دست از آلودگی های رفتاری و گناهان برداشت تا بتوان از این مرحله عبور کرد.
پایبندی به شریعت، رمز رسیدن به حقیقت
باید پایبند به شریعت باشیم؛ این منطقی که می گوید « ما می خواهیم به خدا برسیم ولی در بند شریعت نیستیم» به هیچ وجه نه عقلی است نه نقلی و نه کشفی.
هیچ عقل سالم، هیچ نقل معتبر و هیچ کشف صحیحی، این منطق را تایید نمی کند؛ قرآن کریم فرمود: « وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ»
مگر می شود یقین متکی به عبادت نباشد. معرفت، متکی به عبادت نباشد. معرفت شهودی متکی به عبادت است. اگر عبادت از بین رفت معرفتی در کار نخواهد بود. یقین هم از بین می رود، عبادت هم از بین می رود.
بنابراین « حتی» در این آیه شریفه، برای غایت نیست که « وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ» یعنی اینکه وقتی یقین کرد دیگر نیازی به عبادت ندارد بلکه « حتی» برای فایده است یعنی عبادت کن که فایده عبادت تو این است که یقین پیدا بکنی. اگر دست از عبادت بردارید یقینتان هم از بین خواهد رفت.
این شعاری که بعضی از جهله صوفیه (صوفی نماها) دارند که می گویند ما وقتی به یقین و معرفتی رسیدیم دیگر نیازی به عبادت نداریم و می گویند شریعت پوسته ایست که مغز و محتوای آن حقیقت و طریقت است ما از آن رد شدیم و دیگر نیازی به این پوسته نداریم اینها شعارهایی است که حاکی از آن است که نه شریعت را درست فهمیدند، نه طریقت را فهمیدند و نه حقیقت را فهمیدند.
لذا از زبان عرفای کامل و بزرگان اهل معرفت، هیچگاه این حرفها بیرون نمی آید. عارف کامل کسی که واقعا عرفان را ادراک کرده و فهمیده هیچگاه اینطور حرف نمی زند. هیچگاه نمی گوید من نیازی به عبادت ندارم. اصلا در بستر عبادت به معرفت می رسد. در بستر عبادت به یقین می رسد. در حوزه عبادت و بندگی خدا و اجرای دقیق نه تنها فقط واجب و محرم بلکه مستحب و مکروه به معرفت می رسد اما جاهل و تنبل، دست از عبادت بر می دارد و به یقین خیالی خود بسنده می کند.
در هر صورت، مرحله اول از طهارت این است که انسان پایبند به سنن الهیه باشد، پایبند به سنن شرعیه باشد، مو به مو مسائل شریعت را معتقد باشد و اجرا کند.
دومین مرتبه طهارت / پاکی از صفات آلوده
دومین مرتبه طهارت، پاکی در حوزه صفات است؛ یعنی در حوزه اخلاق، تطهیر باطن از اخلاق فاسد، اخلاق فاسد در درون حجاب بزرگی است. حتی تاثیر منفی اخلاق فاسده از تاثیر منفی رفتار بیشتر است به طوری که به قول اهل معرفت و بزرگان، جهنمی که حاصل می شود از اخلاق رذیله، بدتر از گناهان رفتاری است همچنانکه بهشت فضائل اخلاقی خیلی بالاتر از بهشت اعمال صالح و شایسته است.
باید صفات ناپسند را دور ریخت. آن چیزی که شایسته و بایسته حد انسانی نیست اینها را باید دور کرد؛ بخل، کینه، حسد، کبر، ریا، عُجب، و… ، با اینها باید مبارزه کرد و صفحه صفات را شست و شو داد که البته نیاز به علم دارد، نیاز به آگاهی دارد و به واسطه علم و آگاهی، و ریاضت و مجاهدت باید حوزه صفات هم تطهیر و پاک شود.
سومین مرتبه طهارت / پاکی قلب
مرحله سوم، تطهیر قلب است. دل را باید از آنچه که غیر حق و توجه به غیر حق است پاک کرد. در حوزه دل، اینها برای سالک الی الله، آلودگی و حجابهای بسیار سنگینی است.
راهش این است که ذکر حق در دل وارد شود و غیر حق از دل خارج شود. آن دلی که به غیر حق توجه دارد آن دلی که به خودش توجه می کند آن دلی که منم منم می گوید، نمی تواند سلوک الی الله داشته باشد. باید از این منم منم بیرون بیاید، باید از این حوزه هواخواهی و خودبینی و خودخواهی بیرون بیاید.
شرک، نفاق، کفر و اینها همه ریشه در خودخواهی و خودبینی انسان دارد. انسان وقتی خودش را دید خواسته های خودش را می خواهد، در مقابل خواسته های حق قرار می گیرد آنگاه خودش را بر حق ترجیح می دهد و این شرک بسیار خطرناکی است گرچه صورت ظاهر بیت نپرستیده است.
قرآن کریم فرمود: « وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ» اکثر مومنین، مشرک هستند. یعنی آنهایی که به صورت ظاهر، بت نمی پرستند خدا را قبول کردند اما در کنار پذیرش خدای متعال در عین اینکه می گوید من خدا را قبول کردم اما آن خواسته های نفسانی، و آن هوا و هوس ها که در تعارض با حق قرار می گیرد را بر خواسته حق ترجیح می دهد. اینها مظاهر شرک است؛ قلب و دل باید از این مسائل پاک شود.
همچنین محبت دنیا، منشأ آلودگی قلب است و تطهیر قلب عبارت از این است که انسان از این آلودگی ها بیرون بیاید و خودش را نجات دهد.
باید نسیان خدا را از بین ببرد، غفلت را از بین ببرد و ذکر خدا دائما در قلب باشد دل همیشه به یاد خدا باشد همانطور که در بحث گذشته به عرضتان رسید که اگر خدای متعال در قرآن فرمود: « اذکُرُوا الله ذِکراً کَثیراً» معناش این نیست که دائما با زبان « سبحان الله و الحمدالله و لا اله الا الله و الله اکبر» بگویید گرچه اینها هم ذکر لفظی است اما یعنی در صحنه عبادت باشید و در صحنه گناه نباشید. همواره به یاد خدا باشید و همه افکار و اعمالتان را با محوریت خدا، منظم کنید. این ذکر الله است، این یاد خدا بودن است.
پس تطهیر قلب این است که همه چیز را به خاطر حق تعالی رها و دور کند و تنها خالصانه خداوند متعال را قصد کند.
برای این هدف، باید زهد عارفانه داشت تا موانع و شواغل و موجبات غفلت از سر راه برداشته شود و زهد عارفانه یعنی اعراض و قطع علاقه از غیر حق تعالی و دور کردن اغیار و توجه خالص به خداوند متعال.
توضیح زهد عارف و زهد غیر عارف
زهد عارفانه در مقابل زهد غیر عارفانه است. در زهد غیر عارف، زاهد از دنیا می گذرد تا به لذتهای آخرت برسد. زهد نزد غیر عارف، نوعی معامله است به این بیان که گویا در برابر متاع دنیا، متاع آخرت را می خرد و برای چنین کسی رضایت الهی نهایت و مقصد اعلی نیست.
این حالت، اگرچه به خودی خود خوب و پسندیده است، اما وقتی با زهد عارفانه سنجیده و مقایسه می شود از درجه بالایی برخوردار نیست. در زهد عارفانه، عارف نه به لذتهای دنیا توجه دارد نه لذتهای آخرت و تنها و تنها وصال معشوق را می طلبد. در زهد عارفانه، هر چیزی غیر از خدا، از سر راه برداشته می شود.
از این رو، ریاضت عارفان، منع نمودن نفس از التفات به ما سوای حق و اجبار نمودن آن بر توجه به حق تعالی است، تا اینکه اقبال بر حق و انقطاع از ما سوای حق، برای نفس، ملکه شود.
همه ریاضت ها، مقدمه این ریاضت است و کسی که دنبال برترین سعادت و نهایی ترین هدف خلقت خود است باید همه ریاضت ها را طی کند تا به این ریاضت برسد که هر چه را غیر از حق است، رها کند و تنها توجهش به « حق» باشد. به این جهت، ریاضت عارفان، دقیق ترین ریاضت ها محسوب می شود.
سخنی درباره عشق از منظر عرفان اسلامی/ کدام عشق، پل حقیقت است؟
از مسائلی که انسان را آماده دریافت حقیقت می کند و او را تطهیر می کند عشق است.
توضیح اینکه؛ خواجه نصیرالدین طوسی در شرح اشارات ابن سینا توضیحی درباره عشق دارد؛ عشق دو گونه است؛
عشق حقیقی و عشق مجازی.
عشق حقیقی، فقط و فقط مخصوص خدای متعال است. چرا؟ به لحاظ اینکه وجود حقیقی یکی بیش نیست. بر مبنای وحدت شخصی وجود در عرفان، چون وجود حقیقی، یکی بیش نیست عشق حقیقی هم قطعا یکی بیشتر نمی تواند باشد و از آنجایی که هر وجودی غیر از حق، مجاز است (مجاز در اصطلاح عرفان) پس هر عشقی به غیر از حق نیز مجاز می شود.
عشق مجازی هم دو قسم است: یکی عشق مجازی نفسانی و دیگری عشق مجازی حیوانی.
عشق مجازی نفسانی تعریفش این است که تمام توجه عاشق به معنویات معشوق و اخلاقیات معشوق است. گرایش بین معشوق و عاشق فقط به جنبه های اخلاقی معشوق است که در آن، سلطان شهوت (جنسی) اصلا نیست، غریزه جنسی به هیچ وجه در این بخش از عشق هیچ گونه حرفی را نمی زند این عشق را می گویم عشق پاک، عشق عفیف. این نوع عشق مجازی است که قنطره و پل حقیقت می شود. اینکه گفته اند: « المجاز قنطرة الحقیقة» این نوع عشق است که پل می شود برای رسیدن به عشق حقیقی یعنی انسان، جلال حق و جمال حق را در یک آیینه ببیند بعد به این صورت، عشق می ورزد از آن جهت که آیینه جلال و جمال حق است.
عشق مجازی حیوانی هم که در حقیقت توجه به مسائل جنسی است، توجه عاشق تنها و فقط به خط و خال و قیافه معشوق است.
غرض این که با عشق عفیف هم می شود انسان خودش را آماده بکند برای دریافت حقیقت یعنی الگو قرار دادن و اسوه قرار دادن انسان های راه رفته، انسانهای پیشرو، انسانهای پیشگام، انسانهای تا حدی به مقصد رسیده تا برسد در رأس آنها به انبیا و حضرات معصومین علیهم السلام. با این بزرگواران ارتباط داشته باشد، اینها را الگو قرار دهد، پشت سر اینها حرکت کند و به اینها عشق بورزد که این موارد باعث می شود بتواند معارف بالا را دریافت کند و پاکی و طهارت یابد.
ارسال نظر